زارعی در گفتوگو با ایلنا:
انفعال برلین در بحران اوکراین، ریشه در «ترس آلمانی» دارد/ فصل تاریخی جدید در سیاستهای نظامی آلمان رقم خورده است
کارشناس مسائل آلمان گفت: «جرمن آنگست» یا «ترس آلمانی» نشان میدهد که ملاحظات برلین در برابر روسیه بیشتر از اوکراین است که ریشه در وقایع تاریخی قرن بیستم دارد.
پس از گذشت چهار روز از تهاجم نیروهای روسیه به خاک اوکراین، آلمان بالأخره از ارسال سلاح به کییف خبر داد. مقامهای آلمان نه تنها در خصوص ارسال سلاح، بلکه در تحریمهای اقتصادی علیه روسیه نیز (نسبت به شرکای غربی خود) تعلل بسیاری به خرج دادند. برای بسیاری از افراد این پرسش مطرح میشود که آلمان در بحران اوکراین کدام سمت ایستاده و حمایت از اوکراین یا از سوی دیگر مقابله با روسیه تا چه اندازه در دستور کار سیاست خارجی و امنیتی آلمان قرار دارد؟ به گفته محمد زارعی، کارشناس مسائل آلمان، ریشه رفتارهای آلمان در بحران اوکراین و بسیاری از مسائل دیگر در سیاست خارجی و امنیتی این کشور را میتوان با مفهوم «جرمن آنگست» یا «ترس آلمانی» تشریح کرد. در همین رابطه با وی به گفتوگو پرداختهایم که به شرح زیر از نظر میگذرد:
منظور از «جرمن آنگست» یا «ترس آلمانی» چیست؟
اصطلاح «جرمن آنگست» یا «ترس آلمانی» (German Angst) یکی از پرکاربردترین مفاهیمی است که در ادبیات غیر آلمانی برای معرفی ویژگی رفتاری محتاطانه آلمانیها استفاده میشود. این اصطلاح بسیار فراگیر است و نه تنها در بُعد ملی، بلکه در بُعد شخصی افراد و رفتارهای جزئی آنها نیز قابل بررسی است. «جرمن آنگست» بیانگر این موضوع است که آلمانیها در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار محتاطانه و مردد برخورد میکنند. بسیاری از کارشناسان علل «ترس آلمانی» را در وقایع تاریخی قرن بیستم جستوجو کردهاند. آلمان شروعکننده دو جنگ بزرگ جهانی بود و علاوه بر کشور خود به بسیاری از نقاط دنیا خسارات زیادی تحمیل کرد. علاوه بر این، دوران وحشت ناسیونال سوسیالیسم یا حکومت نازیها (از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵) در ذهن و خاطر بسیاری از افراد باقی مانده و نسل به نسل منتقل میشود. ترس از اینکه این وقایع دوباره تکرار شود و یا اینکه هر اقدامی در آینده به چنین فجایعی ختم شود، در رفتار و ذهن مردم آلمان نقش بسته است.
«جرمن آنگست» را در بحران اوکراین چگونه می توان ارزیابی کرد؟
آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان، قبل از شروع حمله روسیه به اوکراین در یک سخنرانی اشاره کرد که بحران کنونی، «بحران اوکراین» نیست، بلکه «بحران روسیه» است. همان طور که این ادراک از سوی بربوک نشان میدهد، حقیقت این است که در این جنگ یا بحران، ملاحظات آلمان در برابر روسیه بیشتر از اوکراین است. باز هم به قرن بیستم اشاره میکنم، بسیاری از مورخان و کارشناسان روابط بینالملل، قرن بیستم را «قرن آمریکایی» مینامند. اما برخی از مورخان آلمانی معتقدند که قرن بیستم، دستکم در بافت تاریخی اروپا، «قرن آلمانی-روسی» به شمار میآید. دوستی یا دشمنی هیچ کشوری به اندازه آلمان و روسیه بر تاریخ اروپا و جهان در قرن بیستم بر تحولات بینالملل تأثیرگذار نبوده است.
صرف نظر از دو جنگ جهانی، وقایع نیمه دوم قرن بیستم نیز نشان میدهد که روابط آلمان و روسیه تا چه اندازه بر تحولات جهانی تأثیرگذار بوده است؛ تشکیل بلوک غرب و شرق، تشدید تنشها بین این دو بلوک، ساخت دیوار برلین، فروپاشی دیوار و نظام شوروی تحولاتی هستند که تا امروز نیز بر بسیاری از تحولات سایه انداختهاند. بسیاری از مقامهای و کارشناسان آلمانی معتقدند که هرگونه تنش و درگیری میان آلمان و روسیه میتواند وقایع تاریخی گذشته را تکرار کند و علاوه بر این دو کشور، بسیاری از کشورهای دیگر را نیز درگیر کند. همین مسأله نیز باعث شده تا در خصوص روسیه تفاوت فاحشی بین رفتار و تصمیمات آلمان در مقایسه با شرکای غربی آن باشیم.
علاوه بر مسائل تاریخی، سیاستمداران آلمانی چه ملاحظات دیگری در جنگ اوکراین و روسیه در نظر میگیرند؟
در حال حاضر بزرگترین دغدغه مقامهای آلمان مسأله تأمین انرژی است. آلمان یک قدرت اقتصادی است که تولید ناخالص داخلی آن بیش از سه هزار و ۵۰۰ میلیارد یورو تخمین زده میشود. اما از طرف دیگر این کشور در حوزه انرژی کاملا ًیک کشور وارداتی محسوب میشود. حدود ۶۵ درصد از انرژی آلمان از خارج این کشور تأمین میشود و روسیه در تأمین انرژی آلمان به ویژه در حوزه نفت و گاز نقش بسیار مهمی ایفا میکند. آلمان بیش از ۵۵ درصد از منابع گازی و بیش از ۳۵ درصد از نفت خود را از روسیه تأمین میکند.
نگاه آلمان به روسیه یک نگاه ویژه است و روابط با این کشور را در دراز مدت میبیند. آلمان با احداث خط لوله نورداستریم ۲ هزینه سیاسی و اقتصادی هنگفتی به خود تحمیل کرد. ساخت این خط لوله باعث اختلافات زیادی میان آلمان و شرکای خود به ویژه آمریکا، به خصوص در دوران ریاست جمهوری ترامپ شد. لذا هرگونه اقدام سخت و تهاجمی آلمان علیه روسیه، ابتدا میتواند برای آلمان هزینه در پی داشته باشد.
در مجموع آلمان بسیار دیرتر از سایر کشورها در خصوص جنگ هشدار داد و بسیار دیرتر از سایرین نیز به صف تحریمکنندگان روسیه پیوست. علت آن چیست؟
نقش آلمان در سیاست بینالملل نسبت به متحدان غربی خود از جمله بریتانیا، فرانسه و آمریکا کاملاً متفاوت است. آلمان یک قدرت اتمی و نظامی نیست و در شورای امنیت سازمان ملل نیز از امکانات چندانی برای ایفای نقش برخوردار نیست. آلمان یک قدرت اقتصادی است و لازمه موفقیت و پیشرفت این کشور ایجاد صلح، ثبات و امنیت در اروپا و جهان است. آلمان نسبت به سایر کشورها در خصوص هشدار شروع جنگ دیرتر اطلاعرسانی کرد و دیرتر از سایر کشورهای اروپایی و غربی از شهروندان خود خواست که اوکراین را ترک کنند. حتی رئیس سرویس اطلاعاتی آلمان نیز در اوکراین گفت که غافلگیر شده و به سختی توانست از اوکراین خارج شود. علت تأخیر در این موارد این است که آلمان امید زیادی به حل مسأله از طریق مذاکره داشت.
پیش از شروع جنگ، دو دور مذاکره میان طرفهای اوکراینی و روسی با حضور آلمان و فرانسه انجام شد. این مذاکرات به «فرمت نورماندی» معروف هستند که آخرین دور آن نیز در برلین برگزار شد. به نظر میرسد دیدار مقامهای فراآتلانتیکی در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ، آلمان را به این نتیجه رساند که دیگر نباید امید به حل بحران اوکراین از طریق مذاکره داشته باشد. پس از شروع جنگ نیز دولت آلمان تلاش کرد تا با اقدامات پیشگیرانه مانع از تشدید بحران شود. اما مقامات آلمان با تصمیمات خود که شنبه شب اتخاذ کردند، نشان دادند که با ارسال سلاح و تحریمهای شدید اقتصادی از جمله سوئیفت بسیاری از ملاحظات خود در مقابله با روسیه را کنار گذاشته و به دنبال ممانعت از تحقق اهداف بلندپروازانه پوتین هستند.
بسیاری از ناظران بینالمللی از تصمیم آلمان مبنی بر ارسال مستقیم سلاح به اوکراین شگفتزده شدند. آیا میتوان گفت که «نقطه عطف» در سیاستهای نظامی و امنیتی آلمان شکل گرفته است؟
تا همین چند روز پیش تقریباً هیچکدام از کارشناسان تصور نمیکردند که آلمان به طور مستقیم به اوکراین تسلیحات ارسال کند. سیاستهای محافظهکارانه آلمان آنقدر سختگیرانه بود که حتی اجازه ارسال مستقیم کلاههای نظامی به اوکراین را نمیداد و قرار بود این کلاهها جایی خارج از اوکراین تحویل مقامهای این کشور شود. تصمیم آلمان در مورد ارسال سلاح به اوکراین بدون شک یک اتفاق تاریخی و مهم سیاسی به شمار میرود. این تصمیم را باید در ادامه مسیری که طی سالهای گذشته آلمان طی کرده است، جستوجو کرد. سال ۲۰۱۴ رئیس جمهور آلمان، یوآخیم گائوک در کنفرانس امنیتی مونیخ از نقش جدید آلمان با عنوان «مسئولیت بیشتر» رونمایی کرد.
این سیاست تا سال ۲۰۱۷ در زمان فعالیت فرانک والتر اشتاینمایر به عنوان وزیر خارجه بسیار فعالانه پیگیری شد. اما از سال ۲۰۱۸ به بعد این سیاست به نقش قدیمی آلمان به عنوان یک کنشگر چندجانبهگرا تقلیل پیدا کرد. با این حال در این مدت شاهد تغییرات اندکی در سیاست خارجی و امنیتی آلمان بودهایم. چراکه شرایط اروپا نیز تغییر کرده است. آلمان و اروپا در این مدت به دلیل حملات تروریستی و جنگ روسیه علیه اوکراین ناامنتر شده است. همین مسأله به توجیه افکار عمومی که مانند دیوار بلندی در مقابل سیاستهای نظامی آلمان ایستاده بود، کمک شایانی کرد. همبستگی مردم و کشورهای اروپایی و همچنین مردم آلمان کمک زیادی به تصمیم مقامات آلمان کرد. این نقطه عطف مادامی که تهدید مستقیم و جدی علیه آلمان وجود داشته باشد، میتواند ادامه پیدا کند.