یادداشتی درباره نقش تاثیرگذار تشکلهای غیردولتی در حمایت از کودکان کار
در نخستین برخورد با مفهوم کودکان کار خیابانی با سه مفهوم کلیدی برخورد میکنیم؛ مساله سنی دوران کودکی و نابالغی، مساله فضای غیرخانگی خیابان و مساله کار و معیشت.
هر سه مفهوم چنان عمیق و پیچیده بودهاند که در جامعه شناسی و انسان شناسی برای خود مباحث عمیقی را در جهان مدرن برساختهاند. نویسنده یادداشت نیز دقیقا به همین دلیل پیچیدگی مفاهیم در این حوزه، پیشنهاد اصولی خویش را در ایجاد و یا احیای تشکلهای مدنی غیردولتی (NGO) با رشته تخصصی حمایت از حقوق کودکان میداند تا به طور عمیق و ریشهداری به مسائل و آسیبهای زیست کودکان در فضای خانوادگی و فضای شهری بپردازند.
همواره در تفسیر و تحلیل مسائل اجتماعی-فرهنگی، نخستین و بزرگترین مسالهای که پیش میآید، درباره تعریف حدود و ثغور آن مفاهیم و مسائل هست. از همینرو در تعریف مفهوم "کودکان کار" به طورکلی به این نکته توجه داده میشود که اینگونه از کودکان به هردلیلی نسبت به زمانی که در کنار خانواده است یا باید در مدرسه باشد، زمان بیشتری را در خیابانها سپری میکنند؛ که این محیط خیابانی برای کودکان محیطی ناامن و متشنج به شمار میرود.
در گونهبندی دیگری میتوان "کودکان کار در خیابان" را از "کودکان کار خیابانی" منفک کرد؛ که مورد اول به کودکانی گفته میشود که خانواده خود را دارند اما به کار در خیابان میپردازند اما در مورد کودکان کار خیابان با کودکانی مواجه هستیم که اساسا خانهشان در خیابان است و خانوادهای ندارند. پیچیدگی مفاهیم اجتماعی-فرهنگی در جهان معاصر چنان برساخته میشوند که تامل درباب یک مفهوم اجتماعی که زاده دنیای مدرن هست، چقدر میتواند پیچیده و مبهم باشد و بالطبع در ادامه برای تعریف کردن اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی با چه دشواریهایی مواجه خواهیم شد.
مسالهای که پس از تعریف مفاهیم اجتماعی-فرهنگی رخ میدهد، پرسشهایی هست از اینکه عوامل به وجود آورنده کودکان کار، نحوه فعالیت آنان، چگونگی نگرش همین کودکان به خود و نوع روابط اجتماعی کودکان کار با دیگر کودکان کار، خانوادههایشان، مشتریان، نهادهای اجتماعی چه میتواند باشد. چند وجهی بودن مسائل اجتماعی باعث میشود که تحلیلگران و برنامهریزان و سیاستگذاران اجتماعی را به درون فرآیند و میدانی وارد کند که در آن نشود با سادهانگاری و با نگرهای ایدئولوژیک و شعارگونه به مواجهه با آن پرداخت. آنگونه که متاسفانه در جریان برخورد با مسائل اجتماعی دهههای اخیر در ایران میشود اینگونه از برخوردها را به روشنی دید. در نهایت تحلیل این مساله اجتماعی-فرهنگی باید به پیامدهای روانی-اجتماعی-فرهنگی این وضعیت برای کودکان پرداخته شود که میتوان به مسائلی همچون؛ انزوای اجتماعی، سواستفاده جنسی و جسمی، اعتیاد، بزهکاری و وندالیسم، بردگی، بیگاری، سودجویی اقتصادی، نادیده انگاشتن حقوق اولیه انسانی، عدم وجود حق بیمه و تامین اجتماعی، تبعیض و ناعدالتی محض اجتماعی در قبال این کودکان اشاره کرد.
آنچه که وضعیت را در جهان پرتلاطم کنونی وخیمتر میکند؛ وجود جنگهای ناگوار در مناطق مختلف جهان هست که از کودکان به عنوان نیروهای نظامی و حتی در مواردی به عنوان نیروهای انتحاری استفاده میشود.
نمونههایی که در دارفور سودان، رواندا، افغانستان و سوریه میشود سراغ گرفت. جامعهشناسان و تحلیلگران فرهنگی بعد از این سه مرحله باید به یاری مدیران و برنامهریزان اجتماعی بشتابند تا راهحلهایی برای پیشگیری و یا ایجاد روند اصلاحی در مورد زمینهها و پیامدهای اجتماعی وضعیت کودکان کار پیشنهاد بدهند. اما آنچه که در سالهای اخیر از برنامههای دولتی برآمده، همگی نشان دهنده ناکارآمدی و عدم اثربخشی برنامهها هست.
آنچه که در جامعه ایران و در مورد کودکان کار باید در نخستین گام در نظر گرفته شود؛ تسهیل حضور نهادهای مدنی غیردولتی هست که با توجه به تجربهای که در سالهای اخیر داشتهاند، بسیار موفق عمل کردهاند. این همان حفره عمیق اجتماعی و فرهنگی در باب کودکان کار هست که در استان بوشهر نیز به وضوح قابل مشاهده است.
به عنوان نخستین راهحل برای تسهیلگری حضور تشکلهای غیردولتی در حوزه کودکان پیشنهاد میدهم که مدیران کلان استان از نهادهای غیردولتی بین المللی مانند بنیاد کودک یا یونیسف و... دعوت کنند تا شعبهای رسمی در استان بوشهر ایجاد کنند.
حضور این نهادهای بین المللی در حوزه کودکان میتواند الگویی برای تاسیس و فعالیت منظم و منسجم تشکلهای غیردولتی دیگری باشد که کنشگران مدنی در استان، خود راه خواهند انداخت.
البته سال 1393 دفتر استانی بنیاد کودک در استان بوشهر ایجاد شده است و جا دارد که تشکلهای غیردولتی محلی با این نهاد بین المللی مرتبط شوند.
حضور منسجم تشکلهای غیردولتی کودکان در یک فضای مدنی، به مسالهمند کردن معضل کودکان کار بسیار کمک خواهد کرد و از همین معبر نیز آگاهیها و شناختها از مصادیق کودک آزاری در سطح افکار عمومی شهروندان بسیار ارتقا پیدا خواهد کرد. شاید در استان بوشهر به آن معنایی که در ظاهر شهرها با پدیده کودکان کار مواجه نشده باشیم اما در لایههای عمیق زیست روزمره خانوادهها و همچنین در فضای عمومی شهر، با خشونتهای نمادینی مواجه میشویم که میتواند در درازمدت بر بهداشت روانی کودکان تاثیر منفی بگذارد.
حضور تشکلهای غیردولتی در این چنین فضایی میتواند تاثیر بسیار شگرفی در تغییر نگرشها و دیدگاههای والدین و مسئولان شهری بگذارد و شهری و خانهای را بیافرینند که در آن تعریف جدیدی از کودک، کودکان کار و خشونت علیه کودکان شده باشد.
اسماعیل حسام مقدم؛ عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران (NGO) و مدرس دانشگاه