نوشتههایم هویت جنوبی دارند
مرتضی محمودی فرزند ناخدا مصیب، متولد 1328، از ساکنان قدیمیشهر بندر امام خمینی است که ۲۰ سال از زندگیاش را به اقتضای شغل پدرش در این شهر گذارنده و سالها بعد از مهاجرتش به کشور سوئد، در داستانهای کوتاه و بلندش، تلاش کرده روایتی با قلم خیال انگیزش از آن سالها ارائه بدهد و تصویری شفاف از بندر سالهای دور و دیر به خوانندگان امروزی بنمایاند؛ از شهری که به تعبیر خود او، شهر رؤیاهایش بوده است.
در یک عصر شرجی زده، قرار دیدار با«مرتضی محمودی»، یکی از اهالی قدیم بندر، داشتیم. هنگامی که از پلهها بالا آمد و خوشوبش کرد، به چشمانداز پیش رو که در مقابل دفتر مرکزی ایلنای خوزستان قرار داشت، اشاره کردیم و گفتیم: اینجا برج میلاد شهر ماست. میتوانیم از بالا مناظر شهر را تماشا کنیم. با لبخندی مهربان و نرم جواب ما را داد. لبخندی که همواره در طول دیدارمان در بعدازظهر سیام تیرماه ۹۴ تکــرار میشد و نشان از خشنودیای میداد که از دیدن دوباره شهر خاطراتش پس از گذر چند دهه حاصلشده است.
از نحوهی علاقهمند شدن او به ادبیات پرسیدیم. همانطور که قدمزنان به سمت دفتر خبرگزاری حرکت میکردیم، توی مخیلهاش نقبی به سالهای دور و دیر زد. به سالهایی که معدود نشریات و مجلاتی را که به دستش میآمد، با حرص و ولع میخواند. از کتابهایی گفت که از فرط خوانده شدن مکرر، شیرازهاش ازهمپاشیده بود. کتابهایی که میدانست در سطح سواد دانشآموزی او نبود، اما آنها را باعلاقهای وافر میخواند. با خواندن این آثار که اغلب از نویسندگان صاحبنام بودند، شوق نوشتن در وجودش زنده شد و پا گرفت.
اولین داستان کوتاهش را ملهم از فضای جنوب و نویسندگان مطرح آن نوشت. تحت تأثیر آثار احمد محمود و با الهام از ماجراها و رویدادهایی که در دور و اطرافش میدید و میشنید، داستان کوتاهی نوشت و برای مجلهای که میشناخت، پست کرد. بعد از هفتهها انتظار، متوجه شد که سردبیر آن مجله یا دبیر صفحه ادبی، داستانش را بهصورت خلاصه در یک ستون چاپ کرده است. مرتضی محمودیِ نوجوان، پس از مشاهده مثله شدن داستانش و آن برخورد غیرحرفهای با اثرش، از چاپ نوشتههایش در مطبوعات سرخورده شد. این اتفاق همزمان شد با مهاجرتش از بندر و درنهایت از کشور و دیگر فرصتی برای چاپ آثارش در آن سن و سال نیافت.
آغاز دورهی جدی نوشتن در فضای غربت
دورهی جدی چاپ آثارش در دوران پس از مهاجرتش آغاز شد. که این موضوع نیز به لطف یکی از ناشران قدیمی و کارکشته که در خارج از کشور به سر میبرد، اتفاق افتاد.
محمودی دربارهی این اتفاق جالب میگوید: حسب اتفاق به یکی از رادیوهای فارسیزبان خارج از کشور گوش میدادم که مصاحبهای با مدیر انتشاراتی معروف و صاحبنام بود که چاپ آثار معروفی هم در کارنامهاش داشت. بعدها با او تماس گرفتم و دو سه تا از داستانهایم را برایش ارسال کردم. برخلاف انتظارم، پاسخم را داد و قول داد یکی از داستانهایم را چاپ کند. پس از چاپ نخستین داستانم در نشریات خارج کشور، انگیزهام برای شروع جدی نویسندگی و چاپ آنها مضاعف شد.
مرتضی محمودی، باوجود اشتغالات فراوانی که به لحاظ امرارمعاش و رسیدگی به امورات جاری زندگی در خارج کشور داشت، همچنان نوشتن را دغدغه اصلیاش میدانست و از آن فاصله نمیگرفت. ازاینرو طی این سالها وی موفق شده علاوه بر داستانهای کوتاه، مجموعهای از داستانهای بلند بنویسد و دست به ترجمه شعرهای شاعران سوئدی بزند.
این نویسندهی جنوبی درباره میل و انگیزهاش برای نوشتن، اینچنین خود را توصیف میکند: تداوم و استمرارم در نوشتن علیرغم پاسخهای دلسردکنندهی برخی ناشران و وضعیت نامساعد نشر، هیچگاه کم نشد و باعث نشد که از نوشتن و بازنویسی کارهایم، دست بکشم و همواره کوشیدهام فاصلهام از نوشتن کم نشود. همچنان به نوشتن بیشتر و مکرر میپرداختم. در جریان این نوشتنها حتی، برخی از داستانهایم از فرط بازنویسی سلاخی کرده و بندبند جملاتش را از هم باز و دوباره سر هم کردهام. وقتی لطف و عنایت دوستان بزرگواری نظیر فرشید جان احمدیان که نام مرا در تاریخنگاری ادبیات داستانی بوشهر در ردیف داستان نویسان قدیمی بوشهر جای میدهد و مجید روشنگر که همواره به من قوت قلب و انگیزه برای تداوم نوشتن میبخشد، میبینم، انگیزهام برای ادامه این مسیر افزون میشود و بر سماجتم برای نوشتن افزوده میشود. اگر قرار باشد به کسی جایزهی سماجت در نوشتن، فارغ از ارزشهای ادبی بدهند، قطعاً من یکی از آن جمله افراد خواهم بود.
در نوشتههایم اصالت همواره با جنوب است
اشارهای به یکی از داستانهایش میکنیم؛ که عنوان «خور زنگی» داشت؛ از مجموعه داستان گفاره و فصلها و از او دربارهی نوع نگاهش به جنوب،آدمها و اقلیمش میپرسیم. او در پاسخ میگوید، جنوب، اقلیم و اماکن و پدیدههایش، برای من فقط از طریق آدمهایش معنا مییابد. هدف من از نوشتن دربارهی فضای حاکم بر جنوب، صرف پدید آوردن یک اثر ادبی نیست، بلکه ادبیات برای من محملی میشود که عواطف، احساسات و خاطراتم از جنوب را بروز بدهم و با نوشتن بار دیگر جنوب را بیابم و لمس کنم.
وقتی از میزان تأثیرش از نویسندگان جنوبی نظیر احمد محمود سؤال میکنیم، میپذیرد که بهشدت ملهم از قلم گیرای این نویسنده بزرگ جنوبی است اما در کنارش آثار نویسندگان بزرگ جهانی همچون گابریل گارسیا مارکز را نیز میپسندد و اذعان میکند جهان شگفتانگیز و جادویی آثارش بارها و بارها او را متأثر کرده است. گرچه با الهام از او، اثری که عنصر تخیل و فرا واقعیت، در آن پررنگ بوده نوشته است. اما اصرار میکند اصالت باید همچنان با عناصر واقعی و بومی باشد و اگر قرار باشد، به سبک نویسندگان جهانی بنویسم، چیزی از خودمان ننوشتهایم و از روی دست آنان کپی کاری کردهایم. او میگوید برای من جنوب چنان اصالت دارد، که هر چیز مینویسم باید از آن بیاید و سرانجام به آن نیز بازگردد.
بندر امام خمینی شهر رؤیایی من است
در ادامه این گپ دوستانهی عصرگاهیمان، که با حضور یکی از شاعران همشهری و سه تن از جوانان علاقهمند به میراث تاریخی و فرهنگی شهر انجام میشود، صحبتها به سربندر سالهای دور کشید. او تصریح کرد شهر سربندر تمام رؤیاهایش را شکل داده است. نویسنده مجموعه سال سیلی اظهار کرد: موقعی که مینویسم، دوست دارم سالهای گذشته را کنار بزنم و دوباره به همان سالهای جوانیام و شکلگیری شخصیتم سفر کنم و برسم.
مرتضی محمودی ادامه داد: چارچوب رؤیاهای من درگذشتههای این بندر ساختهوپرداخته شده است و هر بار که خبر مرگ یکی از دوستان قدیمیام را میشنوم، بخشی از چارچوبهای رؤیاییام فرومیریزد. هنوز پس از گذشت دههها از مهاجرت من از این بندر دوستداشتنی، این شهر تأثیر عجیب و شگفتی بر من دارد.گرچه خاستگاه اجدادیام اینجا نبوده و بخشی از سالهای زندگیام در دیگر شهرها و بنادر استان خوزستان و بوشهر سپریشده، اما خودم را متعلق به این شهر میدانم و همچنان علقه ی ناگسستنی با این شهر دارم.
صحبت که به شهر رؤیاییاش که رسید، بغض راه گلویش را بست و از سخن گفتن بازماند و چشمانش نمناک شد. او به سفر قبلیاش اشاره کرد که بدون اطلاع قبلی آمده بود و برخلاف این بار که میهماندوستانش در بندر امام خمینی(ره) شده بود، در هتل اقامت کرد. او گفت: بعدازاینکه چمدانم را در هتل گذاشتم، به دنبال جای آشنایی برجایمانده از گذشته، جستجو کردم. جایی که بتوانم پایش در حسرت دیدار دوستان درگذشتهام و خاطرات شیرین آن سالها، گریه کنم. در میان انبوه این ازدحام و فشاری که بخش قدیمی شهر را محاصره کرده بود، طاقهای منحنی شکل بازار شهرداری را، که در آن سالها بهتازگی احداثشده بود، یافتم و روبرویش نشستم و گریستم.
داستانهای محمودی موزهای برای بندر امام خمینی هستند
دوستان حاضر در این نشست بر لزوم حفظ و نگهداری از آثار و بافت قدیمی شهر تأکید داشتند و از بیتوجهی که نسبت به هویت تاریخی شهر میشود، اظهار گلهمندی کردند. محمودی نیز در همراهی با آنها اذعان داشت: شهر دچار تغییرات بسیار عمدهای شد و نشانههای آشنا و مأنوسی از گذشته دیر و دور این شهر کمتر باقیمانده و لازم است حرکتی برای حفظ هویت تاریخی آن انجام شود.
مرتضی محمودی شهر بندر امام خمینی(ره) را واجد ویژگیهای شگرفی دانست؛ گرد هم آمدن اقوام و قومیتهای مختلف از اقصی نقاط کشور در این شهر، آن را بدل به ایرانی کوچک در ابعاد مینیاتوری کرده است، همین ویژگی سبب شده این نقطه از جنوب، دارای ویژگی منحصربهفردی شود و آن را متفاوت جلوه دهد.
ذوالفقار شریعت، از شاعران بندر امام خمینی(ره) در این نشست، ضمن اشاره به لزوم حفظ و ثبت آثار و اطلاعاتی که از گذشتههای این بندر برجایمانده، داستانهای محمودی را ازجمله این منابع برشمرد که میباید هنگام ارزیابی آثار محمودی به آن توجه داشت و آن را بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی و هویت تاریخی این شهر لحاظ کرد.
وقتی دربارهی نحوه توزیع و دسترسی به آثار محمودی پرسیدیم، پاسخ داد: بخش بزرگی از آثارم در فضای بیمخاطب خارج از کشور و در شمارگان محدود منتشرشده و تاکنون فقط موفق شدم تعداد محدودی از آثارم را بین دوستانم توزیع کنم و برای چاپ آثار بعدیام با چند انتشاراتی داخل کشور در حال مذاکره هستم. اما برای اینکه آثار در دسترس علاقهمندان قرار بگیرد بخشی از آنان ازجمله ترجمه اشعار شاعران سوئدی را بهصورت الکترونیکی در سایتم در دسترس عموم قرار دادم.
گپ و گفت با این نویسنده جنوبی چنان لذتبخش بود که متوجه گذر زمان نشدیم، بهویژه وقتیکه با نقلقولی از خاطرات گذشته به جستجوی آثار و نشانهها و اسامی اماکن قدیمی شهر پرداختیم و نکات تازه و شگفتی در خلال صحبتها آشکار شد. زنگهای پیدرپی تلفنهای همراه حاضران در این نشست دوستانه، این نکته را به ما یادآوری میکرد که افرادی در زمان حاضر، بیرون از دفتر ایلنا در بندر امام خمینی منتظر هستند و باید از آن گذشتهها دوباره به اکنون بازگردیم.