استاد دانشگاه جرج تاون در گفتوگو با ایلنا:
حمله به سفارت عربستان، فضای بینالمللی را علیه ایران تحریک کرد/ طرح ایران درباره هرمز، پتانسیل مثبتی برای مذاکرات دارد/ سنگاندازی ائتلاف عبری-عربی بر سر راه برجام
استاد دانشگاه جرج تاون گفت: لابیهای اسرائیل، عربستان و امارات در حال فعالیت علیه تهران هستند و نمیتوانیم پیشبینی کنیم که در ۱۰۰ روز اول فعالیت رئیسجمهوری جدید آمریکا، او وارد مذاکرات با ایران میشود یا خیر.
پروفسور مهران کامروا، استاد دانشگاه و رئیس مرکز مطالعات بینالمللی و منطقهای دانشگاه جرج تاون قطر معتقد است کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و قدرتهای بینالمللی از جمله آمریکا، نمیتوانند قدرت منطقهای ایران را نادیده بگیرند و ناچار به مذاکره با ایران و کاهش تنشها هستند، اما برخلاف آنچه تصور ایرانیان است، مذاکره با ایران و احیای برجام در اولویتهای درجه چندم آمریکا و اروپاست و هر چند بایدن برای ترمیم چهره آمریکای پساترامپ، بهبود روابط خود با سایر کشورها را در پیش خواهد گرفت، اما این موضوع قطعاً زمانبر خواهد بود. این تحلیلگر برجسته خاورمیانه، از ائتلاف عربی و عبری میگوید که در حال حاضر، علیه ایران و کاهش تنش ایران و آمریکا شکل گرفته است.
مشروح این گفتوگو به شرح زیر از نظر میگذرد:
با پیروزی بایدن در انتخابات سوم نوامبر بسیاری بر این عقیده هستند که او به برجام بازمیگردد. با این فرض، موضع کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در این مورد را چگونه باید تحلیل کرد؟
اگر بخواهیم به صورت شفاف در این مورد صحبت کنم، باید بگویم که هیچکدام از کشورهای حاشیه خلیجفارس بهرغم موضع رسمیشان از کاهش تنش میان آمریکا و ایران استقبال نمیکنند. دلیل آن هم این است که این کشورها بیش از ۴۰ سال است که از اختلاف میان تهران و واشنگتن به نفع خودشان استفاده کردهاند و موقعیت خوبی در عرصه منطقهای و فرامنطقهای به وجود آوردهاند. آنها از حیث نظامی اعم از خرید سلاح و استقرار نظامیان ایالات متحده و همچنین از منظر روابط دیپلماتیک و اقتصادی طی ۴۰ سال گذشته استفادههای بسیار زیادی از آمریکا کردند و تمام آن به دلیل قرار گرفتنشان زیر پرچم این کشور بوده است. لذا فکر نمیکنم هیچکدام از این کشورها از کاهش تنش میان آمریکا و ایران پس از روی کار آمدن «جو بایدن» استقبال کنند. توجه داشته باشید که موضع رسمی شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس با یکدیگر فرق میکند. مثلاً عربستان و امارات میگویند که اگر قرار است مذاکره جدیدی میان ایران و آمریکا اتفاق بیفتد، شورای همکاری هم باید عضوی از مذاکره باشد.
در این میان بحرین هم تحت فرمان سعودیها و امارات موضعگیری و تصمیمگیری میکند اما قطر، کویت و عمان موضع رسمی مشخص و محکمی ندارند ولی آنها هم سعی میکنند که به طور رسمی از این مذاکرات پشتیبانی نکنند. توجه داشته باشید که شورای همکاری خلیج فارس در شرایط کنونی به دو طیف تقسیم شده است: نخست مخالفان برجام که عربستان، امارات و بحرین هستند و دوم قطر، کویت و عمان که با مذاکره چندان موافق نیستند اما به صورت علنی آن را اعلام و ابراز نمیکنند.
آیا این احتمال وجود دارد که به غیر از بحث در مورد درونمایه برجام، مسائل دیگری ازجمله موضوعات منطقهای هم مطرح شود؟ اساساً جایگاه و اهمیت برجام برای اروپا و آمریکا تا چه اندازه است؟
مذاکرات برجام متمرکز بر مسأله هستهای ایران بود اما بحث مسائل منطقهای پروندهای دیگر است. نخست بحث غنیسازی و هستهای مطرح بود و در وهله بعد مسائل منطقهای مورد نظر قرار گرفت. یکی از ایرادهایی که ترامپ به برجام میگرفت، تفسیر «مُضَیَق و محدود» از برجام بود. او میگفت که باید تفسیر «مُوسع و گستردهتر» از این موضوع داشته باشیم که به هر حال در طول چهار سال ریاستجمهوریاش اتفاق خاصی رخ نداد. در این میان مشخص نیست که بایدن قرار است چه اقدامی در مورد برجام و مذاکره با ایران انجام دهد اما بدون تردید اقدام اصلی رئیسجمهوری جدید ایالات متحده، ترمیم چهره آمریکا خواهد بود. معتقدم که بایدن برخلاف آنچه که گفته میشود، دستش باز نخواهد بود؛ چراکه در رسانهها و همچنین کنگره آمریکا مخالفانی وجود خواهند داشت اما اکثریت دموکراتها در مجلس سنا میتواند برای بایدن و همچنین ایران مفید به حساب بیاید اما این امر یکجانبه نیست و جمهوریخواهان هم در سنا حضور دارند. توجه داشته باشید که در ایالات متحده خصوصاً در بحث دیپلماسی عمومی، فضا علیه تهران است.
در این میان لابیهای اسرائیل، عربستان و امارات هم در حال فعالیت علیه تهران هستند و نمیتوانیم پیشبینی کنیم که در ۱۰۰ روز اول از دولت بایدن، او وارد مذاکرات با ایران میشود یا خیر. مسأله دیگر این است که اروپاییها هم نگرانیهای خاص خود مانند پاندمی کرونا، پیشروی روسیه، برگزیت و همچنین گسترش افراطگرایی در قاره سبز را دارند و به نظرم اولویتهای آنها برجام نیست؛ یعنی برجام را باید اولویت دستچندم آمریکا و اروپا بدانیم. نکتهای که از آن غافل هستیم این است که دیپلماسی عمومی علیه ایران در زمان ترامپ تشدید شد و در مقابل عدهای هم در تهران هم دست به اقداماتی زدند که این فضا طی چند سال گذشته علیه خودمان جهت گرفت. به عنوان مثال حمله به سفارت عربستان یکی از همین اقدامها بود؛ چراکه هجوم به سفارت دوست یا دشمن نقض قوانین بینالمللی و تمامیت ارضی یک کشور به حساب میآید و بازتاب آن را از سالها پیش تاکنون شاهد هستیم.
بسیاری معتقدند که اگر روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس حسنه شود، امکان این وجود دارد که اعراب منطقه روابط خود با تهران را تعمیق ببخشند. اگر این تحلیل درست باشد، آیا جایگاه ایالات متحده در این میان متزلزل خواهد شد؟
رابطه آمریکا با اعراب حاشیه خلیجفارس چند بُعد دارد که هرکدام از آنها از عمق مخصوص به خود برخوردار هستند. یک بُعد، مسائل امنیتی است که در بطن آن موضوعات نظامی و همچنین پایگاههای آمریکا مانند ناوگان پنجم در بحرین و پایگاه هوایی العدید در قطر است و معاهدههای چندین دههای تسلیحاتی میان این کشورها با واشنگتن وجود دارد. بُعد دیگر این روابط، اقتصادی است. به عنوان مثال در کشور قطر ابرکمپانی «اکسون موبیل» که یک شرکت قدرتمند نفتی به حساب میآید، حدود ۲۰ میلیارد دلار سختافزار دارد که همین یک مورد کوچک نشان میدهد رابطه اقتصادی میان ایالات متحده و کشورهای حاشیه خلیجفارس تا چه حد عمیق است. بُعد دیپلماتیک این روابط را نباید کمرنگ در نظر گرفت؛ به گونهای که سفیر امارات در واشنگتن را یکی از ابرمردهای آمریکا به حساب میآورند و دلیلش لابیهای گسترده او در ایالات متحده است و این مسأله را نباید کوچک شمارد.
در ابعاد فرهنگی هم ما شاهد آن هستیم که دانشگاههای بسیار زیادی از آمریکا در کشورهایی مانند قطر و امارات شعبه دارند. این نفوذ فرهنگی به حدی قوی است که اگر همین امروز شما وارد دوحه شوید و در خیابانها قدم بزنید به وضوح میبینید که طیف زیادی از شهروندان این کشور به زبان انگلیسی سخن میگویند. بر این اساس اگر تمام مؤلفههای مذکور را کنار هم قرار دهیم، میبینیم که برخلاف کشورهای حاشیه خلیجفارس، روابط ایران با آمریکا همچنان اندر خم یک کوچه است ولی آنها توانستهاند در طول این ۴۰ سال مناسبات مستحکمی با واشنگتن و حتی کشورهای اروپایی برقرار کنند.
جایگاه اسرائیل در این معادلات کجاست؟ تا چه حد ادامه روابط تلآویو با اعراب منطقه میتواند برای ایران در ابعاد امنیتی و سیاسی خطرآفرین باشد؟
بدون تردید عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل ادامه خواهد داشت چرا که کشورهای عربی و حاشیه خلیجفارس حداقل از یک تا دو دهه گذشته با اسرائیل ارتباط داشتند و حالا صرفاً ما شاهد علنی شدن این روابط هستیم. به عنوان مثال کشورهایی مانند قطر یا عمان که رابطه علنی با تلآویو ندارند، از سالها قبل مناسبات اقتصادی و همچنین روابط اختصاصی در حوزه فناوری، تکنولوژی و مخابرات داشتند. نکته بسیار مهم این است که در زمان ریاست جمهوری ترامپ به کشورهای حاشیه خلیجفارس تفهیم شد که برای استحکام روابطشان با آمریکا باید با اسرائیل رابطه برقرار کنند.
از منظری دیگر باید به این فهم رسید که در حال حاضر دشمن مشترک اعراب حاشیه خلیجفارس و اسرائیل، «ایران» (جلوه داده شده) است و به همین دلیل اگر تیم بایدن هم نخواهد این کشورها با اسرائیل روابطشان را عادی کنند، تمام این دولتها به صورت یکطرفه و خودجوش با تلآویو رابطه برقرار خواهند کرد. علاوه بر این باید بدانیم که مسلماً آمریکا هم انتظار چنین روابطی را خواهد داشت. توجه داشته باشید که از حیث امنیتی، ادامه این روابط برای امنیت ایران خطرناک خواهد بود. ما میبینیم که پس از برقراری این روابط، زیردریایی اسرائیل آزادانه در خلیجفارس رفت و آمد میکند و حالا هم اسرائیل بعد از دههها زیر چتر فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) قرار گرفته است. بر این اساس اسرائیل هم از این روابط در بُعد نظامی و امنیتی به نفع خود استفاده خواهد کرد.
به نظر شما چه مدلی از مذاکره موردنظر آمریکا و سایر طرفهای برجام خواهد بود؟
برای احیای این مذاکرات مدلهای گوناگونی وجود دارد. در این میان یا پلهپله جلو میروند یا آهسته قدم میزنند یا اینکه در قالب یک طرح جامع، تحت پوشش آن کار میکنند. به عنوان مثال میتوان پرونده جنگ یمن یا سوریه یا صرفاً پرونده برجام را مفتوح کرد اما اول باید اعتمادسازی انجام شود ولی شیوه اصلی آن فعلاً مشخص نیست. معتقدم که طرح ایران در مورد هرمز مهم بود و این طرح حامل یک پتانسیل مثبت است که میتواند گفتمان مربوط به خود را ایجاد کند.
برخی کشورهای عربی با بهانهتراشیهایی مانند ارتباط ایران و قطر با اخوانالمسلمین یا مسائل منطقهای به دنبال آن هستند که بتوانند تهران را زیر فشار قرار دهند و حتی کار را به نقاط خطرناک کشاندهاند. به نظر شما این قبیل ادعاها ریشه در کجا دارد و تبعاتش چیست؟
معتقدم که حتی قطر بیش از دیگران از اخوانیها ترس دارد ولی به نظرم این مسأله هیچ پایه و اساس جدی ندارد و این اتفاق رخ نخواهد داد. معتقدم که این مسأله صرفاً یک شعار است و بیشتر حول محور ترساندن اعراب و باجخواهی از آنها میگردد. نمیتوان آرزو کرد که ایران از بین برود یا دیدگاه بوش پسر یا دیدگاه اوباما را تأیید کرد. لذا باید با ایران کنار بیایند. ترامپ هم میخواست با تهران کنار بیاید اما حاضر به برداشتن تحریمها نبود ولی به هر ترتیب میدانند که ایران مهره مهم و اصلی است.
طی ماههای اخیر در برخی برههها شاهد تقابل نسبی میان ایران و ترکیه بودیم. به نظر شما با آمدن بایدن روابط تهران و آنکارا دستخوش تغییر خواهد شد؟
تنشهای ترکیه و ایران براساس روابط دوطرف و شرایط منطقه بیشتر از این نخواهد شد. اردوغان همانند گذشته میخواهد از خودش پیامهای متعدد صادر کند و خودی نشان دهد. به نظرم تمام این سوءتفاهمها از یک شعر شروع شد ولی صرفاً شخصیت او اینگونه است. توجه داشته باشید که هم ایران به ترکیه نیاز دارد و هم ترکیه در بسیاری از مباحث به ایران نیازمند است و در ادامه ترکیه، هم به آمریکا نیاز دارد و هم نیازمند نزدیک شدن به اسرائیل و ادامه روابطش با روسیه است. بر این اساس باید روابط بهگونهای تنظیم شود تا در منطقه هر دو منزوی نشوند. روابط میان آنکارا و ایران همانند ترکیه و روسیه فراز و نشیبهای زیادی داشته است اما به جای باریک نکشیده است و فکر نمیکنم با آمدن بایدن اتفاقی در این روابط بیافتد.
در دوران ترامپ بارها بحث تقابل میان ایران و آمریکا مطرح شد و حتی پس از ترور شهید سلیمانی این اتفاق در ابعاد دیگری رخ داد. تا چه حد احتمال افزایش تنش یا رویارویی در زمان بایدن وجود دارد؟
هیچوقت نمیتوان این مسائل را به صورت صددرصد پیشبینی کرد چون موقعیت به صورتی است که امکان زد و خورد اگر زیاد نباشد، حداقل سیال است. زمانی که ایران عینالاسد را مورد حمله قرار داد آن موقع برخلاف ژستهای سیاسی آمریکا، ترامپ دست به اقدام خشن نزد و در آخرین روزهایی که او در کاخ سفید بود، هم اتفاقی رخ نداد. اما اگر ایالات متحده بخواهد ایران را مورد هدف قرار دهد، بدون تردید تهران نه تنها پیشگیری کرده و پاسخ خواهد داد، بلکه از منافع خود نیز حفاظت خواهد کرد.