وارونگی توسعه در عسلویه
بندر عسلویه در 300 کیلومتری بندر بوشهر قرار دارد؛ چیزی که نام عسلویه را جهانی کرد، تاسیس و راهاندازی منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی بود.
به گزارش ایلنا، بندر عسلویه در 300 کیلومتری بندر بوشهر قرار دارد؛ چیزی که نام عسلویه را جهانی کرد، تاسیس و راهاندازی منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی بود. بنا به تصویب شورای عالی مناطق آزاد تجاری_ صنعتی در سال 1377، این منطقه برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز حوزه پارس جنوبی و انجام فعالیتهای اقتصادی در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی در محدوده نوار ساحلی عسلویه و خلیج نایبند به وسعت ۳۰ هزار هکتار تأسیس شد و این آغازی برای شروع توسعه نامتوازن این منطقه بود.
مقدمات راهاندازی چنین پروژه بزرگی از سالها قبل از سال 77 کلید خورده بود. سال 1374 مدیریت منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی اقدام به خرید زمینهای لازم برای احداث فاز های متعدد و بهربرداری از میدان پارس جنوبی کرد.
دولتهای مختلف هر کدام در ادامه کاری که آغاز شده بود فازهایی را افتتاح کردند.
این مقدمهای کوتاه بود از آنچه که بندر عسلویه را جهانی کرد. حال باید این سوال را پرسید که؛ آیا صنایع عظیم نفت و گاز و احداث فازهای بیشمار توانسته است کیفیت زندگی بومیهای منطقه را بالا ببرد؟
توسعه صنایع نفت و گاز در چه جهتی بوده است؟ آیا توسعه فقط اقتصادی بوده یا توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... همزمان رخ داده است؟
توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفتهترشدن, قدرتمندترشدن و حتی بزرگترشدن است (فرهنگ لغات آکسفورد, ۲۰۰۱). همچنین توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر, بیکاری و نابرابری تعریف کرد.(بروکفلید)
توسعه باید همه جانبه و در همه سطوح فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و محیط زیست اتفاق بیفتد. اما متاسفانه چیزی که در ایران ما شاهد آن هستیم فقط توسعه اقتصادی است. با وجود برنامههای کلان کشوری که هزینه و وقت بسیاری برای طرح کردن آنها هدر میرود، در عمل چیزی که نشان دهنده مقید بودن به برنامهها باشد را نمیبینیم.
در بندر عسلویه اتقاق تلخی که افتاده، این است که سرمایهگذاران و دولتمردان، میلیاردها تومان در زمینه توسعه صنعت هزینه کرده اما در خصوص توسعه اجتماعی و ارتقاء کیفیت زندگی مردم منطقه که باید همزمان با توسعه اقتصادی اتفاق بیفتد کاری انجام ندادهاند. منطقه عسلویه و شهرهای نخل تقی، روستای شیرینو، بیدخون و...همگی در محرومیت شدید بسر میبرند. پارس جنوبی دومین میدان گاز جهان است، اما قسمت دردناک این رویداد، محروم بودن جوامع محلی از موهبتی که در کنارشان هر روز برزگتر میشود، است.
در بررسی که در خصوص وضعیت عسلویه برای تحلیلی بهتر و نزدیک به واقعیت، داشتهام، به نکات زیر رسیدهام؛
عسلویه تا قبل از ورود صنعت به آن از بسیاری جهات محروم بوده است و حال بعد از حدود بیست سال هنوز هم محرومیتها باقی است.
_ بهداشت و درمان در عسلویه وضعیت مطلوبی ندارد. قبل از ورود صنایع نفت و گاز پزشک و بیمارستانی نداشته و اکنون نیز در حال حاضر بیمارستان تامین اجتماعی عسلویه تنها بیمارستان این منطقه است که خدمات محدودی را ارایه میدهد. مهمترین کمبود این بیمارستان به گفته ساکنان منطقه بخش زایمان است. به علت نبود این بخش زنان عسلویه و توابع آن به زحمت زیادی افتادهاند. شهرهای همجوار مانند پارسیان نیز از پذیرش زنان باردار عسلویه امتناع میکنند. در چنین وضعیتی زنان باردار در معرض آسیب جدی هستند. به تازگی قراردادی برای افتتاح بخش زایمان منعقد شده است اما تا نهایی شدن و افتتاح آن زنان زیادی باید درد و زحمت سفر در جادههای پرخطر را بپذیرند تا بتوانند نوزاد خود را به دنیا بیاورند.
_ وضعیت آموزشی شهرستان عسلویه با مشکل جدی روبرو است. کمبود معلم و همچنین نبود فضای استاندارد برای محصلان از جمله مشکلاتی است که همچنان لاینحل باقی مانده است. در مهرماه گذشته خبری در رسانهها منعکس شد؛ بعضی از کلاسها در عسلویه تا روزها و ماهها پس از بازگشایی مدارس معلم نداشتهاند. در گفتوگو با یک از فعالان اجتماعی و ساکن در منطقه، وی در خصوص بخش آموزش گفت:« در بخش آموزش هم کادر آموزشی و هم فضای آموزشی با کمبود مواجه هستیم. در آزمون اخیری که برگزار شد شرایط به گونهای در نظر گرفته شده بود که بومیهای عسلویه فقط از سهمیه عسلویه میتوانستند استفاده کنند ولی شهرستانهای مجاور از سهمیه شهرستان خود و عسلویه هر دو استفاده کردند. همچنین کادر آموزشی موجود هم به علت سختی و بدی شرایط تمایلی برای تدریس در عسلویه ندارند و این عدم تمایل تاثیر مستقیم در نحوه تدریس دارد.»
_ سیستم دفع زباله مناسبی نیز در شهرستان عسلویه وجود ندارد، این مشکل قبل از ورود صنعت وجود داشته است و اکنون نیز زبالههای عسلویه به خاطر عدم جای مناسب در منطقه به کنگان برده میشود. سیستم دفع زباله به صورت مکانیزه وجود ندارد، در برخی موارد زبالهها به لندفیل کنگان انتقال داده میشود اما لندفیل کنگان نیز ظرفیت لازم را ندارد. شهرداری عسلویه طی قراردادی با شهرداری کنگان توانسته است برای مدت کوتاهی زبالههای عسلویه را ساماندهی کند. خیلی از شرکتها پسماند شیمیایی و خاص را در انبار نگهداری میکنند.
_ عسلویه و توابع آن و کنگان فاقد امکانات تفریحی هستند. سالن سینمای کنگان مظهر و نماد بیمهری مسوولان و محرومیت مردمان این دیار است. فضای این سالن، یادآور سالنهای دهه شصت است. جای بسی تاسف است که مردم کنگان این چنین در معرض آسیبهای حاصل از توسعه بیرویه صنایع هستند ولی حداقلها را نیز ندارند. جوانان عسلویه و کنگان به هنگام فراغت انتخاب زیادی برای گذران آن ندارند. آنها از داشتن سالن ورزشی و زمین بازی مناسب، کتابخانه، سالن سینما و تئاتر محروم هستند. در نبود این امکانات قشر جوان این منطقه به شدت در معرض آسیبهایی مانند اعتیاد است. معضلی که اکنون یکی از ناهنجاریهای مهم منطقه عسلویه به حساب میآید.
_ قبل از ورود صنعت جامعه عسلویه بافت سنتی و روستایی داشت، مردم به ماهیگیری، تجارت دریایی و کشاورزی مشغول بودهاند. اما چون همه تقریبا در یک سطح کنا هم زیست می کردهاند، آسیبهای جوامع شهری در این منطقه کمتر به چشم میخورد با ورود صنعت و به تبع ورود افراد زیادی خارج از استان برای کار، نظم جامعه یک دست شده عسلویه بهم خورده و کم کم آسیبهایی مانند اعتیاد، شرارت، سرقت، فحشا و... خود را نشان داد. اینک در عسلویه انبوهی از کارگران و کارکنان صنایع نفت و گاز وجود دارند، شرایط کار برای آنها یکسان و عادلانه نیست. آنجا عرصه جولان پیمانکاران مختلف است که توجه چندانی به وجه انسانی ندارند و شرایط مناسبی را برای کارگران خود فراهم نمیکنند. سود و منفعت بیشتر میزان سنجش آنهاست. در شرایطی که کارکنان و کارگران صنایع دور از خانواده و تنها هستند، محیط سرد صنعت چنان بر روح و روان آنها تاثیر میگذارد که ممکن است برای خلاصی از این شرایط دست به هر کاری بزنند. به همین دلیل استفاده از مشروبات الکلی و نیز مواد مخدر در عسلویه تبدیل به امری بدیهی شده است. این نتیجه و حاصل توسعه نامتوازن اقتصادی است. ناهنجاریهایی که بر جامعه محلی نیز تاثیر گذاشته و گریزی از آن ندارند.
_ اشتغال دیگر معضل جوانان عسلویه و کنگان است. مدیریت صنایع در طول این سالها میتوانستند با راهاندازی آموزشگاه یا کارگاه فنی و حرفهای به جوانان منطقه مهارتهای لازم برای جذب شدن و شرایط کار در صنایع را فراهم کنند؛ اما این چنین نشد. اکنون بومیهای منطقه از کار باز ماندهاند و این ناکامی به عدم رضایت از زندگی منجر شده است.
_ بندر عسلویه در حاشیه خلیج فارس قرار دارد، اوایل دهه هفتاد نه خبری از آلودگی بود و نه مشکلات بیشمار محیط زیستی، اما در حال حاضر وضعیت عسلویه از لحاظ آلودگی هوا و دریا بحرانیاست. فلرها در تعداد زیاد بطور شبانه روزی در حال سوختن هستند، انبارهای روباز گوگرد، وارد شدن پسابهای صنعتی به دریا و ورود فلزات سنگین مانند جیوه و سرب به چرخه غذایی مردم اثرات جبران ناپذیری را بر زیست مردم منطقه گذاشته است. یکی از خطرات ورود پسابهای صنعتی به دریا، خوردن ماهی آلوده به فلز سرب یا جیوه توسط مادران باردار است که نتیجه آن وارد شدن آسیب مغزی به جنین و تولد نوزادن عقب افتاده است. در چند سال اخیر ماهیگیران متوجه این رویداد شدهاند، تغییر رنگ و مزه ماهی؛ که خود نشان از آلودگی میدهد. آبزیان منطقه نیز از نتایج این آلودگیها در امان نماندهاند بطور مکرر خبر کشته شدن لاک پشتها و دیگر آبزیان دریایی بر اثر آلودگیهای نفتی به گوش میرسد. که این خود گونههای دریایی منطقه را با خطر انقراض و نابودی مواجه کرده است. آلودگی که عسلویه اینک با آن روبروست در سه بخش هوا، خاک و دریا است. که هرکدام را میتوان بطور مفصل تحلیل و بررسی کرد. آلودگی هوای عسلویه چنان مشهود است که به محض ورود به این بندر ریهها شروع به سوزش میکند. دامنه این آلودگی تا شهرهای مجاور نیز کشیده شده است. و پیش بینی میشود که اگر برای این وضعیت تدبیر فوری اندیشیده نشود سالهای آینده، وضعیت عسلویه بحرانیتر و منجر به یک فاجعه خواهد شد.
مسوولان از بالاترین ردههای مدیریتی تا پایینترین آنها همگی مسوول چنین اتفاق ناخوشایندی هستند. وقتی پروژههای عظیم صنعتی بدون توجه به شرایط پایداری چه در بخش فرهنگ و چه در بخش محیط زیست فقط به توسعه اقتصادی فکر کنند، این فاجعه نباید دور از انتظار باشد. دولتمردان اغلب به فکر بهرهبرداری بیشتر و رقابت با قطر در برداشت از ذخایر میدان گازی پارس جنوبی هستند و در این میان قربانیان اصلی کارکنان، کارگران و مردم ساکن در عسلویه و کنگان هستند که کمترین بهره را از همجواری با صنایع برده و بیشترین آسیب را دیدهاند.
احداث پروژههای صنعتی با نگاه صرفا اقتصادی، و توجه نکردن به وجه انسانی آن مخاطرات زیادی را بههمراه دارد. در چنین وضعیتی نیاز به تعامل و همکاری همه بخشها و نهادها با یکدیگر است تا بتوان فشارها و آسیبها را کمتر کرد.
متاسفانه نه صنایع نفت و گاز به آیین نامهها و تعهدات خود پایبندند و نه سازمان محیط زیست کشور قاطع و بدون اغماض در این مسئله ورود کرده است. البته این شاید ناشی از نگاه مسوولان بالادست باشد، اما سکوت و اغماض در چنین وضعیتی خیانت و ظلم در حق مردم عسلویه، کارگران و کارکنان صنایع است.
ستاره تناور؛ روزنامه نگار