هر چیزی که به مذاقمان خوش نیامد را متهم به وابستگی نکنیم/ آغاز بازی جدید ایران در بازار جهانی نفت/ IPC سکوی پرش طلای سیاه ایرانی
کارشناس ارشد بازار نفت میگوید: وقتی شراکت با شرکت های خارجی داشته باشیم، سرمایه گذاران خارجی سخنگوی ما خواهند شد که ایران را نمیتوانید تحریم کنید، نه اینکه ما را دوست داشته باشند بلکه به این دلیل که منافع مشترک بوجود آمده و ما نیز از آن استفاده استراتژیکی کردهایم که اثرگذار است و این سرمایه گذاری مشترک تبدیل به نیروی نرم در روابط ما با دنیای بیرون میشود.
مهرداد عمادی میگوید به قراردادها به عنوان دوره انتقالی برای عبور از خام فروشی و رسیدن به تولید با ارزش افزوده بیشتر نگاه کنیم. قراردادها توان فنی ما را بالا برده و اشتغال را در کشور رونق میدهد.
این قراردادها با هیچ یک از قراردادها در دیگر صنایع قابل مقایسه نیست و ترم حقوقی خاص خود را دارد، کسی که به مقولات حقوقی و نفتی توامان احاطه ندارد توان تحلیل و ایراد نقد بر آن را ندارد.
انتقال تکنولوژی و افزایش درآمد با ایجاد ارزش افزوده و تولید کالای نهایی از جمله رهاوردهای آن است.
این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی بر این باور است که قراردادهای جدید نفتی جهش علمی مهندسان و متخصصان را منجر میشود.
وی معتقد است که با IPC به سرعت وارد بازار اروپا می شویم و این را نیز اذعان میکند که قراردادها بند طلایی دارد و آن اینکه شرکتهای خارجی سخنگویان در محافل بین المللی میشوند یعنی ما را از تحریم های احتمالی مصون میدارند چون منافع شان ایجاب میکند که ما تحریم نشویم.
با گریزی به زمان ملی شدن صنعت نفت و انتقاداتی که آن زمان به آن وارد میکردند، سوال میکند چرا هر چیزی را که دوست نداریم به آن انگ گرفتار شدن در دام وابستگی و عدم استقلال میزنیم؟
تحلیلگر ارشد بازار نفت به دوران تحریم نیز اشاره کرده و بیان میکند که ما سالها قدرت چانه زنی نداشتیم و جای پایمان محکم نبود با IPC کمپانیهای بزرگ نفتی را به رقابت به سرمایه گذاری در نفت ایران واداشتیم.
وی در پاسخ به منتقدین درباره انتقال تمامی ریسک پروژه به ایران تاکید میکند اگر چه در مراحل ابتدایی ایران ریسک بیشتری قبول میکند اما در نیمههای راه ریسک تقسیم میشود و همان هدفی که نتیجه آن برد- برد است، محقق میشود و .........
در ادامه گفتوگوی ایلنا با مهرداد عمادی تحلیلگر ارشد و بین المللی بازار نفت را میخوانید:
- به عنوان اولین سوال در زمینه تفاوتهای قراردادهای جدید نفتی با قراردادهای قبلی توضیح دهید و بگویید که قراردادهای قبلی چه کاستیهایی داشت که ما را به سمت تدوین قراردادهای نسل چهارم سوق داد؟
مهمترین تفاوت بیع متقابل و قراردادهای موسوم به IPC این است که در بیع متقابل نفس قراردادها این بود که فقط بر پایه تولید پایانی بنیان نهاده شده و به توسعه توجه نمیشد.
اگر به چارچوب حقوقی بیع متقابل توجه شود، قرارداد برای سودافزایی طرف مقابل بسیار مناسب است اما انگیزه کافی برای تداوم حضور در درازمدت و رفتن به down stream , تولید مشتقات نهایی ضعیف بود و اینها قراردادهایی بود که در ایران، عربستان سعودی و ونزوئلا رایج بود.
اما در قراردادهای جدید تفاوت بنیادین را شاهدیم و آن این که انگیزههای جدی را برای همکاریهای درازمدت به شرکای بینالمللی میدهد.
دریک جمله در پاسخ به منتقدین در تهران می گویم که باید بدانند ما به قراردادها برای یک دوره انتقالی نگاه کنیم که از خامفروشی در راستای همکاری های خارجی عبور میکنیم و وارد بخش جدی خط تولید انرژی میشویم کاری که مالزی 15 سال پیش و فرانسه در 40 سال گذشته در پروژههای نفتی الجزیره و آفریقا کرد.
این قراردادها اشتغال بومی و توان فنی ما را بالا میبرد. البته توان فنی ما خوب است اما در رده پیشرو نیستیم لذا این دستاوردها به نظر بنده مهمترین ارزش افزوده قراردادهای جدید نفتی ایران است.
با توجه به اینکه ترمهای حقوقی صنعت نفت با بسیاری از قراردادهای دیگر صنایع متفاوت است آیا میتوان ادعایی نسبت به اینکه قراردادها مخدوش است، داشت؟
درون ایران گفته میشود که نتیجه این قراردادها از دست دادن اختیار یا کنترل بر روی صنعت نفت است و ما به دوران قبل برمیگردیم؛ این صحیح نیست. بله؛ کسی که احاطه کافی به ترم های حقوقی نفت ندارد، نباید خود را محق بداند که به این مقوله ورود پیدا کند، ما باید منافع کلی کشور را در نظر بگیریم. قراردادهای نفتی را نمیتوان در چارچوب بازرگانی و سرمایهگذاری اقتصادی همانند دیگر حوزهها در نظر گرفت.
آنچه مهم است اینکه باید بنگاههای سرمایهگذاری را تشویق کنیم که وارد سرمایهگذاریهای درازمدت در صنعت نفت ما شوند.
در راستای قراردادهای بلندمدت جدید، انتقال تکنولوژی صورت می گیرد، سهم ما از کالای پایانی به صورت دلاری و یورویی بیشتر خواهد شد، ارزش افزوده بیشتری در داخل کشور تولید میشود و همچنین مهندسین و تکنسینهای ما جهش سریع خواهند داشت و مهمتر از همه اینکه اگر پروژههای اولیه پایان یابد ایران با شتاب و به صورت مستقیم وارد بازار کشورهایی مثل هلند، لهستان و رومانی میشود.
زیرا این پروژههای مشترک به این امکان را خواهد داد که وقتی شرکت غربی وارد پروژههای ما میشود، میتوانیم از شبکههای محلی آنها برای عرضه کالای پایانی استفاده کنیم یعنی امکان عرضه مشتقات برای ما فراهم میشود و به این ترتیب با اجرایی شدن قراردادها مخصوصاً در اقتصاد لهستان، یونان و ایتالیا حضور پررنگتری خواهیم داشت.
هیچکس نمیتواند بگوید این قراردادها بد است چون برای اولین بار ما را از لباس خامفروشی به اروپا و غرب خارج میکند، همان کاری که چندین سال پیش کویتیها انجام دادهاند، به طوری که الان پمپ بنزین کویتی در اروپا وجود دارد، این قراردادها ما را از آن هم فراتر میبرد چون در را باز میکند تا بتوانیم مشتقاتمان را به اروپا عرضه کنیم و این مکان فراهم می شود تشکلی از سرمایهگذاریهای صنعتی ایتالیایی، فرانسوی و هلندی وارد شوند و شروع به شناسایی فرصتها برای سرمایهگذاری و همکاری با ایران داشته باشند. کارشناسان، سرمایهگذاران و مدیران خارج از کشور با این دید به قراردادها نگاه میکنند که میتوانند همکاریهای بیشتر با ایران داشته باشند ما نیز اتکایمان به صنایع استاتیک کم میشود.
من متاثر میشوم که با کمتوجهی به نتایج خوب قراردادها برای منافع ملی، ناآگاهانه آن را ارزیابی میکنند.
باید این قراردادها را در مقایسه با دیگر قراردادهای منطقه ببینیم، باید قراردادهایی که با عراق امضا شده، قراردادهایی که بیش از 30 سال است با عربستان امضا شده را بررسی کنیم ببینیم که قراردادی که وزارت نفت شهامت داشته تا ریسکها را بپذیرد و از نظر حقوقی چارچوب جدیدی روی میز بگذارد چه درهایی را برای ما باز میکند.
برمیگردیم به دوره ملی شدن صنعت نفت؛ واقعاً هر زمان چیزی را دوست نداریم بلافاصله با یک تابلو و نام و سر خط سریع میگوییم فلان قرارداد و یا اقدام یعنی تسلیم شدن به بیگانگان و از دست دادن استقلال ملی؛ در حالی که این قراردادها مهم ترین گامی است که ما در این 37 سال برداشتهایم. قراردادها در واقع ورود به بازار انرژی در بخشهایی است که پول ملی ما را در جهان پرتوانتر خواهد کرد و ما را به صورت جدی از خامفروشی بیرون میآورد و این چطور میتواند بد باشد؟
توزیع ریسک در نسلهای مختلف قراردادهای بیع متقابل چگونه بوده است آیا قراردادهای جدید به سمت بهینه کردن توزیع ریسک حرکت کرده است؟
نوسان چیزی که پیشبینی نکرده باشیم ریسک است، شرکتهای طرف قرارداد در قراردادهای قدیمی میخواستند هرچه سریعتر به درآمد خودشان دسترسی داشته باشند، طی 3 تا 5 سال نمیدانستیم چه اتفاقی در بازار میافتد و انگیزه حضور در صنعت نفت و سرمایهگذاری بلندمدت کم بود. مثلاً قرارداد با چین طبق قراردادهای پیشین بود و چینیها علیرغم اینکه نزدیک ترین دوست تجاری ما بودند، پروژه را آنگونه که قول داده بودند، تحویل ندادند و البته الان هم اصلیترین شریک تجاری ما هستند و این مهمترین پاشنه آشیل ماست که بیش از هشت سال گذشته در صنعت نفت ما وجود داشته چرا که در بازارهای جهانی جای پای محکمی نداشتیم و هیچگاه نتوانستیم چانهزنی کنیم زیرا انگیزهها فقط برای زود برداشتن از میادین بود.
حال اگر میخواهیم در مورد منافع ملی صحبت کنیم باید به آن طرز رفتارها نگاه کنیم، تمامی مشکلات یاد شده در قراردادهای جدید کلا بازنویسی شده و میگوید ما میدانیم سرمایه گذاری در این صنعت به خاطر نوسانات و اتفاقات منطقهای و برخی زمانها مسائل غیر اقتصادی ریسک را بالا میبرد. بخش ایرانی گفته که این را میدانیم ولی چون میخواهیم برداشت سریع و دریافت بیشترین سود از این پروژههاداشته باشیم و نگاه درازمدت به توسعه کشور و مهمتر ازهمه ورود به تولید کالاهای با ارزش افزوده بالاتر داشته باشیم در راستای دستاوردهای اقتصادی عظیم انگیزه بیشتری به خارجیها میدهیم.
قراردادها درازمدت دیده شده و این پیام را به شرکتهای خارجی میدهد که ایران ساختار قرارداد را طوری عوض کرده که به شما انگیزه میدهد که هر قدر بیشتر بمانید سودآوریتان بیشتر است و این یک ارزیابی کارشناسی ریسک در پروژههای مشترک است.
چینیها همین رفتار را وقتی به سرمایهگذاری و تکنولوژی احتیاج داشتند، با شرکتهای آمریکایی داشتهاند در نتیجه پروژههای بیع متقابل را کنار گذاشته و وارد پروژههای با قرارداد درازمدت شدند ما نیز درها را باز میکنیم که شرکتهای خارجی در کشور سرمایهگذاری کنند و تکنولوژی مدرن که زودترین بازدهی را میدهد، وارد کنند لذا وقتی درازمدت سرمایهگذاری میکنند به صورت مستقیم با سود همگام میشوند.
ضمن اینکه هنوز حقوق مهندسین ما در مقایسه با متوسط حقوق در اروپا در همین بخش حدود 35 درصد است یعنی برای شرکتهای خارجی 65 درصد ارزانتر خواهد بود که از یک مهندس ایرانی استفاده کند. همچنین اکنون فعلا در حوزه خزر و خلیج فارس قراردادی نیست. در مقابل ما از نظر درآمد نسبت به کشورهای خلیج فارس بسیار عقب هستیم. در نتیجه از نظر نیروی کار، بازدهی اقتصادی و انتقال تکنولوژی طوری قراردادها جذاب شده و تقسیم ریسک صورت گرفته که شرکتهای خارجی بتوانند سرمایهگذاریهای طولانی داشته باشند.
آیا پذیرفتنی است که ایران کل ریسک را به خودش انتقال داده است؟
ما ایرانیها عادت داریم وقتی 5 دقیقه از یک گزارش را خواندیم و هنوز به پایان نرسیدیم شروع به ارزیابی میکنیم و هیچ وقت تا پایان نمیخوانیم و یا دوباره خوانی و تامل نمیکنیم.
کاری که دولت کاری که کرده این است که فعلاً ما به خاطر تحریمها، مسائلی که پیشینه طولانی در اقتصاد و صنعت نفت دارند و به اضافه تحریکات درون اوپک و کشورهای منطقه از موضع قدرت وارد بازار انرژی نشده است، الان عربستان 2 میلیون بشکه در روز بیشتر از زمان جنگ ایران و عراق تولید میکند و کشورهای دیگر منطقه هم به صورت پنهان و یا آشکار اضافه تولید دارند و دولت ایران در این شرایط میخواهد شرکتهای خارجی را برای سرمایه گذاری وارد پروژه های نفتی کند. بنابراین سیاستی که اعمال کرده این است که در کوتاه مدت هزینههای سرمایه گذاری را در چارچوب ریسک خودش پذیرفته و گارانتیهایی میدهد که اگر یک پروژه دچار مسائل تلاطمهای قیمت نفت و ریسک بالا شد، تا حدی خودش پوشش دهد. اما در طول قرارداد این گونه نیست.
الان دولت میگوید من احتیاج دارم توسعه این صنعت را برای یادگیری و انتقال تکنولوژی و برداشت بیشتر شتاب دهم، یعنی وقتی شرکت وارد پروژه شده و کار آغاز میشود و زمان توسعه و استفاده از کالای پایانی دیگر اینگونه نیست بدین معنا که در فصلهای بعدی دولت ریسک را قبول نکرده است که به این رویه goldenhandship میگویند، وقتی ما میخواهیم سرمایه گذار را وارد پروژه کنیم یک پیشنهاد جذاب میدهیم و این همان استاندارد سرمایه گذاریهای بین المللی در بخش انرژی است.
کسانی که انتقاد میکنند چرا زمان برداشت 3.5 تا 4 برابری قطر از ما این حرف را نمیزدند ؟ چرا انتقادات خود را در مورد گزینه نفتی مشترک ما با عربستان و عراق زمانی که آنها در برخی موارد 7 برابر ما برداشت میکردند، مطرح نمیکردند؟ دوستان آمارهای سازمان بین المللی انرژی را مطالعه کنند.
دولت میگوید من میخواهم توان برداشت و بهره گیری از کالای خام برای افزایش ارزش افزوده بالا را ببرم و در حال حاضر با منابع سرمایه گذاری موجود دست من بسته است و ناچارم از منابع سرمایه گذاری خارجی استفاده کنم، برای اینکه اینها را جذب کنم باید در ابتدا پیشنهادهای جذاب بدهم.
لذا تاکید میکنم دولت در فصلهای اول پوششهای بالایی برای ریسک قراردادها در نظر گرفته است اما اینگونه نیست که تمام ریسک را خودش قبول کرده باشد و زمانی که به برداشت نهایی نزدیک می شود ریسک به صورت برابر تقسیم میشود.
- ریسک تاخیر در تکمیل پروژهها و کاهش تولید پس از تحویل پروژه و یا عدم تولید صیانتی چگونه در نظر گرفته شده است؟
مثلا وقتی توتال شریک ما بود یک سری مسائلی در آن زمان پیش آمد که مجبور به خروج از ایران شد در قراردادهای جدید جدای آن بخشهایی که ایران از یک شرکت خواستار آن خواهد شد که حضورش را در ایران متوقف کند که البته این کار را نخواهد کرد و هیچ کشوری هم این کار را نکرده است حتی زمانی که روسها میخواستند سهم BP را بخرند نگفتند که کار ر ا متوقف کنید، چون ارزش منابع در ساخارین 2 بالا رفته بود و اینها گفتند که میخواهیم سهم را بخریم و نمیخواستند که این میزان سهم به BP بدهند در نتیجه سهام را خریدند، اما نگفتند پروژه متوقف شود. در قراردادهای جدید اگر طرف خارجی بدون اینکه ایران تقاضای خروج داشته باشد از پروژه خارج شود جریمههای سنگینی چارچوب حقوقی در نظر گرفته شده در حالی که این رویه را قبلا نداشتیم.حالا دقیقا منتقدین باید بگویند دریافتی ما از پروژهای که چینیها کار را در پارس جنوبی تمام نکردند چه شد در کدام بانک ما دریافت کردیم؟ ما یک سنت هم دریافت نکردیم در حالی که شرکتهای خارجی در قراردادهای جدید در پروژه صورت عدم تکمیل در دادگاه سازمان تجارت جهانی و ژنو بازنده خواهد بود و باید خسارت بدهند.
لذا شاید غیر منصافانهترین انتقاد این است که منافع ملی ایران درست در نظر گرفته نشده است؛ نگاه من این است که اتفاقا دولت از پروتکلی استفاده کرده که در غرب وجود دارد، مثلا میبینیم که وقتی قرارداد BP با کالیفرنیا ناتمام ماند BP مجبور به پرداخت خسارت شد.
- بفرمائید که بند فرس ماژور قراردادها متضمن منافع ملی است یا خیر؟
ما اقتصادی هستیم که سرمایه گذاری در بخش صنعت نفت ما دچار جریمه شد، 33 سال روی اقتصاد ما و لیبی تحریم اعمال شد به طوری که هنوز هم در کنگره برخی موارد sanction act را برای ترساندن شرکتهای امریکایی استفاده میکند و این چیزی است که طی 3 دهه اقتصاد ایران با آن درگیر بوده است. ایران میگوید ما شوکهای غیر قابل پیش بینی مثل بلایای طبیعی ، طوفان، زلزله را میپذیریم و اینها از جریمه مستثنی هستند اما نگاه رفتار ایران به روابط آینده با جهان بیرون مهم است است. ما میگوییم که حضور ما در جامعه جهانی آنقدر مثبت، فعال و در چارچوب دیپلماتیک است که تحریمی در آینده وجود نخواهد داشت چون همیشه گفتهایم که فعالیت های هستهای ما نظامی نبوده است و آژانس نیز به این مسئله اذعان دارد بنابراین آنقدر مطمئن هستیم که نگران تحریمها نباشیم. ما در حال حاضر در جاهایی که ریسک اقتصاد انرژی ما را کمرشکن کرده بود آن را برداشته ایم، به طوری که میتوانیم بگوییم وقتی شرکتهای خارجی وارد پروژههای سرمایه گذاری در ایران میشوند این خود یکی از موثرترین ابزارهای جلوگیری از اعمال تحریم های جدید است.
ما فراموش میکنیم که مهمترین ابزاری که اکنون میتوانیم از آن استفاده کنیم این است که وقتی شراکت با شرکت های خارجی داشته باشیم، سرمایه گذاران خارجی سخنگوی ما خواهند شد که ایران را نمیتوانید تحریم کنید، نه اینکه ما را دوست داشته باشند بلکه به این دلیل که منافع مشترک بوجود آمده و ما نیز از آن استفاده استراتژیکی کردهایم که اثرگذار است و این سرمایه گذاری مشترک تبدیل به نیروی نرم در روابط ما با دنیای بیرون میشود من واقعا متاسف میشوم که این پیام ها از ایران شنیده میشود.
یک دوره زیر فشار بوده و به هر نوع همکاری خارجی تن میدادیم اما الان درست است که در ابتدا ریسکهایی را میپذیریم، اما در نهایت ایران بازیکن کلیدی در قراردادها خواهد بود و هرچه این شرکتها در ایران بیشتر بمانند، ریسکشان بیشتر میشود.
-وضعیت شرکتهای ایرانی که به عنوان پارتنر خارجیها انتخاب می شود را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا میتوانیم بگوییم که ایرانیها با جوینت شدن نقش ناوبر شرکتهای خارجی را دارند؟
بستگی دارد که از کدام بخش نردبان ورود برای همکاری استفاده شود، تصور میکنم بهترین نگاه به IPC این باشد که ممکن است در ابتدا شکاف وجود داشته باشد، زیرا ما از نظر توان فنی و علمی که به تحریمها برمیگردد وضعیت خوبی نداریم، دانشگاههای ما 18 سال تحریم بودهاند بنابراین ابتدا حضور ما پررنگ نیست و در بخشهایی ممکن است عقب باشیم اما اینگونه نیست که فقط حمل کننده تابلوی این همکاری مشترک بوده و امکان ورود به بخش عمده پروژه را نداشته باشیم.
ما 47 پروژه داریم که ارزش دریافت 28 میلیارد معادل بشکه نفت و گاز سرمایه گذاری را دارند، ارزش پروژهها در 10 سال بیش از 216 میلیارد معادل بشکه نفت خام خواهد بود و از این 47 طرح 29 پروژه حتی نتوانستهاند به نصف هدف پیش بینی شده در تولید دست یابند و از آزادگان تا چنگوله و برخی طرحهای پارس جنوبی همه همین وضعیت را دارند، پس به این خاطر IPC باید سرمایه گذاری خارجی جذب کند تا این پروژهها به سرانجام برسند.
هم اکنون به خاطر جذابیت هایی که IPC دارد شرکتهای آسیایی توجه زیادی نشان دادهاند زیرا ایران محدودیتهای سنگین را به منظور همکاریهای درازمدت کاهش داده و سرمایه گذاری در زیربنا وتوسعه تکنیکی را برای شریک خارجی بسیار آسان کرده است بنابراین ارزیابی بنده این است که با توجه به انعطافی که ایران نشان داده سهم ما از پوشش هزینههای سرمایهای بالا میرود لذا حضور شرکتهای بین المللی در این پروژهها تا 20 و 25 سال ادامه خواهد داشت که این تدوم حضور ما را به اهداف اصلی میرساند.
-بعد از کودتای 28 مرداد حضور شرکتهای خارجی در ایران در قالب کنسرسیوم بود، آیا این شکل از مشارکت کمپانیهای بین المللی بهتر است یا اینکه باید جداگانه با شرکتها وارد مذاکره شویم، متقاضیان در مناقصه شرکت کرده و در پروژههای مختلف به صورت مجزا حضور پیدا کنند و کل پروژه را بگیرند؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وقتی که مسئله برداشت نفت از دریای خزر مطرح شد جمهوری آذربایجان با دو شرکت آمریکایی به صورت کنسرسیوم قرارداد منعقد کرد اما واقعیت این است که این نوع از قرارداد توسعه پایین دستی را کم میکند زیرا هدف سرمایه گذاری در آن شتاب در برداشت است و توسعه مدنظر قرار نمیگیرد. همین اتفاق در نفت عربستان در دهه 60 و 70 میلادی که توسعه آن به شرکتها بصورت کنسرسیوم سپرده شده بود، رخ داد.
اما وقتی مناقصه برگزار میشود، نظارت صورت میگیرد چون یک شریک خارجی بیشتر حضور ندارد و اگر کاستی و شکستی در پروژه بود منشاء آن را میدانیم زیرا ردیابی،مانیتورینگ و نظارت در پروژه های دونفره آسانتر و هزینهها نیز کمتر است و کسی نمیتواند دیگری را مقصر بداند.
در قراردادهای کنسرسیومی بلبشو درست میشود؛ مثلا چین جذابترین کشور برای سرمایه گذاریهای کنسرسیومی است اما یک بار هم اشتیاق نشان نداده است، ضمن اینکه مناقصه رقابت را بین کشورها افزایش میدهد.
پیامی که برگذاری مناقصه به شرکت ها می دهد این است که شرکت هایی که زودتر وارد این عرصه رقابتی شوند موفق ترند. و کسانی که تاخیر داشته باشند فرصت هایشان از دست می دهد
-هدف گذاری ایران در کوتاه مدت رسیدن به تولید 4.2 میلیون بشکه نفت خام و برای بلند مدت رسیدن به 5.8 میلیون بشکه در روز است، IPC چقدر ما را به این هدف نائل میکند؟
ما چالش جدی برای دستیابی به 4.2 میلیون بشکه نخواهیم داشت چون امکانات سرمایهای و فنی در دسترس است چون درهایی که به خاطر برجام باز شده و همکاریهایی که خواهیم داشت، این هدف را میسر میکند. به گفته یک کارشناس نفتی شرکت انگلیسی 6 میلیون بشکه سهم تاریخی ایران است و رسیدن به آن نه تنها شوک نیست بلکه انتظار ما از ایران همین است و به این ترتیب نمودار انرژی منطقه تغییر میکند و صدای بسیاری از مخالفین نیز کم توانتر میشود.
اما آنچه مسلم است اینکه برای رسیدن به 5.8 میلیون بشکه تاحدی چالش خواهیم داشت و مشکل اصلی نیز عکس العمل بازیگران اصلی بازار نفت است.
چون از مسیر IPC میتوانیم سرمایه جذب کنیم، میانگین قیمت نفت هم تا 10 سال آینده حدود 50 دلار است که قیمت مناسبی است اما ما به روابط خوب با عربستان نیاز داریم و البته عربها بیشتر از ما نیاز دارند چون اگر به یکباره یک میلیون بشکه اضافه شود بازار به زیر 33 دلار سقوط میکند به همین دلیل جذابیت جذب سرمایه برای ما مشکل خواهد بود لذا به استفاده از ابزارهای دیپلماتیک نیاز داریم و به عربستان نیز باید تفهیم کنیم که هم به سودشان نیست که با ما بازی کننند و بهم زننده بازی در اوپک باشند و اضافه عرضه را ادامه دهند زیرا هم منافع بلندمدت شان دچار تزلزل میشود و هم سرمایه گذاریهایشان در معرض خطر قرار میگیرد. بنابراین اینکه بازسازی رفتارمان با عربستان چگونه باشد وسعودیها چه طور رفتار کنند و تنش افزاییهای احتمالیشان اهمیت دارد.
گفتوگو: زهرا قلیپور ، مهدی الیاسی