کارشناس مسائل افغانستان در گفتوگو با ایلنا:
برگزاری نشستهای بینالمللی با ساز و کار موجود کمکی به حل بحران اقتصادی افغانستان نمیکند/ منابع افغانستان تحت نظارت بینالمللی آزاد شود
کارشناس مسائل افغانستان گفت: برگزاری نشست گروه ۲۰ و پیش از آن، نشست ویژه سازمان ملل برای افغانستان در ژنو و ارائه بستههای کمکهای انساندوستانه به افغانستان، نشان میدهد که غرب تا اندازهای متوجه مسئولیت خود در قبال وضعیت کنونی افغانستان شده، اما این راه هیچ کمکی به مردم افغانستان نکرده است.
ادامه بسته بودن داراییها به خصوص بودجه دولت و بخش خصوصی افغانستان، بحران در این کشور را عمیقتر و فاجعه را نزدیکتر خواهد کرد؛ به همین دلیل گفته میشود که بهترین راه، آزادسازی این پولها تحت نظارت سازمان ملل و دیگر مجامع بینالمللی و دسترسی محدود طالبان و همچنین بخش خصوصی افغانستان به آن است. در این میان برگزاری نشستهای بینالمللی با محوریت افغانستان و مسائل انسانی آن این روزها در حال افزایش است که آخرین نمونه آن نشست گروه بیست با محوریت ایتالیا بود. برای روشن شدن جایگاه این نشستها و خروجی آنها به گفتوگو با سیدعباس حسینی، کارشناس مسائل افغانستان و مسئول دفتر خبرگزاری صدای افغان (آوا) در تهران پرداختیم که به شرح زیر از نظر میگذرد:
نشست گروه ۲۰ با محوریت افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
برگزاری نشست گروه ۲۰ با محوریت افغانستان از یک سو، نشان دهنده عمق واقعی بحران، به خصوص بحران اجتماعی اقتصادی در این کشور است. بر اساس آمارهای سازمان ملل و نهادهای کمکرسان، وضعیت انسانی و معیشتی در افغانستان، به خصوص پس از مسدود شدن بیش از ۹ میلیارد دلار پولهای این کشور توسط امریکا، بسیار وخیم است. بیشتر مردم افغانستان کشاورز بوده و اقتصاد این کشور وابسته به تولیدات کشاورزی است، اما افغانستان در گستردهترین و جدیترین خشکسالی خود در ۳۵ سال گذشته قرار دارد و همین مسأله، سبب از بین رفتن محصولات کشاورزی و گسترش قحطی و گرسنگی شده است. در بعد دیگر، با مسدود شدن داراییهای افغانستان و همچنین پرداخت نشدن حقوق کارمندان دولتی، عملاً افغانستان با بحران نبود نقدینگی مواجه است و به دلیل وابستگی صد درصدی نظام اقتصادی این کشور به دلار، بحران نقدینگی و گرسنگی بیشتر شیوع پیدا کرده است.
در کنار فروپاشی نظام سیاسی - امنیتی افغانستان و سقوط دولت گذشته، آمریکا و غرب با خروج غیرمسئولانه خود از این کشور و اقدامات غیرمسئولانهتر پس از آن، در رأس آن، مسدود کردن پولهای این کشور، مسبب اصلی بحران اقتصادی و فراتر از آن، فروپاشی احتمالی نظام اجتماعی و اقتصادی افغانستان است. جالب اینجاست که امریکا در کنار پول دولت افغانستان، بیش از سه میلیارد دلار دارایی تاجران و بخش خصوصی این کشور را نیز مسدود کرده است.
برگزاری نشست گروه ۲۰ و پیش از آن، نشست ویژه سازمان ملل برای افغانستان در ژنو و ارائه بستههای کمکهای انساندوستانه به افغانستان، نشان میدهد که غرب تا اندازهای متوجه مسئولیت خود در قبال وضعیت کنونی افغانستان و ریشههای این وضعیت شده، اما از سوی دیگر، آنچه مشخص است، راهی که غرب انتخاب کرده، به سوی بیراهه است و هیچ کمکی به مردم افغانستان در این شرایط، حداقل در چند هفته گذشته نکرده است.
نکته جالب اینجاست، وقتی آمریکا با طالبان در دوحه به توافق صلح رسید و بر اساس این توافق، به تعهدات خود برای خروج از افغانستان عمل کرد، عملا طالبان را به رسمیت شناخته و مشروعیت داده است. همین مشروعیت دادن به طالبان و تضعیف دولت سقوط کرده افغانستان در نهایت سبب فروپاشی آن شد. بعد از این همه اقدام، اینکه امریکا حالا میگوید طالبان یک دولت تروریستی است و این کشور دولت طالبان را به رسمیت نمیشناسد، واقعا شبیه به یک طنز است. پس از آمریکا، ناتو نیز توافق صلح دوحه را اجرایی و مطابق تصمیمات امریکا عمل کرد. به همین خاطر، غرب عملا طالبان را به رسمیت شناختهاند، اما این که حالا داراییهای دولت افغانستان و حتی بخش خصوصی و مردم این کشور را مسدود میکنند، چیزی بیش از یک بهانه جویی کودکانه از سوی آنها برای فرار از افتضاحی که به باور آوردند، نیست. به همین خاطر، نشستهایی مانند نشست گروه ۲۰، نشستی ظاهری و سمبولیک بیش نیست و بهرغم تعهداتی که ارائه شده، عملا شاهد هیچ تغییری در وضعیت گرسنگی و بحران اقتصادی در داخل افغانستان نیستیم.
همان طور که دبیرکل سازمان ملل به خوبی عمق بحران در افغانستان و ریشه آن را درک کرده، کلید حل وضعیت موجود، حق مشکل نقدینگی است و باید پول نقد به دست مردم افغانستان برسد. از طرف دیگر، پول نقد در اختیار تاجران افغانستان قرار بگیرد که بتوانند از کشورهای همسایه آرد، مواد غذایی و مواد سوختی وارد کنند و مردم را از این وضعیت نجات دهند.
ادامه بسته بودن داراییها به خصوص پول دولت و بخش خصوصی افغانستان، بحران در این کشور را عمیقتر و فاجعه را نزدیکتر خواهد کرد. بهترین راه، آزادسازی این پولها تحت نظارت سازمان ملل و دیگر مجامع بینالمللی و دسترسی محدود طالبان و همچنین بخش خصوصی افغانستان به آن است؛ تا از یکسو دولت طالبان حقوق عقب مانده کارمندان دولتی را پرداخت کند و از سوی دیگر، بخش خصوصی و تاجران این کشور بتوانند روند واردات مواد غذایی و سوختی را به حالت عادی برگردانند.
بسیاری معتقدند که این نشست به نوعی برای به رسمیت شناختن طالبان برگزار شد یا حداقل در آینده به رسمیت شناخته خواهد شد. این تحلیل تا چه حد درست است؟
من چندان با این تحلیل موافق نیستم، بلکه به باور من غرب فعلا برای به رسمیت نشناختن طالبان به دنبال بهانهگیری کودکانه است، در حالی که خود مسبب وضعیت کنونی افغانستان هستند. به نظر من، این دیدگاه طالبان منطقی به نظر میرسد که غرب و مجامع جهانی با بحران اقتصادی و اجتماعی موجود در افغانستان، ناشی از فرار و فروپاشی دولت گذشته، برخورد سیاسی نکند. قطعا اولویت امروز، به رسمیت شناختن یا نشناختن طالبان نیست، بلکه اولویت اول فراهم کردن مسیر کمکرسانی به مردم این کشور و نجات نظام اقتصادی افغانستان است. هرچند من باور دارم که جامعه جهانی دیر یا زود مجبور خواهد بود دولت طالبان را به رسمیت بشناسد، پس چه بهتر که با روی دست گرفتن یک مکانیزم واقعبینانه و درست، به دور از بهانه جوییهای کودکانه، همه به نجات نظام اقتصادی و مردم افغانستان کمک کنند و هم طالبان را با برنامهریزی یک برنامه عمل گام به گام، تشویق کنند تا به سوی تشکیل یک دولت فراگیر و احقاق حقوق همه اقشار و جریانها در این کشور گام بردارند، نه اینکه کلا آنها را بایکوت کرد.
طالبان بر سر مواضع خود مانند عدم کنار گذاشتن نفرات تحریمی از کابینه همچنان تاکید دارد. این مواضع چگونه میتواند برای این جریان مشکل ساز شود؟
به هر حال، آمریکا وعده داده که در صورت عملی شدن توافق صلح دوحه، نام رهبران طالبان را از لیست سیاه بینالمللی حذف کند. طالبان هم قصد ورود به کابل و سقوط دولت گذشته را نداشتند، بلکه فرار اشرف غنی و دیگر مقامهای ارشد دولت او سبب فروپاشی نظام و به هم ریختن تمام برنامهریزیها و مقدمهچینیها شد، در حالی که اگر یک دولت انتقالی روی کار میآمد، قطعا شاهد شرایط کنونی در افغانستان نمیبودیم.
به باور من، طالبان در مرحله اول عملکرد خود پس از تسلط بر کل افغانستان، ایجاد یک دولت منسجم دورن طالبانی را به کسب مشروعیت بینالمللی ترجیح داد. طالبان با این عمل، هم توانستند ساختارهای نیم بند و لرزان دولتی و سیاسی افغانستان را حفظ کنند و از طرف دیگر، از چند دستگی و انشعابات در این گروه و رفتن افغانستان به طرف یک جنگ تمام عیار داخلی جلوگیری کند. چنین اقدامی به نظر من، یک حرکت هوشیارانه بوده و در شرایط کنونی، تأمین ثبات داخلی در افغانستان مهمتر از کسب مشروعیت بینالمللی است.
معتقدم از طالبان در طول دو ماه نمیتوان انتظار معجزه داشت، و همان طور که وزیر خارجه طالبان گفته، امریکا و جامعه جهانی باید به دولت طالبان که حالا متفاوت عمل میکند، فرصت بدهد که خود را ثابت کند و نشان بدهد و تغییرات لازم را اعمال کند. کاری که دولتهای سابق افغانستان در ۲۰ سال گذشته انجام ندادند، چطور میتوان از طالبان در دو ماه توقع داشت؟!
پس به نظر شما، تضعیف دولت افغانستان، همانطور که طالبان نیز اشاره کرده، به نفع هیچکس نیست؟
بله، قطعا همین طور است. یک ضربالمثل است که میگوید از نبود دولت، وجود یک دولت بد بهتر است، چون مانع فروپاشی کامل نظام و کشور و رفتن به سوی هرج و مرج کامل میشود. رویکرد گذشته آمریکا و اروپا در توافق صلح با طالبان و کنار آمدن با این گروه، با رویکرد کنونیشان پس از سقوط دولت گذشته افغانستان، واقعا بیانگر همان ضربالمثل یک بام و دو هواست. امید میرود قدرتهای دیگر منطقهای و جهانی و کشورهای همسایه، همان مسیری را نروند که آمریکا و غرب میخواهد و همان بهانهجوییهای آنها را تکرار کنند. کشورهای منطقه باید با رایزنی و هماهنگی هم، رویکرد واحد و واقعبینانهای را در مورد افغانستان و دولت جدید طالبان روی دست بگیرند و نگذارند افغانستان به طرف فروپاشی نظام اجتماعی اقتصادی و وقوع فاجعه انسانی در نتیجه فقر و گرسنگی برود، که اگر چنین شود، فروپاشی افغانستان، منطقه را نیز به کام مرگ خواهد برد. کشورهای منطقه و به خصوص همسایگان در شرایط کنونی باید آسانترین شرایط مراودات اقتصادی و تجاری با افغانستان را روی دست بگیرند و مرزهای خود را به روی صادرات مواد غذایی و مواد سوختی به این کشور بگشایند.