وخشیته در گفتوگو با ایلنا:
احتمال خارج شدن درگیری از زمین اوکراین ضعیف نیست/ آمریکا به ۲ هدف اصلی خود در قبال روسیه رسید/ تبعات همهپرسی در اوستیایجنوبی و اوکراین
استادیار دانشگاه دوستی ملل روسیه گفت: در صورت تحقق سناریوی مسکو، دسترسی اوکراین به دریای سیاه و دریای آزوف قطع میشود و عملاً نواری از جنوب غربی و شرقی اوکراین به روسیه الحاق میشود.
جنگ در اوکراین سه ماه را از سر گذرانده و حالا وارد ماه چهارم شده است. از یک سو رئیس جمهوری این کشور اعلام کرده که با انتقال اراضی خود به روسیه وارد صلح با مسکو نمیشود و از سوی دیگر همچنان تسلیحات جدید غربی روانه کییف میشود. در این میان گمانهزنیها در مورد برگزاری همهپرسی جدایی بخشهایی از گرجستان و اوکراین و الحاق به روسیه قوت گرفته است که برای روشن شدن ابعاد و پیامدهای آن به گفتوگو با احمد وخشیته، استادیار دانشگاه دوستی ملل روسیه و استاد مهمان دانشگاه ملی اوراسیا پرداختیم که از نظر میگذرد:
اخیراً اظهاراتی مبنی بر برگزاری همهپرسی جدایی مناطقی از اوکراین و گرجستان منتشر شده که بازخوردهای زیادی را در پی داشته است. به عنوان مثال آناتولی بیبیلوف، رهبر اوستیای جنوبی با صدور بیانیهای روز جمعه ۱۷ ژوئیه (۲۶ تیر) را تاریخ برگزاری همهپرسی برای پیوستن به روسیه اعلام کرده است. به صورت خاص، چرا چنین اتفاقی در حال رخ دادن (آنهم در اوستیای جنوبی که بخشی از گرجستان به حساب میآید) است؟
درگیری نظامی اوکراین را میتوان به مثابه آغاز یک جنگ سرد جدید دانست؛ البته با عواقبی بسیار پیچیدهتر و البته عمیقتر و همین وضعیت سبب شده که سناریوهای متفاوتی پیش روی بازیگران قرار بگیرد؛ به ویژه آنکه معماری امنیتی مبتنی بر توافقات سال ۱۹۹۷ نیز در حال تغییر است. در این شرایط هر یک از طرفین یعنی روسیه (از یک سو) و آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر به ابزارهایی که تا پیش از همین سه ماه قبل، به عملیاتی شدن آن نمیاندیشیدند، فکر میکنند و این موضوع برآمده از این جهت است که هر تهدیدی، تهدید بزرگتری میآفریند.
اکنون شرایطی به گونهای است که نه پایتخت کشورهای غربی هیچ امری مبتنی بر پیروزی مسکو را نمیپذیرند و از سوی مقابل مسکو باید به طور یکجانبه تصمیم بگیرد و هزینههای تصمیماتش را پرداخت کند. در واقع در ماهیت رویارویی روسیه و غرب در اوکراین میتوان گفت که هر یک از طرفین به دنبال آن هستند که دکترین امنیت ملی خویش را به دیگری دیکته کنند و زمان یکی از مهمترین متغیرها در این کارزار است.
پس در چنین شرایطی این احتمال که جغرافیای درگیریها از زمین اوکراین خارج شود و به قلمرو کشورهای ناتو در همسایگی ناتو تسری یابد نیز ضعیف نیست. کشورهای حوزه بالتیک به ویژه لیتوانی و لهستان عزم تهاجمی جدی علیه روسیه مطرح میکنند؛ شاید چون آنها تصور میکنند که نیروهای روسی خسته شدهاند و یا ذخایر مهمات آنها با کاهش روبرو است و یا حتی گمان میکنند مسکو امکان بسیج عمومی نیروها در کشورش را ندارد و برآیند این دیدگاهها سبب شده که اشتیاق برای درگیریها افزایش پیدا کند. در این شرایط احیای کشورهای مشترکالمنافع یکی از ظرفیتهای کرملین است تا در این دو قطبی نامتقارن تلاش کند ظرفیت خود را افزایش دهد.
در واقع به نظر نمیرسد که روسیه به قلمرو لهستان و لیتوانی و عموماً کشورهای حوزه بالتیک نیازی داشته باشد، اما ظرفیت بالقوه یک درگیری وجود دارد که ریشه در تقابل روسیه و ناتو دارد. از سمتی دیگر همانطور که پیشبینی میشد و پیشتر نیز در گفتگوهای ماههای گذشته با شما به آن اشاره کرده بودم، انتظار میرفت واشنگتن در گام دوم موضوع تایوان را پررنگ کند و اصطکاکها در آن منطقه به طور جدی به جریان بیفتد. پس روسیه با افزایش تنشها در غرب خود، گسترش اقدامات استراتژیک در شرق خود، حکومت طالبان در جنوب شرقی و سوریه در جنوب غربیِ خارج نزدیک خود روبرو است؛ مضاف بر اینکه در صورت شکست احیای برجام احتمال شدت گرفتن تقابل ایران و اسرائیل هم میتواند موازنه تهدید بسیاری از فضاسازیهای پیشروی مسکو را تحت تاثیر جدی قرار دهد.
پس در چنین شرایطی گزینههایی که به قولی سالها در گنجه قرار داشتند و خاک میخوردند، روی میز قرار میگیرند. در واقع در این شرایط که مسکو با یک جبهه عریان مقابل خود قرار گرفته است، بسیاری از ملاحظات گذشته را دیگر مدنظر ندارد؛ چراکه اساساً یک خطکشی و مرزبندی پررنگ میان کشورهای نزدیک به آمریکا و غرب با مسکو شکل گرفته است و در این میان البته گرجستان نیز یکی از آنها به حساب میآید. ملاحظه میکنیم در حالی آناتولی بیبیلوف، رهبر اوستیای جنوبی اعلام کرد که برگزاری رفراندمی برای الحاق به روسیه را در دستور کار دارند؛ البته طبیعتاً این موضوع با واکنش گرجستان روبرو بود و وزارت خارجه این کشور، برگزاری همهپرسی را غیرقانونی خواند. اما اکنون این پرسش وجود دارد که اگر این اقدام شکل بگیرد، چه سناریو بدتری مقابل مسکو قرار میگیرد؟
ابعاد سناریوی مربوط به این همهپرسی در مورد اوکراین چگونه بوده و اساساً کدام مناطق موردنظر روسیه است؟
در اوکراین به نظر میرسد در صورتی که روسیه پس از ماریوپل موفق به پیشروی در اودسا شود این سناریو نیز پیشرو باشد که منطقه ترانس نیستریا در شرق مولداوی (همسایه جنوب غربی اوکراین) نیز که عموماً متشکل از روسها و اوکراینیهای نزدیک به روسیه هستند، با همهپرسی، اعلام استقلال و الحاق به روسیه کنند. در واقع در صورت تحقق این سناریو، دسترسی اوکراین به دریای سیاه و دریای آزوف قطع میشود و عملاً نواری از جنوب غربی و شرقی اوکراین (از منطقه دونباس تا جنوب غربی آن منطقه یعنی ترانس نیستریا) به روسیه الحاق میشود؛ البته ممکن است در گامی معتدلتر صرفاً اعلام استقلال کنند و با پاسپورت کشورهای خود از سوی مسکو مورد شناسایی قرار بگیرند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که روسها قسمتی از اوکراین و گرجستان را برای همیشه به خاک خود ضمیمه کنند، واکنش اروپا و آمریکا به این موضوع چه خواهد بود؟
اشاره کردم که اکنون ما شاهد فضایی بسیار دشوارتر از جنگ سرد هستیم و عملاً نظم امنیتی اروپا با تغییرات جدی مواجه شده است؛ به نظر میرسد که آمریکا به دنبال دو هدف مهم بود: نخست اینکه روسیه را در یک انزوای بینالمللی قرار دهد و دوم اینکه شکاف جدی میان روسیه و اتحادیه اروپا و به ویژه شرکای اروپاییاش یعنی فرانسه و آلمان ایجاد کند که این امر محقق شد. اکنون این پرسش مطرح است که در صورت پیشروی روسیه چه واکنشی از سوی آمریکا و شرکایش انتظار میرود؟
این سوال درستی است، اما فراموش نکنیم آمریکا و بریتانیا از همان ابتدای بحران اوکراین بر حداکثر بسته تحریمی و تنبیهی علیه روسیه توجه داشتند و آنرا عملیاتی ساختند؛ موضوعی که در واقع دو هدف آمریکاییها را که اشاره کردم محقق کرد، اما در مقابل به دلیل شدت آن، دیگر نمیتوان انتظار گستردگی جدیتر و بیشتری داشت و عملاً ابزار بازدارندگی وجود ندارد. اتفاقا برعکس؛ غرب وعده میدهد که اگر روسیه از مواضع خود عقبنشینی کند در حجم تحریمها تخفیف خواهد داد.