نگاهی به تحولات جهان در سال ۱۳۹۹/ پرونده یازدهم: سیاست خارجی آمریکا
پاتکِ ترامپ به چین/ تسهیل صلح ابراهیم/ بایدن و ترمیم اتحاد با اروپا/ محافظهکاران علیه تهران/ ابهام در صلح کابل
کارشناس مسائل آمریکا گفت: هجوم رئیسجمهوری سابق ایالات متحده به سازمان بهداشت جهانی، خیزش جنبش سیاهان و تظاهرات علیه نژادپرستی، متهم کردن چین به ساخت و توزیع کرونا و شکست جمهوریخواهان در انتخابات سوم نوامبر از مهمترین محورهای سیاست داخلی این کشور طی یک سال گذشته بود.
«مهدی مطهرنیا» کارشناس مسائل آمریکا در تشریح مهمترین وقایع سیاست خارجی آمریکا در سال ۱۳۹۹ در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: برای بررسی وقایع مهم سیاست خارجی ایالات متحده در سال گذشته باید به این نکته توجه کنیم که اساساً آمریکا و جهان در سال اخیر با پاندمی کرونا مواجه بودند و همین موضوع تاثیرات زیادی بر عرصه دیپلماسی گذاشت. بدون تردید، شیوع این ویروس موجب شد تا معانی همه چیز و حتی معنی قدرت هم تغییر پیدا کند. بر این اساس حرکات ایالات متحده در عرصه سیاست خارجی، در ارتباط با پاندمی کرونا اگرچه یک حرکت متضاد با تمام دنیا بود، اما به هر ترتیب شاهد آن بودیم که این کشور هم از گزند آسیب سیاسی و اقتصادی کرونا در امان نماند. هجوم ترامپ به سازمان بهداشت جهانی و متهم کردن چین به ساخت و توزیع کرونا در کل جهان، موجب شد تا شاهد یک نزاع تمامعیار حداقل در این عرصه باشیم.
توافق ابراهیم
وی ادامه داد: تقابل ترامپ با سازمان بهداشت جهانی به نوعی مجدداً بحث یک جانبهگرایی ایالات متحده را به رخ کشید و از همین منظر میتوان گفت که کرونا و تاثیر آن بر سیاست خارجی ایالات متحده در سال گذشته مهمترین رخدادها را رقم زد. حتی این موضوع باعث درگیریها در داخل آمریکا و نهایتاً شکست ترامپ در انتخابات سوم نوامبر شد. در عرصه منطقهای شاهد چسبندگی بیش از حد ایالات متحده به اسرائیل بودیم که در نهایت در تابستان توافق عادیسازی روابط این رژیم با کشورهای عربی را شاهد بودیم. آنچه تلآویو و واشنگتن آن را توافق صلح ابراهیم میخوانند، به نوعی نشان از فعال بودن سیاست خارجی ایالات متحده در زمان ترامپ و هماهنگیهای پشت پرده این کشور با سایر دولتهای عربی دارد. رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامهای آمریکا و اسرائیل در طول سال قبل در نتیجه باعث شد تا این توافق خلق شود و به نوعی بسیاری از راهبردها در منطقه خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس تغییر کرد.
ضربه به کوبا و ونزوئلا
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مساله دیگری که باید در حوزه سیاست خارجی آمریکا طی سال گذشته مورد نظر قرار دهیم، استفاده ترامپ از حرکات بسیار ابهامآلود و پیچیده در عرصه دیپلماسی بود. او به نوعی سعی کرد تا با استفاده از پارادایم آشوب، مدلی از رفتار را به تصویر بکشد تا علاوه بر نخبگان، تودهها هم به سمت او بیایند که به نظر میرسد قصد داشت از این سیاست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر استفاده کند. توجه داشته باشید که ترامپ در طول سال گذشته بارها ونزوئلا و کوبا را مورد ضربات سیاسی و همچنین اقتصادی قرار داد؛ به گونهای که تحریمهای تجاری و بیرون کشیدن شرکتهای نفتی آمریکا از ونزوئلا به نوعی باعث شد تا کاراکاس با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو شود و از سوی دیگر اپوزیسیون این کشور به رهبری «خوان گوایدو» توسط تیم سیاست خارجی ترامپ به نمایندگی مایک پمپئو، سعی کرد تا نیکولاس مادورو را مورد هجمههای گاه و بیگاه قرار دهد.
تقابل تمامعیار با تهران
وی افزود: محور بعدی سیاست خارجی ایالات متحده در سال قبل، تقابل با ایران بود. توجه داشته باشید که تهران در سال گذشته بیشترین تنشها را با آمریکا در حوزه سیاست خارجی داشت. ترور سردار شهید قاسم سلیمانی در بغداد موجب شد تا این سطح از تنازع به بالاترین مرتبه برسد و پس از آن ترور شهید محسن فخریزاده در اطراف تهران مجدداً این روند را تشدید کرد. اعمال تحریمهای سنگین علیه تهران و همچنین پیگیری سیاست پلیسی علیه کسانی که با ایران معاملات اقتصادی و نفتی دارند، یکی دیگر از راهبردهای خارجی ایالات متحده در سال گذشته بود. در همین عرصه بارها و بارها ترامپ دم از مذاکره زد اما شرایط به سمت و سویی رفت که این اتفاق به هر دلیلی رخ نداد. بر این اساس میتوانیم بگوییم که ایران یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی آمریکا در سال گذشته بود و بدون شک با روی کار آمدن دموکراتها در کاخ سفید، مجدداً ایران هم در سال جدید یکی از محورهای مهم سیاست خارجی آمریکا خواهد بود که البته اظهارات بایدن و تیم سیاسی – امنیتی او به خوبی این موضوع را نشان میدهد.
تفرقهافکنی در اروپا
مطهرنیا گفت: موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم تلاش ترامپ برای تعمیق شکاف میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا در طول سال گذشته بود. از زمانی که او به عنوان چهل و پنجمین رئیسجمهوری ایالات متحده برگزیده شد، بخشی از تمرکزش به دلیل نگاه ضد جهانی شدنِ جمهوریخواهان، بر ایجاد اختلاف و واگرایی در قاره اروپا بود. او با حمایت از «ویکتور اوربان»، نخستوزیر مجارستان سعی کرد تا راستگرایی افراطی را در این کشور و به خصوص در قبال سیاستهای مهاجرپذیری اروپا تشدید کند و همین مسلک به سایر کشورهای اروپایی رسوخ کرد. از سوی دیگر ترامپ و تیمش بارها آلمان و آنگلا مرکل را به دلیل امضای توافق همکاری خط لوله نورد استریم ۲ میان برلین و مسکو سرزنش کرد و بر همین اساس نظامیان خود را از این کشور به لهستان انتقال داد. این یکی از اقدامات بسیار خطرناک ترامپ در قاره سبز طی سال گذشته به حساب میآید. در همین راستا ادامه حمایتهای او از برگزیت و همچنین تشویق بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا به خروج از جمع کشورهای اروپایی، یکی دیگر از اقدامات منفی ترامپ در قاره سبز طی سال گذشته به حساب میآید. این در حالی است که با روی کار آمدن «جو بایدن» آمریکا مجدداً به سمت اروپا رفت و ترمیم روابط میان دو سوی اقیانوس را شاهد هستیم. حتی اتحاد میان اروپا و آمریکا در خصوص تقابل با چین و روسیه را پس از روی کار آمدن بایدن شاهد هستیم.
صلح با طالبان
وی عنوان کرد: موضوع دیگر که بسیار مهم به حساب میآید، پرونده صلح طالبان و آمریکا است. در فوریه سال گذشته ما شاهد امضای توافق صلح میان طالبان و آمریکا بودیم که وزیر خارجه این کشور به همراه ترامپ، آنرا یک دستاورد بزرگ قلمداد میکرد. درست است که امضای این توافق از حیث ظاهری یک اتفاق بسیار مهم در عرصه سیاست خارجی آمریکا و همچنین روابط بینالملل به حساب میآید اما توجه داشته باشید که درونمایه این توافق همچنان نامفهوم، گنگ و ابهامآلود است. همچنان در افغانستان حملات مرگبار از جانب جریانهای رادیکال در این کشور ادامه دارد و آمار و ارقام کشته و زخمیها در سال پیش سر به فلک کشید. لذا به نظرم راهبرد آمریکا درباره افغانستان اگرچه در نمای کلی مثبت بوده، اما نتیجه آن منفی است و هیچ دستاوردی که بتوان به آن افتخار کرد، وجود ندارد؛ تا جایی که هنوز و با وجود روی کار آمدن بایدن ابهام در این پرونده وجود دارد.
زد و خورد با پکن
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پایان خاطرنشان کرد: یکی دیگر از مسالههای مهم دیگر در سیاست خارجی آمریکا، موضوع چین بود. شک نکنید که این مساله نه تنها در سال گذشته بلکه در سال جدید هم برای آمریکاییها بسیار مهم خواهد بود؛ چراکه واشنگتن اساساً به دنبال آن است تا چین را به سمت جنگها و رقابتهای جدید هدایت کند و در مقابل ما شاهد بزرگنمایی رسانهای از قدرت چین در سراسر دنیا هستیم. آمریکاییها به خصوص در دوران ترامپ، چینزدایی را به شدت تقویت کردند و دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده در طول یک سال گذشته با تقویت دیپلماسی عمومی سعی کرد تا افکار عمومی کشور خود را علیه چین مهندسی کند که تا حد زیادی موفق بوده است. بر این اساس در دولت جدید آمریکا هم بایدن سعی در ادامه این تقابل به نحی دیگر دارد تا نخستین گامهای تحقق مجدد رویای آمریکایی برداشته شود. این در حالی است که محافل تصمیمگیری و نخبگان آمریکا معتقدند که برای اجرای این راهبرد باید میان طیفهای مختلف قومی و نژادی آمریکا یک اتحاد عمیق شکل بگیرد اما به هر ترتیب تقویت شرکای آمریکل در شبه جزیره کره هم مهم است.