طاهری در گفتوگو با ایلنا:
شاهد جنگ داخلی در افغانستان هستیم/ تاکتیک طالبان، نفوذ در میان ریشسفیدان است/ سقوط قریبالوقوع کابل
رایزن پیشین ایران در افغانستان گفت: دولت افغانستان نتوانست تفکر رادیکال را از افکار جوانان پاک کند و به همین دلیل است که طالبان تنها با یک فراخوان، لشگری از ناراضیهای اجتماعی و اقتصادی را در یکجا جمع میکند.
«عبدالمحمد طاهری» رایزن پیشین ایران در افغانستان در تشریح دلایل و پیامدهای پیشروی میدانی طالبان و سقوط برخی از مراکز ولایات افغانستان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: طالبان مدعی است که جنگ فعلی در افغانستان را دولت این کشور کلید زده که باید بگویم این تحلیل کاملا غلط به حساب میآید اما مسأله دیگر این است که سیاستگذاری دولت افغانستان به رهبری اشرف غنی هم درست نبوده است. اخیراً طالبان از ترور خبرنگاران، خلبانها و همچنین منفجر کردن تانکرهای سوخت گرفته تا پیشروی در ولایات افغانستان را در دستور کار قرار داده و به همین دلیل معتقدم که جنگ داخلی همین حالا شروع شده است. اینکه عدهای میگویند جنگ داخلی در آیندهای نزدیک شروع میشود، نادرست است؛ چراکه همین حالا اگر به تحولات افغانستان نگاه کنیم به خوبی میفهمیم که این کشور در جنگ داخلی به سر میبرد. از سوی دیگر باید توجه کرد که مقصر اصلی این وضعیت آمریکاییها هستند.
وی ادامه داد: بسیاری از تحلیلگران و حتی مقامهای سیاسی و امنیتی واشنگتن معتقدند که توافق دوحه به خوبی نشان داد که سیاست خارجی ایالات متحده آسیبپذیر است. آنها با گروهی مذاکره کردند که امروز نه تنها دست به قتلعام شهروندان غیرنظامی و دولتیها میزنند، بلکه عملاً توافق دوحه را نقض کردهاند و به نظرم این مذاکرات یک اشتباه محض بود. واقعیت این است که بازنده اصلی این میدان مردم افغانستان هستند و آنها تاوان استراتژی اشتباه آمریکا را میدهند. باید توجه داشت که طالبان در کل، جریانی است که دولت تکنوکرات یا مسائل اینچنینی را به رسمیت نمیشناسد و اساساً هیچ قرابتی با این موضوعات ندارد. در وضعیت کنونی، پیشرویهای طالبان نشان میدهد این جریان به کمتر از تسخیر تمام افغانستان با عنوان امارت اسلامی قائل نیست و در این بین آنچه برخلاف ۲۵ سال گذشته دیده میشود این است که قدرتهایی مانند چین، روسیه و هند بر افغانستان طمع پیدا کردهاند و این میتواند معادلات را خطرناکتر کند.
این کارشناس مسائل سیاسی تصریح کرد: در این میان تعهدات آمریکا در قبال دولت افغانستان نهایتاً به پرواز بمبافکنها و بمباران غیرمتمرکز طالبان ختم شده که این اقدام را باید یک نمایش نظامی دانست؛ چراکه نه تنها این مدل اقدامات برای آمریکا و دولت افغانستان سودی در بر ندارد، بلکه ما شاهد هستیم آنها با خروج بیبرنامه خود، مردم را به تیغ برهنه طالبان سپردند و مشخص است که تمام حمایتهایی که از طالبان توسط قدرتهای منطقه و فرامنطقه انجام شد باعث فروپاشی افغانستان شده، برقراری صلح را به یغما برده است. سوال این است که طالبان چگونه با امکانات حداقلی طی حدود دو هفته توانسته تا این حد پیشروی کند و باعث سقوط ولایات شود؟ اگر به یاد داشته باشیم به وضوح دیدیم که داعش در عراق و سوریه خشونت بیش از حد را در دستور کار خود قرار داد و حالا طالبان هم به دنبال ادامه همان مسأله است. به همین دلیل میبینیم که مثلا در برخی ولایات، سربازان اردوی ملی افغانستان توسط طالبان نه تنها کشته شدند بلکه اجساد آنها برهنه و تکه تکه شده است.
طاهری افزود: آنها فجیعترین کشتار را در دستور کار خود قرار دادند و به همین دلیل است که میبینیم طیفی از نظامیان افغانستان قبل از رویارویی مستقیم با طالبان پا به فرار میگذارند. نکته دیگر این است که اشراف دولت طی حداقل یک دهه پیش تاکنون صرفاً بر روی مراکز ولایات بوده و بسیاری از شهرها و ولسوالیها در دست طالبان بوده است. من از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ به صورت مستقیم شاهد این موضوع بودم که دولت صرفاً در مراکز استانها حضور داشت و نفوذ طالبان در ولسوالیها به حدی بود که حتی اجازه تاسیس مدارس داده نمیشد. دلیلش هم این بود که طالبان تمام ریشسفیدان ولسوالیها را تهدید به همکاری کرده بود و در میان آنها نفوذ قابل توجهی داشت. این روند هماکنون هم ادامه دارد و به همین دلیل است که پلیس و اردوی ملی زمانی که وارد ولسوالیها میشوند، با شکست در عرصه نظامی روبرو میشوند.
وی گفت: بر این اساس اگر نیروهای دولتی موفقیتی در حوزه میدانی کسب کردند عموماً در مراکز ولایات بوده نه اطراف آن. به همین جهت است که هماکنون لشگرکشی اردوی ملی افغانستان به ولایات برای مقابله با طالبان با شکست روبهرو میشود؛ چراکه آنها با ورود به این مناطق خود را در میدان مین میبینند. خطر جدی در شرایط کنونی که مراکز برخی ولایات به دست طالبان سقوط کرده این است که آنها در شمال و شمال شرق افغانستان حضور دارند؛ چراکه این نقاط عموماً پایگاه هزارهها بوده و اگر پیشرویها ادامه پیدا کند و در ادامه آن «پنجشیر» سقوط کند، به احتمال زیاد دولت در کابل ساقط خواهد شد. از سوی دیگر برخی ولایات مانند قندهار برای طالبان اهمیت بنیادین دارد. به یاد دارم زمانی که آمریکاییها حامد کرزی را به قدرت رساندند، هلیکوپترهای ایالات متحده او را روی تپههای قندهار فرود آوردند و این به معنای مانور قدرت علیه طالبان بود.
این تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان عنوان کرد: نقاطی مانند قندهار، هلمند و جلالآباد برای طالبان از اهمیت ویژهای برخوردار است و آنها قندهار را پایتخت معنوی خود میدانند و به همین دلیل طالبان یک نگاه ویژهای به این ولایات دارد. از سوی دیگر برخیها معتقدند احتمال سقوط کابل روز به روز تقویت میشود و عدهای دیگر معتقدند چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. فارغ از این دو دیدگاه، اینکه ما هر از چندگاهی در کابل شاهد کشته شدن صدها نفر از شهروندان طی یک انفجار انتحاری یا حمله مسلحانه هستیم، اساساً به ما میگوید که کابل نه تنها ناامن است، بلکه میتوان گفت که پایتخت افغانستان از مدتها پیش سقوط کرده است. عدم وجود ثبات امنیتی در کابل خود بیانگر این است که پایتخت افغانستان بیثبات است و اگر طالبان بتواند نقاطی مانند میدان وردک که به نوعی ییلاق مردم افغانستان به حساب میآید و فاصله بسیار کمی با کابل دارد را تسخیر کند، این اقدام به معنای سقوط کابل خواهد بود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: شاید بسیاری بگویند که این تحلیلها تا حد زیادی بدبینانه و منفی است اما مطالبی که به آن اشاره میکنم واقعیاتی است که شخصاً آن را در جغرافیای افغانستان با گوشت و پوست حس کردم و این مباحث صرفاً یک تحلیل بر پایه مولفههای تئوریک نیست. از منظری دیگر معتقدم آنچه افغانستان را در آتش جنگ و خشونت میسوزاند، عدم توسعه فرهنگی است. یکی از دلایلی که امروز نوجوانان و جوانان افغانستان با دوچرخههای خود به بدرقه طالبان میروند و حتی بخشی از این جریان میشوند، دقیقاً خلأ فرهنگی و مشکلات اجتماعی است. متاسفانه دولت افغانستان به رهبری اشرف غنی طی این سالها به دلیل وابستگی به آمریکا نتوانست بستر فرهنگی را به نحوی مهیا کند که تفکرهای رادیکال از افکار جوانان زدوده شود. به همین دلیل است که طالبان به راحتی با یک فراخوان میتواند لشگری از ناراضیان اجتماعی و اقتصادی را در یک جا جمع کند و دست به اعمال بدترین جنایات بزند. بر همین اساس پرونده افغانستانِ کنونی صرفاً مسائل سیاسی یا ضعفهای امنیتی نیست، بلکه فقدان مولفههای فرهنگی هم در اینجا حس و مشاهده میشود.