استاد اقتصاد دانشگاه اوزنابروک آلمان در گفتوگو با ایلنا:
هدف واشنگتن سلطهگری از طریق کنترل کامل منابع نفت و گاز منطقه است/ الگوی اقتصادی ایران مانع دفاع از منافع ملی است/ اروپا به دنبال ایجاد کانال جدید مالی برای تجارت با دنیاست
استاد اقتصاد دانشگاه اوزنابروک آلمان اظهار داشت: ایران لازم است اقتصاد وابسته به واردات را به اقتصادی با تولید و قدرت خرید داخلی تبدیل کند و تحریمهای جدید آمریکا این فرصت را بوجود آورده و حتی اجباری کرده است. فقط از این طریق است که میتوان ضربهپذیری در مقابل تحریمها را کمرنگ کرد.
پروفسور محسن مسرت استاد اقتصاد دانشگاه اوزنابروک آلمان است. وی علاوه بر اقتصاد در مباحث انرژی و اقتصاد سیاسی نیز صاحب نظر است و در ایران نیز چند کتاب از وی چاپ شده است. مسرت در گفتوگو با ایلنا به بررسی وعدههای اقتصادی اتحادیه اروپا در قبال ایران میپردازد.
در ادامه گفتوگوی ایلنا با پروفسور مسرت را میخوانید:
سیاست تغییر رژیم در ایران از هیچگونه حمایتهای بین المللی برخوردار نیست
چندی پیش دونالد ترامپ اعلام کرد که وی نیروهای آمریکائی را از سوریه بیرون خواهد برد. بنظر شما این تصمیم تا چه حد جدی است. در صورت جدی بودن ارزیابی شما از دلائل این حرکت ترامپ چه میباشد؟
بنظر من خروج ارتش آمریکا از سوریه چندان هم غیرمترقبه نبود. ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود اعلام کرده بود که نیروهای نظامی آمریکا را از سوریه و افغانستان بیرون خواهد برد. اما سئوال اینجاست که این تصمیم تا چه حد با روش و مشی سیاسی ترامپ همخوانی دارد. همان طوری که میدانیم پس از اعلام تصمیم وزیر دفاع ترامپ جیمز ماتیس و ماک گورک نماینده اختصاصی آمریکا در اتحادیه ضد داعش در سوریه از سمتهای خود استعفا دادند. کنارهگیری این دو عضو مهم تیم ترامپ خود دلیل بر این است که تصمیم وی آنگونه جدی است که حاضر است ریسک اختلافات درونی در تیم رهبری را بپذیرد. علاوه بر آن سیاستهای ترامپ در ضمن اینکه در راستای منافع سلطهگری آمریکا قرار دارد، تابع مهمترین پارامتر عملکرد او که انتخاب مجددش در دو سال دیگر است نیز میباشد.
ترامپ با سیاستهای حادثهانگیز خود از قبیل خروج از برجام و قرارداد تسلیحات نظامی با حجم بیسابقه با عربستان سعودی و شیخ نشینان خلیج فارس به اندازه کافی به تشدید درگیریهای درون منطقه و رقابت تسلیحاتی دامن زد و زمینه سفارشات کلان اسلحه به مجتمع صنایع نظامی آمریکا را شاید برای دهه آینده فراهم کرد.
در حال حاضر منافع سلطهگری آمریکا در منطقه، از طریق ایجاد و تعمیق درگیریها، رقابت تسلیحاتی، تشنجات منطقهای از اهمیت بیشتری برخوردار است تا راهبرد تغییر رژیمهای این منطقه. و این در حالیست که سیاست تغیر رژیم در سوریه عملا شکست خورده و در حال حاضر تغییر رژیم در ایران نیز از هیچگونه حمایتهای بین المللی بخصوص از جانب اروپا برخوردار نخواهد بود. لذا ادامه حضور نیروهای نظامی آمریکا در سوریه بجز ایجاد مخارج، ضرورت دیگری ندارد. اما بازگرداندن سربازها به آمریکا سبب رضایت خانوادههای آنها و بخشی از رسانهها خواهد شد، لذا به انتخاب مجدد ترامپ کمک خواهد کرد.
هدف آمریکا سلطهگری از طریق ایجاد تفرقه و کنترل کامل بر منابع نفت و گاز منطقه است
با این تعبیر شما میتوان نتیجهگیری کرد که آمریکا در سیاست تغییر رژیم در منطقه تجدیدنظر کرده است؟
واقعیت این است که آمریکا برای حفظ منافع سلطهگری خود چندین گزینه دارد و میتواند نسبت به تغییرات شرایط عمومی گزینه خود را تغییر و با شرایط جدید تطبیق دهد. هدف اصلی سلطهگری آمریکا در منطقه خاورمیانه در چندین دهه اخیر کسب کنترل کامل بر منابع نفت و گاز این منطقه بوده است. آمریکا در سالهای 50 میلادی دولت ملی مصدق را ساقط کرد. در سالهای 70 این کشور رژیم شاه را به گسترش ارتش و خرید بیسابقه تسلیحات از آمریکا وادار کرد و رقابت تسلیحاتی شدیدی را در منطقه به حرکت انداخت که این رقابت تسلیحاتی بالاخره به جنگ ایران و عراق منتهی شد.
پس از فروپاشی شوروی و پیروزی ناتو در جنگ سرد بین دو قطب جهانی، آمریکا خود را در موقعیتی میدید که به تغییرات ساختاری در منطقه دست بزند و سیاست تغیر رژیم را در دستور کار خود قرار دهد و در این راستا حتی از حمله نظامی نیز ابائی نداشته باشد. کلیه روسایجمهور این کشور از دوران آیزنهاور تاکنون حتی در دوران بارک اوباما در چارچوب این راهبرد عمل کردهاند، زمانی با جنگ افروزی و زمانی دیگر با جنگ سرد و تشدید رقابت تسلیحاتی، اما هدف همیشه یکی بوده است و آن هم سلطهگری از طریق ایجاد تفرقه و کسب کنترل کامل بر منابع نفت و گاز منطقه.
ایران و روسیه برخلاف آمریکا و حامیانش طرفدار جدی ایجاد ثبات در سوریه هستند
خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه به روند پایان جنگ داخلی در سوریه کمک خواهد کرد یا آینکه مانع آن خواهد شد؟
خروج نیروهای نظامی آمریکا قطعا پیامدهای مختلفی دارد ولی این واقعه بنظر من برای سوریه و آینده منطقه مثبت است، اجازه دهید دقیقتر به ابعاد مسئله بپردازم.
اول اینکه اسرائیل و عربستان سعودی از اینکه به کمک آمریکا نقش ایران و روسیه در سوریه کمرنگ شود و با حضور نیروهای نظامی آمریکا در منطقه دیر یا زود درگیری این کشور با ایران به واقعیت تبدیل شود مایوس شدند.
غیر از این کردهای شمال سوریه که در اتحاد با اقلیتهای عرب در مبارزه با داعش و سایر گروهای تروریستی زیر چتر نیروی هوائی آمریکا کاملا موفق بودهاند و بعنوان نیروی مستقل جزو بازیگران سیاسی در سرنوشت آینده سوریه بشمار میآیند، در رودرروئی با رجب طیب اردوغان قرار گرفتهاند. اردوغان اکنون راه را برای حمله نظامی به جنگجویان "ی پ گ" و غصب شمال سوریه باز میبیند و در حال حاضر هم به همین دلیل ارتش ترکیه را برای حمله نظامی به "ی پ گ" آماده میکند. البته این بعد خروج ارتش آمریکا از سوریه میتواند به درگیریهای جدید منطقهای کشانده شود.
اما بنظر من نیروهای "ی پ ک" قادرند با دیپلماسی و درایت از یک فاجعه جدید در سوریه جلوگیری کنند. درخواست کردها از دولت اسد برای دفاع از حاکمیت ملی سوریه و استقرار ارتش سوریه در شمال آن کشور نشانه آن است که اردوغان در صورت حمله نظامی به منطقه زیر نفوذ ی پ گ در شمال سوریه با مقاومت ارتش دولت سوریه و حامیانش یعنی روسیه و ایران مواجه خواهد بود و لذا به احتمال قوی چارهای بجز صرفهنظر کردن از جنگ علیه کردهای سوریه نخواهد داشت.
در این صورت کردهای سوریه بالاخره راه منطقیتری را برای حفظ منافع کردها و اقلیتهای عرب همدست خود به پیش خواهند گرفت و به موقعیت قبل از جنگ داخلی که شامل به رسمیت شناختن دولت اسد میشد باز خواهند گشت.
این یک قدم دیگری در مسیر خاتمه جنگ داخلی سوریه میباشد که بالاخره شرایط حل صلحآمیز ساختار حکومت آینده سوریه از طریق انتخاب آزاد را باز خواهد کرد.
حامیان سوریه یعنی ایران و روسیه هر دوی آنها بر خلاف آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی که همگی بدنبال هرج و مرج و تقویت نیروهای تروریستی بودند، طرفدار جدی ایجاد ثبات در سوریه هستند و از چنین روندی استقبال میکنند.
ثبات در سوریه با منافع ملی روسیه و ایران تبانی دارد و لذا این دو کشور اجبارا کوشش خواهند کرد، ترکیه را به طرف راه مسالمتآمیز سوق دهند و این واقعیت را که کردهای شمال سوریه جزو لاینفک کشور سوریه میباشند را قبول کند. لذا خروج ارتش آمریکا قدم مثبتی در جهت هموار کردن موانع تشکیل دولت جدید از راه انتخابات آزاد و ایجاد ثبات و بازسازی مناطق جنگ زده سوریه خواهد بود. مضافا اینکه به نظر من پر واضح است که سوریه تنها با کمک کشورهای همسایه و در ثبات سوریه ذینفع منطقه آینده روشنی به نفع مردم این کشور خواهد داشت و نه با دخالت نظامی بازیگران خارج از منطقه.
کشورهای منطقه دشمنی ملی و دینی را به همکاری منطقهای و امنیت مشترک تبدیل کنند
بنظر شما امکان ایجاد شرایط ثبات و جلوگیری از دخالتهای سیاسی و نظامی از خارج و ایجاد نفاق و بلبشو، آن طور که ما در چند دهه اخیر در منطقه خاورمیانه شاهد آن بودیم وجود دارد یا اینکه باید منتظر حوادث و فجایع بعدی باشیم؟
سئوال مهمی است. ببینید اگر شما تاریخ درگیریهای چند دهه اخیر را در منطقه ارزیابی کنید، خواهید دید که مردم و یا حتی دولتهای منطقه هم در تعیین منافع کشورها و ملل منطقه نقش اساسی نداشتهاند و همیشه برای نمونه امنیت کشورهای منطقه هم در دوران جنگ سرد شرق و غرب و هم پس از آن از خارج تعریف شده است.
با توجه به این تجارب تلخ این چند دهه، اکنون زمان آن فرا رسیده است که کشورهای منطقه ورق نفاق، جدائی، دشمنی ملی و دینی را آگاهانه به عکس خود تبدیل کنند و بدنبال روند راهبردی جدیدی بروند که این روند چیزی جز همکاری منطقهای و امنیت مشترک نمیباشد. این راهی است که کشورهای اروپائی پس از دو جنگ جهانی در پیش گرفتند و از این طریق دشمنی عمیق ملل اروپا را به همبستگی لااقل نسبی، رشد اقتصادی و ساختار صلحجویانه تبدیل کردند.
بنظر من کنفرانس بین المللی سوریه که اکنون عملا به کنفرانس کشورهای منطقه با شرکت روسیه، ایران و ترکیه به کنفرانس آستانه تبدیل شده است، فرصت مناسبی نیز برای طرح همکاری مشترک منطقهای را بوجود آورده است. این امکان وجود دارد که الگوی ایجاد ساختار سوریه جدید و روند همکاری مشترک کشورهای نامبرده مبدا حرکت جدیدی برای پیوستن و جلب سایر کشورهای منطقه از جمله عراق و در مراحل بعدی حتی عربستان و شیخ نشینان ساکن خلیج فارس شود.
ایران میتواند با توجه با موقعیت سوقالجیشی استثنایی خود و هم مرز بودن با بسیاری از کشورهای منطقه نقش سازنده داشته باشد.
رشد اقتصادی خاورمیانه با منافع دراز مدت اتحادیه اروپا همپوشانی کامل دارد
شما به تاریخ اروپا و اینکه همکاری مشترک در این منطقه ریشهدار شده است اشاره کردید. آیا اتحادیه اروپا میتواند با تکیه به تجارب تاریخی خود به ایجاد همکاری اقتصادی و امنیت مشترک در خاورمیانه کمک کند. و چرا اتحادیه اروپا تاکنون به قول خود در ارتباط با حل مشکلات مالی ایران پس از خروج آمریکا از برجام عمل نکرده است؟
اتحادیه اروپا و بخصوص در دوران جنگ سرد غرب و شرق، اساسا زیر چتر امنیتی آمریکا قرار داشت و هنوز هم قرار دارد. و این در حالیست که اتحادیه اروپا از قدرت اقتصادی قویتر از آمریکا برخوردار است. اما متاسفانه اروپاییها تاکنون شدیدا در خواب پیروی کامل از سیاستهای سلطهگری آمریکا به سر میبردند و بجز یک مورد، حتی از سیاستهای جنگطلبانه آمریکا در منطقه خاورمیانه هم پیروی کردند. به همین دلیل هم اتحادیه اروپا تاکنون سیاست خارجی جدا بافته از منش سلطهگری آمریکا ترسیم نکرده است و این در حالیست که ثبات و رشد اقتصادی در خاورمیانه و لذا کمک به ایجاد همکاری اقتصادی و امنیت مشترک در این منطقه با منافع دراز مدت اتحادیه اروپا تبانی کامل دارد.
اما چنان برمیآید که سیاستهای ناسیونالیستی ترامپ اروپائیها را کمی از خواب شیرین اما کذائی همسوئی منافع دراز مدت خود با آمریکا بیدار کرد.
خروج آمریکا از برجام برای اروپائیها غیر قابل هضم است چرا که این ها در ایجاد برجام سهم بسزائی داشتند و به این نتیجه هم رسیده بودند که بیش از این نباید از سیاستهای جنگطلبانه آمریکا در منطقه خاورمیانه و سایر نقاط جهان برای نمونه در اوکراین دنباله روی کنند.
در چند ماه اخیر حتی راجع به دورنمای تقویت یورو و تضعیف دلار بعنوان تنها پول جهانی در آلمان بحث جدی شروع شده است.
کارشناسان آلمانی علنا میگویند که تحریم ایران از طرف آمریکا الگوی تحریمهای بعدی این کشور مثلا در قبال روسیه و یا چین است و لذا اتحادیه اروپا لازم است مکانیسمهای بانکی لازم را ورای سیستم وابسته به آمریکا و کانالهای مالی این کشور بوجود آورد.
بنابراین کوششهای اتحادیه اروپا محدود به تحریم ایران نمیشود و هدف درازمدت، مستقل کردن تجارتهای بینالمللی را از آمریکا مدنظر دارد.
اما متاسفانه آنچه معلوم است نهادهای مربوط اتحادیه اروپا تاکنون موفق به ایجاد مکانیسمهای کارآور در این راستا نشدهاند. از طرف دیگر نیروهای ترانسآتلانتیک اروپا هنوز در سیاستگذاریهای کلان حرف اول را میزنند و در حال حاضر برای استقلال اقتصادی، سیاسی و امنیتی حوزه اتحادیه اروپا در مقابل آمریکا چندان اصراری هم ندارند.
بنابراین میتوان گفت در اتحادیه اروپا هنوز اجماع همهجانبه برای دور زدن ایران از تحریم آمریکا بوجود نیامده است.
موثرترین اهرم حل مشکلات، تنها و تنها فرصتها و ظرفیتهای خود کشور است
اینطور که شما توضیح دادید این وضع کنونی برای ایران ادامه خواهد یافت و امید زیادی به کمکهای جدی اروپائیها نمیتوان داشت و حتی باید به صداقت آنها هم شک کرد. آیا بنظر شما ایران در استفاده از ظرفیتهای موجود کشورهای همسایه برای دورزدن تحریمها موفق بوده است؟
خواستهای مسئولین سیاسی اتحادیه اروپا همیشه به معنی پیاده کردن یک به یک آنها نیست. اتحادیه اروپا با تمام ضعفها و مشکلات درونیاش یک اتحادیه پلورالیستی است. از یک طرف میتوان به صداقت مسئولین سیاسی که تا کنون به ایران قول کمک دادهاند باور داشت اما از طرف دیگر این مسئولین برای پیاده کردن قولهای خود در قبال ایران از سوی همه کشورها ، نهادها و گروههای ذینفع پشتیبانی نمیشوند. در حقیقت ایران در ارتباط با تحریمهای آمریکا فقط با خود آمریکا طرف نیست بلکه با تمام جریانات ذینفع اروپا و دنیا هم طرف است.
این امر در مورد همسایگان ایران هم صدق میکند. همه اینها در فرصت اول بدنبال منافع خودشان هستند. بنابراین برمیگردیم به اصل مشکلات منتجه از تحریم ایران. هیچ کشور مستقلی نمیتواند روی انتظار کمک از خارج، از اتحادیه اروپا و یا همسایگان خود سیاستگذاری کند. مهمترین و موثرترین اهرمهای حل مشکلات، تنها و تنها فرصتها و ظرفیتهای کارآور خود آن کشور است. این انتظار که دیگران مشکل تحریمهای آمریکا را برای ایران حل کنند، انتظار چندان عقلائی نیست و نمیتواند هم باشد.
ایران لازم است در وهله اول اقتصاد وابسته به واردات را به اقتصادی با تولید و قدرت خرید داخلی تبدیل کند و تحریمهای جدید آمریکا این فرصت را بوجود آورده و حتی اجباری کرده است. فقط از این طریق است که میتوان ضربهپذیری در مقابل تحریمها را کمرنگ کرد.
البته میتوان ادعا کرد که اصولا بهتر است ایران بدنبال سیاستهایی که تبدیل به مناقشه با آمریکا شود، نرود. اما این ادعا بر این شرط استوار است که یقین حاصل شود خود آمریکا مشکلی با ایران و منطقه ندارد و لذا بدنبال ایجاد بحران و و سیاستهای سلطهگری نیست که البته چنین فرضی سادهلوحانه است.
هم اکنون آمریکا با چین هم در حال جنگ تجاری است. اما بنظر من این کشور هیچگاه قادر نخواهد بود چین را تحریم کند و این هم نه تنها به لحاظ قدرت مطلق اقتصادی و بزرگی حجم تجارت خارجی بلکه بیشتر به لحاظ اینکه اقتصاد چین بطور ساختاری به واردات از بازار جهانی وابستگی ندارد و همیشه قادر است با هر نوع تحریمی به کمک ظرفیتهای داخلی مقابله کند.
با همین استدلال کره جنوبی هم علیرغم حجم به مراتب کوچکتر تجارت خارجیش قادر به مقابله با تحریمهای اقتصادی شدید خواهد بود.
در حالی که الگوی اقتصادی وابسته به واردات ایران، کلیه امکانات دفاع از منافع ملی کشور را از دست خود خارج کرده است.
گفتوگو: توحید ورستان