استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه در گفتوگو با ایلنا:
لوهانسک و دونتسک ابزار فشار روسیه علیه اوکراین خواهد بود/ تأمل واشنگتن بر مسکو بهترین فرصت برای چین است/ زلنسکی برای ابقاء در قدرت به غوغای ضد روسی نیاز دارد
استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه گفت: غرب بر حساسیتهای کرملین دست میگذارد تا آن را سر میز مذاکره با فرمت خود بنشاند و طبیعتاً روسیه هم با ابتکارعملهای دیگری این موضوع را دنبال میکند.
بهرغم آنچه که کاخسفید گفته بود، روسیه به اوکراین حمله نکرد اما در این میان زمزمههایی در مورد پذیرش استقلال مناطق شرقی این کشور از سوی مسکو به گوش میرسد. در این میان رئیس جمهوری اوکراین هم دائماً یکی به نعل میزند و دیگری را بر میخ میکوبد و آمریکایی را به روش خود علیه کرملین تحریک میکند. آمریکاییها و مجموعه غرب ادعا میکنند که روسها هیچ اقدامی در جهت عقبنشینی ادوات زرهی و حتی سربازان خود از مرزهای اوکراین انجام ندادهاند و از سوی دیگر مسکو این مواضع را نوعی تحریک آشکار میخواند. حال که اوضاع مهآلود است و چشمانداز چندان مشخصی وجود ندارد، برای تحلیل اوضاع و همچنین پاسخ به چند سوال اصلی در مورد این پرونده به گفتوگو با احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه نشستیم که مشروح آن از نظر میگذرد:
دومای روسیه از پوتین درخواست کرده است که استقلال لوهانسک و دونتسک را تائید کند؛ اما هنوز این موضوع تائید نشده است. چرا مسکو هنوز این موضوع را معلق نگه داشته است؟
برای اینکه به پاسخ این پرسش بپردازیم، لازم است توجه داشته باشیم که در داخل روسیه چه رویکردهایی نسبت به بحران اوکراین وجود دارد. به نظر میرسد که دو رویکرد در روسیه در رابطه با بحران اوکراین وجود دارد: به گمان من طیف لاوروف، ریابکوف معتقد هستند که روسیه باید در مسیر مذاکرات سه گانه با اولویت اتحادیه اروپا، آمریکا و ناتو معطوف به بازگشت کییف به توافق مینسک و عدم پیوستن اوکراین به ناتو پیش برود؛ آنها مذاکرات سازندهای با اروپا داشتند که پیشرفتهایی حاصل شد، از جمله اینکه روسیه اعلام کرد مذاکرات با آمریکا و ناتو را از سر میگیرد و پاسخ نامه تضمینهای امنیتی آمریکا و ناتو را میدهد. قطعاً یکی از مهمترین اهداف آنها فشار غرب به دولت کییف برای بازگشت اوکراین به توافق مینسک هست.
حتما اطلاع دارید که این توافق ۱۵ بندی یکی از اصلیترین موضوعاتش که امروز به محل اصطکاک و مناقشه در خود اوکراین و بعد میان روسیه و اوکراین تبدیل شده این است که دولت کییف باید خودمختاری موقت جداییطلبان شرق اوکراین را به رسمیت بشناسد و حریم ۵۰ کیلومتری عاری از تسلیحات را نیز رعایت کند تا درگیری میان این مناطق با نیروهای مسلح وابسته به دولت اوکراین شکل نگیرد. طبیعتا اگر این امر تحقق پیدا کند، نگرانیهای روسیه در قبال روستبارهای شرق اوکراین در مناطق لوهانسک و دونتسک برطرف میشود و میماند موضوع عضویت اوکراین در ناتو و دیگر مسائل میان کرملین و ناتو در قبال بازگشت به توافقات سال ۱۹۹۷ که طبیعتاً باید روسیه نیز امتیازاتی بدهد تا بتواند از آمریکا و ناتو برای تضمینهای امنیتی مد نظرش امتیازاتی کسب کند.
اما باید توجه داشته باشیم که طیف دیگری از جمله حزب کمونیست روسیه نگاه تندتری به موضوع اوکراین دارند که خب همزمان با سفر اولاف شولتز، صدراعظم آلمان جرقه «درخواست از رئیسجمهور برای به رسمیت شناختن جمهوریهای خودخوانده لوهانسک و دونتسک» را در مجلس دومای روسیه زدند و با ۳۵۱ رأی تصویب و برای رئیسجمهور روسیه فرستاده شد.
مبتنی بر نگاه این جریان، مذاکره با غرب برای دستیابی به یک سازش در حالی جستوجو میشود که اول و آخر اگر هیچ اقدامی هم از سمت روسیه صورت نگیرد، باز آمریکا مطابق برنامهای که از ابتدا در سر دارد روسیه را تحریم میکند؛ این طیف در واقع معتقدند حالا که قرار هست اول یا آخر تحریمهای جدی جدیدی بر روسیه تحمیل شود؛ خب ما هم از موضع قدرت از روسهای شرق اوکراین حمایت کنیم و حالا که دولت اوکراین در اجرای توافق مینسک تعلل میکند، ما استقلال مناطق دونتسک و لوهانسک را به رسمیت بشناسیم تا طبیعتاً پس از آن اگر با تهدیدی مواجه شدند، روسیه مستقیم یا غیرمستقیم از آنها حمایت کند.
در این میان نگاه کرملین به شرایط چگونه است؟
به نظر میرسد که کرملین این دو رویکرد را تلفیق کرده و یک تاریک و روشنی مقابل غرب قرار داده است؛ یعنی از یک سو مشخصاً اعلام میکند که ما قصد حمله نداریم، سیگنالهای مثبتی را طی روزهای اخیر و همزمان با تاریخ احتمالی که آمریکا مدعی بود که قرار است روسیه به اوکراین حمله کند نشان داده و میگوید بیایید پای میز مذاکره بنشینیم و در خصوص تضمینهای امنیتی به یک نتیجه برد-برد برسیم. مسکو برای نشان دادن حسن نیتش میگوید ما بخشی از نیروهای نظامی را پس از پایان مانور به محل دائمی آنها منتقل میکنیم و طبیعتاً کاهش نیروهای نظامی روسیه در نزدیکی مرز اوکراین را مطرح میکند.
اما در کنار مسیر قبلی که مقابل غرب ترسیم کرده که «ما قصد جنگ نداریم» و بر مذاکره تاکید میکند، یک اگر دیگری هم به قول ولادیمیر چیژوف، نماینده روسیه در اتحادیه اروپا قرار داده است و تاکید دارد بر اینکه ما حمله نمیکنیم، مگر اینکه تحریک شویم. در اینجا تفسیر من از تحریک هرگونه اقدام، حادثه یا بهانهای است که علیه جمهوریهای خودخوانده شرق اوکراین رخ دهد.
در واقع روسیه به اروپا و آمریکا این پیام را دارد میدهد که یا به اوکراین فشار آورید که به توافق مینسک بازگردد و استقلال این مناطق را شناسایی کند یا اگر این اتفاق نیفتد، این گزینه را ما آماده داریم که در دوما تایید شده و فقط منتظر تایید رئیسجمهور است که استقلال لوهانسک و دونتسک از سوی روسیه به رسمیت شناخته شود.
با توجه به اینکه روسها میگویند از مرزهای اوکراین عقب نشینی کردهاند، زلنسکی، بایدن و حتی ناتو همچنان معتقد هستند که سایه جنگ بر سر کییف سنگینی میکند. منافع اوکراین و آمریکا از اینکه تهدید جنگ از سوی روسیه را زنده نگه دارند چیست؟
به گمان من باید منافع زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین را از منافع ایالات متحده جدا دانست؛ به این جهت که زلنسکی در یک رویکرد کوتاه مدت برای باقی ماندن بر مدار قدرت در انتخابات آینده ریاستجمهوری گمان میکند که به یک غوغای ضد روسی نیاز دارد؛ اما ایالات متحده مطابق با یک استراتژی مشخص و دقیق در سیاستخارجی در ظرفی فراتر از رئیسجمهور کنونی این کشور یعنی جو بایدن، انزوای روسیه را دنبال میکند که به تفصیل در گفتوگوهای پیشتری که در خصوص روسیه و آمریکا داشتیم به این موضوع اشاره کردم.
اگر ما بپذیریم که عطف به دکترین سیاستخارجی آمریکا، چین بزرگترین تهدید علیه منافع ملی آمریکا است، طبیعتاً به این نکته توجه میکنیم که واشنگتن درگیری نظامی با روسیه که امروز دیگر از آن قدرت زمان شوروی نه در بعد نظامی و نه جنبه اقتصادی برخوردار است را دنبال نمیکند. درست است که روسیه نیز یک تهدید برای آمریکا به شمار میآید، اما تأمل بر آن سبب میشود که از چین چشمپوشی شود و این بهترین فرصت برای پکن است. خب پس چرا همان طوری که شما در پرسشتان مطرح کردید، آمریکا این پرسش را انقدر پرنگ کرده است که آیا روسیه به اوکراین حمله میکند؟
پاسخ من این است که آمریکا مبتنی بر رویکرد اجرای محدودیت، تلاش دارد آن چیزی که سیاستهای توسعه طلبانه مسکو میخواند را مدیریت کند. ابزارهای این کنترل چه هستند؟ اوکراین، گرجستان، آذربایجان و غیره. آمریکا به خوبی میداند اگر بر این مناطق دست بگذارد، روسیه به سرعت بر سر میز مذاکره میآید. بله؛ همان طور که کرملین نگران سیاست درهای باز ناتو است؛ کاخ سفید هم نگران وابستگی اروپا به روسیه به واسطه نورد استریم ۲ است؛ پس باید اهرمهای فشاری وجود داشته باشد و طرفین تضمینهایی به یکدیگر بدهند.
حتماً غرب به خوبی میداند که جنگ با اوکراین از سوی روسیه، بدترین سناریو پیش روی مسکو است، اما به واسطه این پرسش یک بسته تحریمی آماده شده تا در کنار فشارهای امنیتی، رفتار روسیه را کنترل کنند.
اینکه پوتین اعلام میکند خواستار مختومه شدن پرونده عضویت اوکراین در ناتو است، تا چه حد ممکن است از سوی کییف و مجموعه غرب تایید شود؟
توجه داشته باشید که مسکو تا کییف تنها ۷۴۰ کیلومتر فاصه دارد و اگر این فصله را تا مرز اوکراین در نظر بگیریم تنها ۵۱۲ کیلومتر است؛ طبیعی است که روسیه تحت هیچ شرایط نمیپذیرد نیروها و تجهیزات نظامی ناتو در ۵۰۰ کیلومتری مسکو مستقر شود. مگر اروپا میپذیرد در منطقه کالینینگراد که متعلق به روسیه است ولی از خاک این کشور جداست و در همسایگی لیتوانی و لهستان قرار دارد و فاصلهاش با برلین فقط ۷۵۰ کیلومتر است تجهیزات و نیروهای نظامی خاص مستقر کند؟ آیا آمریکا قبول میکند که روسیه در کوبا و ونزوئلا پایگاه نظامی ایجاد کند؟
توجه داشته باشید یک سری موضوعات توافقات نانوشته پس از جنگ سرد است و قدرتها حداقل تا این حد ملاحظات امنیتی طرف مقابل را رعایت میکردند. بحث تعیین و تکلیف نیست چون این موضوعات به صورت متقابل نیز وجود دارد؛ در واقع همان نکتهای است که پیشتر اشاره کردم که غرب بر حساسیتهای روسیه دست میگذارد تا او را سر میز مذاکره با فرمت خود بنشاند؛ طبیعتاً روسیه هم از سوی دیگر با ابتکارعملهای دیگری این موضوع را دنبال میکند.
به نظر شما چقدر احتمال وجود یک رویارویی نظامی وجود دارد؟
آن چیزی که این ماجرا را بسیار بغرنج کرده این است که یک اشتباه محاسباتی کوچک از سوی هر یک از طرفین (روسیه، جدایی طلبان شرق اوکراین، مردم، دولت اوکراین، آمریکا و ناتو) میتواند به جرقهای در این انبار مملو از باروت تبدیل شود تا این فضای پیچیده مدیریت شده به سوی یک آشفتگی خارج از برنامهریزی سوق پیدا کند. از همینرو است که برآیند این پارادوکسها سبب شده که هم روزنهای برای گفتوگوی سیاسی وجود داشته باشد و هم ظرفیت هیجانی برای آغاز یک رویارویی نظامی که میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد.
اما این سناریو محتمل است که اگر غرب به زلنسکی فشار نیاورد که به توافق مینسک بازگردد و مذاکره با لوهانسک و دونتسک را ادامه دهد و از سمتی اقداماتی ضد این مناطق ادامه پیدا کند، روسیه استقلال این مناطق را به رسمیت بشناسد. چراکه عطف به گفته والودین، رئیس دومای روسیه که گفت در پسزمینه سناریو حمله روسیه به اوکراین، دولت کییف درگیریها در دونباس را تشدید کرده و توافق مینسک نقض شده است. با توجه به مواضع مسکو به نظر میرسد اگر زلنسکی به توافق مینسک در خصوص شرق اوکراین بازنگردد، روسیه استقلال لوهانسک و دونتسک را به رسمیت بشناسد.
در این صورت احتمالا بسته تحریمی جدیدی علیه روسیه وضع میشود. پس از آن باید دید که آیا کییف اقدام نظامی علیه مردم لوهانسک و دونتسک که عموماً روس هستند انجام میدهد یا خیر؛ که اگر انجام دهد حتماً روسیه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از این مناطق حمایت میکند.
آینده تنش میان دو طرف (روسیه با مجموعه غرب) چه دورنمایی دارد؟
متاسفانه آنچیزی که اصلاً به آن در اوکراین توجه نمیشود، موضوع دموکراسی است. طی هشت سال گذشته بیش از ۱۴ هزار نفر در درگیریهای اوکراین کشته شدند، اما هیچگاه دغدغهای برای پایان این موضوع وجود نداشت. متاسفانه اگر نگاهی به روند روسای جمهوری اوکراین طی دو دهه اخیر داشته باشیم، فساد اقتصادی و تقابل با دموکراسی مهمترین کلیدواژه دوران آنها بود و هیچ فرقی هم ندارد که در خصوص یوشنکو صحبت کنیم یا یانوکوویچ یا پروشنکو و یا اکنون درباره زلنسکی. یعنی چه زمانی که رئیسجمهور نزدیک به روسیه بود و چه زمانی که نزدیک به آمریکا، ما شاهد تلاشی برای مقابله با فساد یا شکلگیری دموکراسی در جامعه اوکراین که واقعا بسترهای آن فراهم است، نبودیم.
اکنون هم دولت زلنسکی در حال گرفتن ماهی از آب گلآلود در رقابت میان روسیه و غرب است و ما شاهدیم دولت ناکارآمد او که اگر نبود این تنشهای میان مسکو و واشنگتن حتما به دلیل ناکارآمدی اقتصادی با اعتراضات مردم در همان کییف مواجه میشد چه طور در سایه جنگ از دولتهای غربی پول طلب میکند. متاسفانه من فکر میکنم که چون فعلاً اوکراین یک ابزار است در مذاکرات امنیتی میان آمریکا با روسیه، ما شاهد اتفاقهای خوبی نخواهیم بود. قطعا در سناریوهای مختلف، آتشبس قابل تصور است؛ اما این صرفاً یک اقدام روبنایی است و در بزنگاههای مختلف از جمله انتخابات پیش روی ریاستجمهوری در اوکراین شاهد پررنگ شدن تنشها خواهیم بود.
فکر میکنم بعد از آنچه در تابستان گذشته در افغانستان مشاهده کردیم، دیگر نباید هیچ انتظاری از قدرتهای جهانی برای تلاش جهت استقرار دموکراسی در کشورها داشته باشیم و امنیت و دموکراسی جوامع تنها زمانی خوب است که در راستای منافع آنها باشد.