خبرگزاری کار ایران

رئیس رصدخانه ارتباطات سیاسی تونس در گفت‌وگو با ایلنا:

انقلاب تونس توسط احزاب مصادره شد/ لابی صهیونیسم با تحریف مفهوم دموکراسی، بهار عربی را ناکام گذاشت

انقلاب تونس توسط احزاب مصادره شد/ لابی صهیونیسم با تحریف مفهوم دموکراسی، بهار عربی را ناکام گذاشت
کد خبر : ۱۱۸۳۷۳۶

رئیس رصدخانه ارتباطات سیاسی تونس در سالروز انقلاب ژانویه این کشور تاکید کرد که انقلاب این کشور مصادره احزاب شد و بهار عربی با توطئه لابی صهیونیسم تحریف شد.

«سندس الهادی الفقیر»، مشاور ارتباطات سیاسی و  و پژوهشگر علوم سیاسی است. وی به مناسب انقلاب ژانویه تونس و آغاز شکل‌گیری بهار عربی در کشورهای جهان عرب در گفت‌وگو با خبر نگار ایلنا به تشریح زمینه‌ها و دستاوردهای این انقلاب پرداخت.

درباره شکل‌گیری زمینه‌های انقلاب تونس توضیح دهید. تحولات زمینه‌ای، چگونه منجر به وقوع انقلاب در این کشور شد؟

عوامل فراوانی منجر به وقوع قیام ۱۷ دسامبر علیه رژیم «زین العابدین بن علی»، رئیس‌جمهوری پیشین و سرانجام انقلاب ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ شد که مهمترین ریشه‌های آن عبارتند از:

ظلم خاندان حاکم و تخریب و تضعیف ناروای معیشت مردم 

رشد نرخ بیکاری به ویژه در میان افراد دارای تحصیلات عالی 

حاشیه‌نشینی مناطق و عدم تمایل دولت به توسعه دهیاری‌ها و فرمانداری‌ها

محدودیت آزادی‌های فردی و شخصی، استبداد و دیکتاتوری و سیاست سرکوب مردم که رژیم گذشته در پیش گرفته بود.

اما این قیام مردمی چگونه آغاز شد؟ یک فروشنده خیابانی به نام «محمد بوعزیزی» به دلیل ممانعت پلیس و عدم ارائه مجوز به وی برای کسب و کار خیابانی و پیامدهای پس از این حادثه در خیابان خودسوزی کرد و متعاقبا در بیمارستان درگذشت.

این اتفاق در فرمانداری منطقه «سیدی بوزید» به عنوان یکی از فقیرترین و حاشیه‌نشین‌ترین ایالت‌های تونس رخ داد و اهالی منطقه به ویژه اعضای اتحادیه‌های کارگری در اتحادیه مشاغل تونس در مقابل مقر دولتی با او همدردی و بر حق خود برای تظاهرات تاکید کردند. در ادامه پیامدهای این حادثه، سیل تظاهرات و همدردی‌ها آغاز شد و موج بازداشت‌ها و دستگیری ها صورت گرفت و نتیجه آن شد که انقلاب ۱۴ ژانویه تونس را رقم زد. 

انقلاب تونس به نوعی محرک وقوع انقلاب‌های دیگر در جهان عرب شد که از آن با عنوان آغاز بهار عربی یاد می‌کنند. تاثیر برون مرزی انقلاب تونس را چکونه ارزیابی می‌کنید؟

قطعا آنچه در تونس رخ داد، کشورهای عربی به ویژه لیبی و مصر را متاثر کرد و انگیزه‌ای برای فوران حوادث مشابه در این کشورها شد، اما هر کشوری شرایط خاص خود را دارد و مواضع و تحرکات جوامع  با توجه به ماهیت رژیم حاکم بر هر جامعه تعریف و متبلور می‌شود. ثمره انقلاب سال ۲۰۱۱ در تونس برای همه روشن بود به طوری که حساب بسیاری از رژیم‌ها را تغییر داد و معادلات سیاسی آنها را بر هم زد. 

 برخی از این رژیم‌ها تصمیمات سیاسی و اقتصادی متعددی برای کاهش بار سنگین بحران معیشتی بر مردم گرفتند که می‌توان چنین اقدام‌هایی را روشی هوشمندانه برای کنترل و فروکش کردن خشم مردم دانست. البته بسیاری این سرپوش ها را نپذیرفتند و با پاسخ گلوله و دستگیری و خشونت مواجه شدند.

به اعتقاد من یک دست برتر جهانی وجود داشت که محرک اصلی امور و تحرکات بود و افکار عمومی توسط رسانه های اجتماعی به ویژه شبکه فیس بوک رهبری می‌شد. این دست جهانی همیارانی از طیف‌های مختلف به ویژه روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان را داشت که آماده اصلاح  و هدایت افکار عمومی بودند.

از دیدگاه شما انقلاب تونس در مسیر حقیقی و درست خود حرکت کرد و آیا ثمره مطلوبی از این انقلاب به بار نشست و انتظارات مورد نظر برآورده شد؟

برای پاسخ به این سوال، مشکلی را مطرح می‌کنم که در مطالعه نظام‌های سیاسی با آن مواجه می‌شویم. آیا نظام دموکراتیک به رونق اقتصادی کمک می‌کند یا رونق و رفاه اقتصادی لزوما دموکراسی را ایجاد می کند؟ در واقع آنچه در تونس اتفاق افتاد به این مشکل پاسخ می‌دهد، زیرا دموکراسی شکننده‌ای که در تونس برقرار شد، هیچ دستاوردی برای مردم این کشور نداشته و بسیاری از خواسته‌ها و انتظارات آنها را محقق نکرده است.

در وهله نخست باید به دلایل شکست اشاره کرد که مهمترین آن انتخاب نظام سیاسی بیگانه با جامعه ما یعنی نظام پارلمانی است و عجیب‌تر این است که در تاریکی یکی از شب‌های ژانویه سال ۲۰۱۱، جلسه‌ای بین شخصیت‌های تونس برگزار شد و آنها تصمیم گرفتند نظام پارلمانی را انتخاب کنند و از آن زمان تونس وارد گرداب شد و احزاب و طیف‌های سیاسی بر سر هیچ تصمیم سیاسی که در راستای منافع اقتصادی باشد، به توافق نرسیدند. این نظامی که به ما تحمیل شد، بحران اجتماعی و اقتصادی را پیچیده‌تر کرد، زیرا سیاست بلاتکلیفی در کشور ریشه دوانده است و هیچ کس نمی تواند سرنوشت کشور را تعیین کند.

همه این مسائل منجر به از دست رفتن قدرت تصمیم سیاسی بین راهروهای نهادهای دولتی، پارلمان، دولت و ریاست جمهوری شد که هر یک توسط یک جریان سیاسی متضاد با دیگری هدایت می‌شد.

زبان اعداد معیار است و به وضوح وخامت اوضاع را طی۱۰ سال خلاصه می‌کند، نرخ رشد کاهش و نرخ بیکاری افزایش یافته است، بدهی خارجی بیش از ۷۰ درصد از همه پیش‌بینی‌ها فراتر رفته و میزان جرایم اقتصادی نیز افزایش یافته است. مافیاها نفوذ کرده‌اند و بستر مناسبی برای فساد بیشتر شکل گرفته است.

خلاصه اینکه، نخبگان تونس در سطح آن لحظه تاریخی کشور نبودند و از همدلی جهانی با تونس و کمک‌های مالی به نفع منافع عمومی استفاده نشد، بلکه با یک منطق صرفا حزبی و منفعت‌گرا به انقلاب تونس نگاه شد.

انقلاب تونس چنانچه رسانه‌ها نیز توصیف می‌کنند، تنها به یک دستاورد واحد یعنی آزادی بیان و مطبوعات دست یافت به طوری که صحنه رسانه‌ای کشور با کثرت و تعدد آرا شکل گرفت و همه طیف‌های سیاسی، ایدئولوژیک و فکری این حق را پیدا کردند که در رسانه‌ها و بدون ترس و خجالت عقاید خود را بیان کنند. 

سرنوشت بهار عربی در جهان عرب را چگونه می‌بینید؟ آیا ملت‌های عرب باید در انتظر سرنوشتی غیر از آنچه باشند که در ابتدای راه برای خود متصور بودند؟

به نظر من، پس از آنچه در سوریه رخ داد، دیگر نمی‌توان از بهار عربی صحبت کرد. ما در سوریه به حقیقت این گردباد پی بردیم که لابی بین‌المللی صهیونیستی تحت عنوان دموکراسی ما را به آن گرفتار کرد.  

در واقع دموکراسی عنوانی برای فریب مردم منطقه در راستای درگیر کردن آنها در نزاع و فتنه‌ای است که برای از بین بردن حاکمیت کشورهای عربی و سرگرم کردن آنها به مشکلات داخلی بی‌پایان و همیشگی طراحی شده است. جهان صهیونیسم می‌خواهد ما را به طور کامل از مسأله محوری فلسطین و دیگر مسائل عادلانه و بشردوستانه دور کند.

در مورد انتظارات ملت‌ها نیز باید گفت که متأسفانه، ۱۰ سال پس از وقوع بهار عربی، بزرگ‌ترین امید و آرزوی آنها تقریبا در سراسر جهان عرب تأمین معیشت یا یافتن یک قرارداد کاری در کشورهای اروپایی و آمریکایی است. به عقیده من آنچه را که ملت‌های عربی در جنگ و فقر و حاشیه نشینی از سر گذرانده اند، به طور کلی متوجه توطئه بین‌المللی علیه منطقه عربی است که جز با اراده سیاسی بیشتر و مسئولیت‌پذیری تاریخی نخبگان عرب خنثی نمی‌شود. آنها باید افکار عمومی جهان عرب را متحد کرده و مصلحت‌اندیشی‌های حزبی محدود را کنار بگذارند. آنها باید به شهروندان آموزش دهند که اکنون مسائل اقتصادی و بهداشتی در اولویت است و جایی برای مبارزه برای قدرت و سیطره وجود ندارد.

در پایان باید بگویم جای تأسف است که خون‌های شهدا برای تحقق دموکراسی ریخته شد اما حتی نظام دموکراتیک مورد نظر نه در تونس و نه در هیچ کشور دیگر محقق نشد و دموکراسی در لایه‌های سطحی خود با اقدام‌هایی مانند برگزاری انتخابات، کثرت‌گرایی حزبی و تبادل قدرت باقی ماند. 

درست است که همه این اقدامات از مظاهر و جلوه‌های نظام دموکراتیک یا شاخص‌های آن است، اما مفهوم عمیق‌تر دموکراسی که همان دموکراسی مشارکتی است، هنوز محقق نشده است و رسیدن به آن تا زمانی که فضای سیاسی شفاف و عینی فراهم نشود، بسیار دشوار است. 

مقصود من از فضای پاک و شفاف به طور خاص پول‌های سیاسی فاسدی است که از طریق احزاب وارد می‌شود و زندگی سیاسی را فاسد می‌کند و حتی آن را به عقب گرد و زوال اقتصادی بیشتر فرو می‌برد. این دقیقا همان چیزی است که در تونس اتفاق افتاد و «قیس سعید»، رئیس جمهوری را مجبور به اتخاذ تصمیمات سرنوشت سازی در ۲۵ جولای ۲۰۲۱ کرد که مهم ترین آنها انحلال پارلمان تونس و ارجاع پرونده سه حزب بزرگ سیاسی حاکم با اکثریت پارلمانی به قوه قضاییه و دستگیری بسیاری از شخصیت‌های سیاسی متهم به فساد بوده است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز