جهان در سال ۱۴۰۳/ پرونده یازدهم: شرق آسیا
مطهرنیا: رقابت پکن و واشنگتن در عرصه تکنولوژی و اقتصادی تشدید شد/ شبهکودتا در سئول/ چالشگری کرهشمالی برای آمریکا و شرکای استراتژیک آن

کارشناس مسائل بینالملل گفت: در پاسخ به فشارهای ایالات متحده، چین بر توسعه بومی فناوری تأکید کرده و سرمایهگذاریهای قابل توجهی در تحقیق و توسعه (R&D) انجام داده است.
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل در تشریح مهمترین تحولات شرق آسیا در سال ۱۴۰۳ در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: در تحلیل مسائل شرق آسیا، پویایی سیاسی، اقتصادی و امنیتی این منطقه در قرن بیست و یکم حائز اهمیت است. این پویایی، ناشی از تعاملات پیچیده میان کشورهای بزرگ منطقه و فرامنطقه، بهویژه چین، ژاپن، کره جنوبی و ایالات متحده است. باید توجه کرد که شرق آسیا در پرتو فرایندهای جهانی و روندهای مؤثر، یکی از کانونهای اصلی تحولات اقتصادی جهان است. کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و چین، هر یک قطبهای اقتصادی مهمی را تشکیل میدهند. این کشورها نه تنها از رشد اقتصادی بهرهمند شدهاند، بلکه با چالشهایی نظیر نابرابری اقتصادی و فشارهای جهانی نیز روبهرو هستند. بنابراین، فرایند جهانی شدن و برساخت قدرت اقتصادی آنها، هم فرصت است و هم تهدید. در این راستا رقابت میان قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده آمریکا و چین، یکی از مؤلفههای اصلی در تحلیل مسائل شرق آسیا محسوب میشود؛ چراکه این منطقه در آستانه تبدیل شدن به مرکز رقابتهای بینالمللی است و چین با قدرت اقتصادی و نظامی رو به رشد خود، به چالشی برای هژمونی ایالات متحده تبدیل شده است.
وی ادامه داد: برجستهسازی این واقعیت توسط آمریکاییها، با هدف به چالش کشیدن قدرت اقتصادی و نظامی پکن، اهمیت بیشتری پیدا میکند. آمریکاییها در چارچوب آنچه آیین قدرت میخوانیم، در تلاش برای گسترش اثر مرکز مغناطیسی قدرت خود در عرصه بینالمللی هستند. همچنین باید دانست که امنیت در شرق آسیا از مسائل حساس و پیچیده است. چالشهایی همچون تنشها میان کرهشمالی و جنوبی، اختلافات دریایی میان چین و کشورهای جنوب شرق آسیا و مناقشات تجاری، از جمله مسائلی هستند که نباید نادیده گرفته شوند. این بحرانها نه تنها تهدیدی برای صلح منطقهای، بلکه برای نظم جهانی نیز به شمار میآیند و ایالات متحده با تبدیل این تهدیدها به فرصت، در جهت گسترش نفوذ خود در شرق آسیا گام برمیدارد. در این بین ژاپن و کره جنوبی به عنوان شرکای استراتژیک آمریکا در قرن بیست و یکم، نقش حیاتی در ایجاد تعادل در منطقه ایفا میکنند. اهمیت این کشورها در فرایندهای سیاسی و امنیتی و روابط پیچیده آنها با چین و ایالات متحده، نشاندهنده استفاده از آنها در چارچوب رقابت میان واشنگتن و پکن است. در این راستا بر اساس اصطکاکهایی که چین با ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته، چند نکته مهم باید مورد بررسی قرار گیرد.
مطهرنیا ادامه داد: نخست بحث روند درگیریهای تجاری و اقتصادی است. در دوران ریاست جمهوری ترامپ، چین و ایالات متحده درگیر یک جنگ تجاری بزرگ شدند. ترامپ سیاستهای حمایتی و تعرفههای بالا علیه کالای چینی اعمال کرد و چین را به بهرهبرداری از طریق سیاستهای ناعادلانه و سرقت فناوری متهم کرد. در این دوره، چین بهرغم فشارهای اقتصادی ناشی از تعرفهها، به توسعه بخشهای نوآورانه خود مانند تکنولوژیهای مربوط به هوش مصنوعی ادامه داد. چین تلاش کرد با تقویت روابط تجاری خود با دیگر کشورهای جهان و جلوگیری از اصطکاک بیشتر با واشنگتن، خود را از تیررس ایالات متحده خارج کند. این تغییر در سیاستهای تجاری چین، تاکیدی بر ژئواکونومی جایگزین در برابر فشارهای آمریکا بود. چینیها تلاش میکنند از رودررویی با ایالات متحده برای ایجاد قدرت و فرصت برای خود بهره ببرند. دوم، رقابت استراتژیک و اصطکاکهای امنیتی است. چین در دوران ترامپ با چالشهای متعددی در عرصه جهانی و به ویژه در منطقه آسیا-پاسیفیک روبرو بود. ترامپ سیاستهای سختگیرانهای در قبال چین اتخاذ کرد که شامل افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و حمایت از متحدان آمریکا در آسیا مانند ژاپن، کره جنوبی و تایوان است. چین نیز در واکنش به این اقدامات، تاکید بیشتری بر تقویت توان نظامی خود و تقویت نفوذ در دریای چین جنوبی و تایوان دارد. ترامپ به شدت در برابر پروژههای اقتصادی چین مانند یک کمربند - یک جاده ایستادگی میکند و برای مقابله با این نفوذ، حمایتهای سیاسی و اقتصادی خود را متوجه هند و کشورهای آسیای شرقی کرده است.
وی تصریح کرد: سومین مسأله، تحولات تکنولوژی و نفوذ چین است. ترامپ چین را به سرقت فناوری متهم کرد. این مسائل مربوط به فناوری و فناوریهای نوین، به ویژه در حوزه هوش مصنوعی و فناوریهای ارتباطی، بسیار شدید است. ترامپ و مقامات دولت او به شدت از گسترش تکنولوژیهای چینی، به ویژه شرکتهایی مانند هواوی نگرانند و این شرکت را به جاسوسی صنعتی برای دولت چین متهم میکنند و در همین راستا، اقداماتی برای محدود کردن دسترسی شرکتهای چینی به بازارهای آمریکا و دیگر کشورهای غربی در حال انجام است. در پاسخ به فشارهای ایالات متحده، چین بر توسعه بومی فناوری تأکید کرده و سرمایهگذاریهای قابل توجهی در تحقیق و توسعه (R&D) انجام داده است. یکی از نتایج این رقابت، افزایش سرعت نوآوری و خودکفایی چین در فناوریهای پیشرفته است، چالشی که ایالات متحده باید برای مهار آن راهکارهایی بیابد که ماهیت این راهکارها خود بحث پیچیدهای را میطلبد. باید به تأثیر سیاستهای ترامپ بر نفوذ جهانی چین نیز اشاره کرد. معرفی فزاینده چین به عنوان یک قدرت جهانی، امری قابل انتظار است و حتی از سوی آمریکا نیز تا حدی مورد استقبال قرار میگیرد، زیرا این امر "دیگریِ استراتژیک" (strategic other) را میسازد که بهانه لازم برای حضور آمریکا در شرق آسیا را فراهم میکند. با این حال، آمریکا باید به این واقعیت نیز توجه داشته باشد که موفقیت چین، خطری بالقوه برای جایگاه ابرقدرتی ایالات متحده ایجاد میکند. چین در عرصههای دیپلماسی، اقتصاد جهانی (بهویژه تغییرات اقلیمی و تجارت بینالمللی) و امنیت جهانی به بازیگری مؤثر تبدیل شده است. در واکنش به سیاستهای سختگیرانه ترامپ، چین تلاش دارد با تقویت روابط خود با رقبای آمریکا مانند اتحادیه اروپا و کشورهای آسیای جنوب شرقی، نفوذ خود را گسترش دهد.
رئیس اندیشکده سیمرغ در مورد تحولات سال گذشته در کره جنوبی عنوان کرد: رویداد سال گذشته در کره جنوبی که از آن به عنوان "شبه کودتا" یاد شد، نیازمند تعریف دقیقتری است. منظور از شبهکودتا، مجموعهای از بحرانهای داخلی، اعتراضات اجتماعی-سیاسی و نارضایتیها از سیاستهای دولت یون سوک یول بود که گمانهزنیهایی مبنی بر احتمال وقوع "کودتای نرم" یا تغییرات بزرگ در ساختار حکومتی را مطرح کرد، اما هیچ کودتای نظامی یا سیاسی واقعی به معنای مرسوم رخ نداد. نکته اول این است که ریشه اصلی این بحرانها، سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت یون بود که اعتراضات گستردهای را، بهویژه در میان جوانان و کارکنان دولتی، برانگیخت. نارضایتی از نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، فساد سیاسی و سیاستهای ریاضتی، به تحرکات خیابانی منجر شد و به طور موقت نظم عمومی را مختل کرد و دولت کره جنوبی را در کانون توجه جهانی قرار داد. نکته دوم این است که اعتراضات و بحرانهای مذکور این تصور را ایجاد کرد که دولت قادر به کنترل شرایط نیست. این وضعیت، زمینه را برای گمانهزنی درباره تلاش برخی عناصر در درون سیستم سیاسی و نظامی برای تغییر ساختار حکومت فراهم کرد و به مفهوم "شبه کودتا" دامن زد.
وی گفت: نکته سوم، نقش ارتش و تهدیدات امنیتی است. کره جنوبی به دلیل تهدیدات دائمی کره شمالی، همواره نگاه ویژهای به ارتش خود دارد. اگرچه دولت مدرن کره جنوبی به دنبال توسعهگرایی و محدود کردن نقش ارتش برای جلوگیری از اقتدارگرایی است، اما در سال گذشته شاهد برجسته شدن نقش ارتش بودیم. نارضایتیهایی در میان نظامیان از سیاستهای دولت وجود داشت و برخی تحلیلگران احتمال ایفای نقش فعالتر ارتش در شرایط بحرانی را مطرح کردند. هرچند کودتای نظامی رسمی رخ نداد، اما برخی اقدامات، از سوی ناظران به "کودتای نرم" یا "شبه کودتا" تعبیر شد. نکته چهارم، نقش اپوزیسیون و شکافهای سیاسی است. احزاب مخالف دولت یون، انتقادات شدیدی را علیه سیاستهای اقتصادی و اجتماعی (مانند سیاستهای اشتغال و کاهش دستمزدها) مطرح کردند. شکافها در میان نخبگان سیاسی و اجرایی و نارضایتیهای سیاسی، این پرسش را ایجاد کرد که آیا گروههای مخالف در درون دولت، بهویژه از میان مقامات نظامی، ممکن است در آینده برای تغییر قدرت تلاش کنند؟ و این امر نیز به تقویت مفهوم "شبه کودتا" کمک کرد. اما نکته پنجم، نقش رسانهها و واکنشهای بینالمللی بود. برخی رسانهها با تحلیلها و گزارشهایی که نشاندهنده نارضایتی شدید در میان افسران نظامی و مقامات دولتی بود، به تشدید جو بیثباتی سیاسی کمک کردند. دولت یون برای کنترل بحران از تدابیر امنیتی شدید استفاده کرد و از حمایت بینالمللی (بهویژه ایالات متحده) بهرهمند شد. همزمان، تهدیدات کره شمالی و بحرانهای داخلی، گمانهزنیها درباره احتمال تغییرات سیاسی بزرگ را افزایش داد. مجموعه این عوامل، اهمیت رویدادهای سال ۱۴۰۳ در کره جنوبی و مفهوم "شبه کودتا" را برجسته میسازد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی درباره تحولات کره شمالی در سال گذشته گفت: کرهشمالی جایگاه ویژهای در معادلات بینالمللی، در کنار چین دارد و میتوان آن را دارای نقشی نیابتی برای چین در عرصه بینالمللی دانست. قدرتنمایی کرهشمالی بدون حمایت چین امکانپذیر نیست. مشابه نقشی که اسرائیل (متکی به آمریکا) در غرب آسیا ایفا میکند، کرهشمالی نیز نقشی شبهمشابه برای چین در شرق آسیا دارد، هرچند به دلیل ضعف ساختاری داخلی و ماهیتش، تأثیرگذاری بینالمللی آن محدودتر است. در سال گذشته، کرهشمالی همچنان یکی از چالشهای بزرگ امنیتی در منطقه و جهان باقی ماند. سیاستهای این کشور تحت رهبری کیم جونگ اون تحت تأثیر چند عامل کلیدی است که همسویی با چین در سطح اول قرار دارد. کرهشمالی روابط نزدیک خود را با چین به عنوان شریک استراتژیک و تنها متحد عمده حفظ کرد. نقش کلیدی چین در حمایت از پیونگیانگ در برابر فشارهای بینالمللی، بهویژه در زمینههای اقتصادی و امنیتی، مشهود بود. این همسویی حتی در نزدیک شدن کره شمالی به روسیه (در چارچوب بحران اوکراین و با نگاه چین) نیز دیده شد. چین ضمن حمایت اقتصادی و سیاسی از کرهشمالی (حتی در برابر تحریمهای ناشی از آزمایشهای هستهای و موشکی)، همواره تلاش کرده از تشدید تنشها در شبهجزیره کره جلوگیری کند و روابط خود را با دیگر کشورهای منطقه نیز حفظ کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در سطح دوم، تقابل با آمریکا در سال گذشته مستمر بود. کره شمالی در واکنش به تحریمها و فشارها، به طور پیوسته آزمایشهای موشکی و هستهای خود را ادامه داد و حتی گسترش بخشید. آزمایش سلاحهای پیشرفته و موشکهای قارهپیما، ضمن نمایش قدرت و حفظ اثرگذاری، نگرانیهای امنیتی منطقهای و جهانی را افزایش داد. ایالات متحده از این آزمایشها و نگرانیهای ناشی از آن، در چارچوب "تئوری جنگ نامتعادل بهره برد و با بزرگنمایی تهدید کره شمالی، آمریکا زمینه را برای توجیه و گسترش استقرار نیروهای خود در منطقه فراهم میکند و کره شمالی اعلام کرده برنامه هستهای و موشکی خود را به عنوان عامل بازدارنده ادامه خواهد داد. به هر ترتیب کره شمالی در سال ۱۴۰۳ همچنان یک بازیگر چالشگر در برابر سیاستهای جهانی ایالات متحده باقی ماند. به نظر میرسد هرچه فشارهای آمریکا برای حضور در منطقه افزایش یابد، کره شمالی نیز مجبور به نمایش قدرت و هزینه سازی بیشتر برای خود خواهد شد.