علیرضا مکی در گفتوگو با ایلنا:
عضویت فنلاند و سوئد در ناتو به معنی تسلط بر ساختار فرماندهی غربی و شمالی روسیه است/ مسکو شاید قصد باجگیری هستهای داشته باشد
تحلیلگر مسائل راهبردی گفت: همین حالا همکاریهای بسیار سطح بالایی میان کمپانیهای تسلیحاتی دولتهای عضو با صنایع نظامی سوئد و فنلاند برقرار است و در صورت عضویت آنها در ناتو، این همکاری گستردهتر خواهد شد.
از چند هفته پیش تاکنون که موضوع عضویت سوئد وفنلاند در ناتو مطرح شد، به موازات آن هم گمانهزنیهای زیادی به وجود آمده است. برخی معتقدند که عضویت این کشورها میتواند تاثیرات همه جانبه بر روسیه و روابطش با این دو کشور به خصوص در عرصه امنیتی – نظامی بگذارد و برخی دیگر معتقدند که اساساً چنین اتفاقی رخ نخواهد داد؛ چراکه دو طرف نمیتوانند پیامدهای این اقدام را برای خود هضم کنند. در این رابطه و برای روشن شدن روند و پیامدهای موجود در این رابطه به گفتوگو با علیرضا مکی، تحلیلگر مسائل راهبردی نشستیم که مشروح آن از نظر میگذرد:
ریشههای پیوستن احتمالی فنلاند و سوئد به ناتو را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا دو کشور به دلیل هراس از اقدامهای روسیه در پرونده اوکراین به این فکر افتادهاند یا در گذشته هم مسبوق به سابقه بوده است؟
باید یادمان باشد دولتها وقتی در برابر تهدید وجودی قرار میگیرند، اقدام به امنیتیسازی فرآیندهای سیاسی میکنند. در میان کشورهای اسکاندیناوی (به طور مشخص فنلاند و سوئد) که طی ۸۰ سال گذشته روند بیطرفی خودشان را حفظ کردند، پیوستن یا نپیوستن به ناتو بیشتر از اینکه یک بحث راهبردی - نظامی باشد، یک بحث سیاسی بوده که در میان احزاب و گروههای مختلف نظرات گوناگونی را مطرح میکردند. در سالهای گذشته و حتی دوران جنگ سرد هم بهرغم اینکه این دولتها عضو ساختار ناتو نبودند اما از روابط گسترده نظامی و امنیتی با ناتو و اعضا مهم ناتو مثل آمریکا، فرانسه و بریتانیا برخوردار بودند. اما به صورت کلی فرهنگ راهبردی این دو کشور تا این لحظه به گونهای بوده است که حفظ استقلال عمل راهبردی نسبت به ناتو و روسیه را حفظ کنند. این دو کشور را میشود از جمله نامزدهای بالقوه تامین نیرو مورد نیاز احتمالی برای تشکیل یک نیرو واکنش سریع اروپایی دانست و تقریباً در همه بحثهای مرتبط با سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپایی، این دو کشور از جمله کشورهای فعال بودند و در بحث تشکیل نیروهای مشترک اروپایی هم به عنوان عضوی از اتحادیه اروپا حضور فعالی داشتند.
در این مورد باید به یاد داشته باشیم که نیروی واکنش سریع اروپایی در صورت تشکیل هم قرار نیست جایگزین ناتو بشود بلکه در بهترین حالت به عنوان یک نیروی مکمل ناتو مطرح خواهد بود. همانطور که تجربه لیبی به عنوان پیش درآمدی از عملیات مستقل نظامی اروپایی مطرح شد، نشان داد که ساختارهای نظامی اروپایی از کمبودهای بسیار بالایی مخصوصاً در حوزههایی مثل فرماندهی - کنترل ، سوخترسانی، اطلاعات میدان نبرد، عملیاتهای برتری هوایی و ... مواجه هستند. پس بحث تشکیل چنین نیروی اروپایی را باید در راستای تقویت استقلال عمل اروپایی ببینیم تا جایگزینی مطلق ناتو که با توجه به نبرد اخیر اوکراین به نظر میرسد تا مدتی این بحث به فراموشی سپرده شود.
از این جهت با توجه به تهاجمیتر شدن سیاست خارجی روسیه، مسکو قصد داشت که از اوکراین یک درس عبرت برای سایر کشورهای نامزد احتمالی پیوستن به ناتو استفاده کند؛ مخصوصا از سال ۲۰۱۴ به این سو مباحث مرتبط با پیوستن احتمالی این دو کشور به ناتو افزایش پیدا کرده و با توجه به همگن بودن ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی این کشورها با ساختارهای مورد نظر ناتو پیوستن این دولتها به ناتو صرفاً به تصمیمات سیاسی در استکهلم و هلسینکی وابسته بوده است. اما با تهاجم روسیه به اوکراین که به عنوان تهاجم یک کشور خارجی به اصول بنیادین ثبات و امنیت اروپایی معنا میشود، به نظر میرسد که بحث پیوستن یا نپیوستن به ناتو از حالت سیاسی خودش خارج شده و تبدیل به یک بحث راهبردی به منظور ممانعت روسیه از گسترش جبهه نبرد شده است.
تا چه حد فشار سایر اعضای اتحادیه اروپا و آمریکا بر سوق دادن فنلاند و سوئد به سمت عضویت در ناتو موثر است؟
در پاسخ به این سوال باید دو نکته را به یاد داشته باشیم:
نکته اول اینکه این جنگ را نباید صرفاً به عنوان حس گسترشطلبی روسیه درک کنیم، بلکه بخشی از این جنگ ناشی از شدت گرفتن رقابتهای راهبردی و همچنین رقابتهای اطلاعاتی بود که میان آمریکا و روسیه بالا گرفت و در نهایت آمریکاییها زمینههای تهاجم روسیه به اوکراین را فراهم کردند که به اهداف گستردهتر خودشان دست پیدا کنند. از این جهت یکی از اهداف آمریکاییها از فراهم کردن زمینههای چنین نبردی علاوه بر تضعیف شدید ساختار نیروهای متعارف روسیه و کاهش اثر آن در حوزه اوراسیا (به عنوان منطقهای که آمریکاییها آماده میشوند تا رقابت راهبردی خودشون با چین را سازماندهی کنند)، گسترش اعضا ناتو بوده و هست. لذا با بالا گرفتن درگیریها در اوکراین و شرق اروپا طبیعی است که نیازی به فشار مستقیم از جانب بازیگران آتلانتیکی نظیر آمریکا و بریتانیا نباشد، بلکه اینها شعله آتش را روشن کردند و صبر میکنند که روند وقایع مابقی راه را طی کند.
نکته بعدی که باید به یاد داشته باشیم تاثیری است که عضویت این دو کشور بر ساختار امنیت راهبردی اروپایی و ساختار راهبردی نیروهای روس میگذارد. همانطور که میدانیم فنلاند و سوئد به عنوان همسایگان روسیه و اروپای شمالی بر کرانههای شمالی دریای بالتیک و آبراههای داخلی آن مثل خلیج فنلاند، خلیج داخلی بوتنیا تسلط کامل دارند و حضور ناتو در این دو کشور به معنی تسلط ناتو بر کلیت ساختار و عملیات فرماندهی غربی و فرماندهی شمالی روسیه که ناوگان دریای بالتیک و ناوگان شمالی این کشور را تحت اختیار دارد، خواهد بود. مخصوصا در این میان دو مسأله بسیار مهم برای ادامه عملیاتهای روسیه مطرح خواهد شد. یکی مسئأله جزیره گوتلند که تحت حاکمیت سوئد بوده و درست در میانه دریای بالتیک بر کل کشتیرانی تجاری و غیرتجاری این منطقه تسلط دارد، و دیگری خلیج بوتنیا میان سوئد و فنلاند است که در صورت پیوستن هر دو کشور به ناتو میتوان به عنوان یک گزینه بسیار مطلوب به منظور سازماندهی عملیات سطحی و زیر سطحی و همچنین عملیاتهای اطلاعاتی ناتو علیه روسیه مورد استفاده قرار بگیرد.
اخیراً وزیر خارجه سوئد اعلام کرده که فنلاندیها به زودی عضو ناتو خواهند شد. اگر فرض را بر این بگذاریم که چنین اتفاقی رخ دهد، واکنش روسیه به این اتفاق که در خارجِ نزدیک مرزهایش رخ میدهد چیست؟
در این مورد باید یک نکته را به یاد داشته باشیم. کشورهای اسکاندیناوی بر مبنای دکترین سیاست خارجی و امنیتی روسیه عضوی از لایه خارج نزدیک محسوب نمیشوند؛ بلکه آنها بخشی از دولتهای همجوار هستند که روسیه ترجیح میدهد با حفظ بیطرفی آنها، یک منطقه حائل با رقیب راهبردی خودش داشته باشد. از نظر روسها، دولتهایی خارج نزدیک محسوب میشوند که قبلاً عضوی از اتحاد جماهیر شوروی بودند و با فروپاشی شوروی، از این کشور جدا شدهاند. به عبارت بهتر کشورهایی که لایه داخلی مسیرهای ارتباطی و ژئوپلیتیک دسترسی روسیه به خارج از مرزهای خودشان را تامین میکنند که میتوان به کشورهای آسیای میانه، قفقاز، اوکراین، بلاروس و غیره اشاره کرد.
واکنش روسیه به این پرونده چه خواهد بود؟
روسها با تصور پیروزی آسان و یک عملیات یک هفتهای یا حداکثر دو هفتهای به اوکراین یورش بردند. در این عملیات که روسیه از حدودِ ۸۰ درصد ظرفیت عملیاتی رزمی خودش استفاده کرده، در عرض دو ماه گذشته تا به حال موفق به دستیابی به حداقل خواستههای خود نشدند. این در حالی است که مطابق آخرین آماری که سازمان اطلاعات دفاعی بریتانیا منتشر کرده، در این نبرد تاکنون روسها نزدیک یک چهارم توان خودشان را از دست دادن که در این میان ۹ ژنرال بلند پایه از رستههای مختلف را هم شامل میشود. بنابراین روسها در شرایط فعلی از ظرفیت نظامی متعارف کافی برای درگیری در جبهه گسترده که تا مرزهای نروژی و سراسر جبهه شمالی دریای بالتیک را برخودار نیستند. اما روسها ممکن است که قصد باجگیری هستهای داشته باشند. به این معنی که با افزایش تهدیدات و تنشهای منطقهای طرف مقابل را تهدید به واکنش هستهای در صورت پیوستن به ناتو کند که در این صورت مباحث گستردهتر بازدارندگی هستهای و اعتبار تهدیدات روسها مطرح خواهد شد که به نظر نمیرسد روسیه حداقل در وضعیت فعلی از ظرفیت و توان مدیریت چنین شرایطی برخوردار باشد.
در برخی محافل اعلام شده که سوئد از تبعات عضویت در ناتو نگران است و به نظر میآید که از «عضویت سریع» در پیمان سازمان آتلانتیک شمالی عقبنشینی کرده است؟ آیا این تحلیل صحیح است؟
من خیلی این تحلیل را صحیح نمیدانم. دولت فعلی سوئد دولتی است متشکل از سوسیال دموکراتها و سبزها. در طول سالهای گذشته این احزاب به همراه سایر احزاب چپ، یکی از موانع اصلی پیوستن این کشور به ناتو بودند. با اینکه از نظر سازمانی، تشکیلات دفاعی و امنیتی این کشور در طول سالهای گذشته مخصوصاً دروان جنگ سرد همکاریهای بسیار پیشرفتهای با ناتو و تک تک اعضا این سازمان داشته اما احزاب چپگرا به صورت سنتی تحفظات خودشان را نسبت به این سازمان دارند. در حالی که دولتهای میانه و راست همواره در جهت نزدیکتر کردن همکاریهای دو طرف با هدف فراهم کردن زمینههای پیوستن نهایی سوئد به این سازمان تلاش کردند. در این بین توجه به این نکته مهم است که سوئد به صورت سنتی همواره یکی از شرکای اصلی غیر عضو ناتو بوده و همواره در برنامههای آموزشی، مانورها و رزمایشهای این سازمان مشارکت داشته و از سطح همکاری امنیتی بسیار بالایی با این سازمان و اعضا اصلی آن برخودار بوده است.
بنابراین موضعگیری اخیر خانم آن لینده، وزیر امور خارجه سوئد را نمیشود به معنی عقبنشینی این کشور از عضویت در ناتو قلمداد کرد؛ چون اساساً از ابتدا هم عضویت سوئد و فنلاند با اما و اگرهای داخلی بسیاری روبرو است. بحثی که در شرایط فعلی تغییر کرده این است که با توجه به عملیات نظامی روسها در اوکراین، حامیان ایده پیوستن به ناتو در میان شهروندان و جامعه سیاسی این کشور به شدت افزایش پیدا کرده و دولت چپگرای این کشور دیگر به سادگی نمیتواند این درخواستها را نادیده گرفته یا با آنها مخالفت کند. حتی در میان اعضای احزاب چپ هم این بحثها بالا گرفته و این دولت ناچار است در نهایت یک تصمیم مشخص و قطعی در این مورد بگیرد. اما شخصاً فکر میکنم که پیوستن سوئد و فنلاند در وضعیت فعلی فقط مسأله زمان است.
تبعات عضویت دو کشور از حیث اقتصادی، سیاسی و نظامی چه خواهد بود؟
در بخشهای قبلی توضیحاتی در مورد تبعات نظامی پیوستن این دو کشور به ناتو ارائه شد. توجه داشته باشید که همین حالا هم همکاریهای بسیار سطح بالایی میان کمپانیهای تسلیحاتی دولتهای عضو ناتو از جمله ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا، آلمان، ایتالیا و کانادا با صنایع نظامی این دو کشور برقرار است و در صورت عضویت سوئد و فنلاند این همکاریها قطعاً گستردهتر خواهند شد. در صورت پیوستن این دو کشور به ناتو همانطور که قبلاً گفته شد انتظار میرود که این کشورها با در اختیار گذاشتن پایگاهها و بنادر خودشان به کنترل و رصد فعالیتهای دریایی، مخصوصاً فعالیتهای نظامی- اکتشافی روسیه در قطب شمال به ناتو کمکهای مشخص و حیاتی کنند. یادمان باشد که در حال حاضر یکی از زمینههای رقابت روسیه و ناتو و به طور مشخص آمریکا، کانادا و بریتانیا، بحث فعالیتهای نظامی و اکتشافی در قطب شمال است و روسها در این زمینه یک استراتژی بلند مدت را تهیه کردند که شامل تولید و استقرار بیش از ۶۰ کشتی نظامی یخشکن به منظور فعالیت در قطب شمال میشود.
بنابراین پیوستن این دو کشور به ساختار نظامی ناتو میتواند فعالیتهای دو فرماندهی مستقل نظامی مهم روسیه در غرب و شمال را در تور اطلاعاتی و عملیاتی ناتو قرار داده و منجر به تحتالشعاع قرار گرفتن این فعالیتها و در نتیجه تغییرات استراتژیک در برنامهریزی روسها شود که به نوبه خود میتواند زنجیرهای از فعل و انفعالات راهبرد نظامی و امنیتی را در سراسر صحفه ژئواستراتژیک یورو- آتلانتیک اعمال کند. مخصوصا اگر این دو کشور به ساختار فرماندهی استراتژیک ناتو نیز ملحق شود و در نتیجه بخشی از تسلیحات هستهای آمریکا و سایر اعضا ناتو در این دو کشور مستقر شوند. همچنین باید یادمان باشد پیوستن این دو کشور به ناتو منجر به تسهیل فعالیت اطلاعاتی ناتو بر روی تحرکات و رزمایشهای موشکی و بالستیک روسیه شده و بخشی از توان بازدارندگی گسترده روسیه مخصوصاً در صورت تجهیز این کشورها به سامانههای ضد بالستیک را خنثی میکند.
در مورد تاثیرات سیاسی - اقتصادی انتظار داریم که در صورت الحاق این دو کشور به ناتو وزن ایالات متحده در تصمیم گیریهای معطوف به مسائل امنیتی و استراتژیک در سطح اروپا افزایش پیدا کند. این مسأله مخصوصاً با توجه به اینکه نبرد روسیه در اوکراین و فرسایش ژئوپلیتیک دو جانبه روسیه و اتحادیه اروپا را کلید میزند، منجر به این خواهد شد که واشنگتن از وزن بیشتری در معادلات سیاسی داخلی اروپایی برخوردار شود. از طرف دیگر حضور این دو کشور به عنوان دو کشور عمدتاً مشهور به ایدههای اروپایی، انسجام بیشتری به تصمیم گیریهای سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا و ناتو به عنوان دو سازمان حافظ وضعیت موجود در برابر قدرتهایی نظیر روسیه قرار خواهد داد. از منظر اقتصادی هم به نظر میرسد که الحاق این دو به ناتو منجر به گسترش و تقویت اقتصاد صنایع نظامی این دو کشور و افزایش توان اروپاییها بر روی پلتفرمهای مشترک دفاعی چه در حوزه سختافزاری و چه در حوزه نرمافزاری شود که با توجه به وضعیت مالی و اقتصادی صنایع نظامی و صنایع اصلی روسیه خبر خوشحال کنندهای برای این کشور نخواهد بود.