خبرگزاری کار ایران

کامران فانی:

کتاب الکترونیک زنده نیست

کتاب الکترونیک زنده نیست
کد خبر : ۲۴۳۰۳۵

کاغذی که با آن کتاب درست می‌‎شود، از چوب به دست می‌‎آید یعنی از درخت که موجودی است جاندار مثل ما و به همین دلیل ما با آن ارتباطی خاص برقرار می‌‎کنیم.

کتاب کاغذی هیچ‌وقت از بین نمی‌رود. کتاب از جنس کاغذ، از جنس درخت است، چه وقتی اپیروس بود، چه وقتی که روی پوست می‌نوشتند، کتاب و انسان از یک جنس‌‏اند. حس ما هنگام مطالعه‌‌ همان حسیاست که سرانگشتانمان به حروف سربی روی کاغذ می‌رساند. اما جنس کتاب الکترونیکی از جنس سیلیکن و از شن و ماسه، زنده نیست.

دیدار و گفتگو با کامران فانی چهارمین نشست از مجموعه دیدار با استادان بود که صبح پنجشنبه ۲۵ دی ماه ۱۳۹۳ در کتابفروشی آینده برگزار شد.

در این نشست سید مصطفی محقق داماد و داریوش شایگان و کارلو چرتی از جمله حاضران بودند و کامران فانی در گپ و گفتی صمیمانه به پرسش‎‌ها پاسخ گفت.

اولین سئوال از کامران فانی طبیعتاٌ با کتاب و کتابخوانی مطرح شد. او در پاسخ به این سوال که آیا دنیای مجازی و وجود کتاب‌ها در این دنیا تهدیدی برای کتاب و کتابخوانی نیست و جای مطالعه کتاب را به شکلی که همیشه بوده خواهد گرفت؟ بیان کرد: اختراع خط پس از زبان مهم‎‌ترین کاری بود که انسان به آن دست زد. طبعاٌ خط میخی و خط تصویری اولین خط‎‌ها بود که نخستین بار در نینوا و به صورت گل نبشته‎هایی کشف شد که لوحه‎هایی بود که در خمره‎‌ها گذاشته بودند و تعداد این گل نبشته‎‌‎‌ها اصلاٌ کم نبود، تعدادشان زیاد بود به طوری که یک داستان کامل بر آن‌ها حک شده بود، داستان گیلگمش که به فارسی هم ترجمه شده. و همین گل نبشته‏‌ها کتابخانه مشهور آشوربانی پال را تشکیل داد.

فانی در ادامه با اشاره به اختراع کاغذ گفت: از پاپیروس در مصر شروع شد و پیش از آن بر سنگ و سفال می‌‎نوشتند. پاپیروس از الیافی به همین نام که در مصر وجود داشت ساخته شد. این الیاف را کنار هم قرار می‌‎دادند و به همین دلیل به شکل طومار درمی‎آمد و چون این الیاف فقط در مصر وجود داشت از این کشور به بقیه نقاط و نیز به جهان اسلام صادر می‌‎شد. حتی قرآنی نیز پیدا شده که بر پاپیروس نوشته‎اند.

او از اختراع کاغذ در چین به شکلی که امروز هست گفت و افزود: کاغذی که با آن کتاب درست می‌‎شود، از چوب به دست می‌‎آید یعنی از درخت که موجودی است جاندار مثل ما و به همین دلیل ما با آن ارتباطی خاص برقرار می‌‎کنیم. کاغذ از جنس خود ماست، در صورتی که کامپیو‌تر، ‌‌ همان طور که می‌‎دانیم از سیلیکون ساخته می‌‎شود، یعنی از شن و ماسه، جاندار نیست و از جنس ما هم نیست.

او در رابطه با ترجمه شعر بیان کرد: وقتی شعری از زبانی به زبان دیگر ترجمه می‌‎شود، فرقی نمی‌‎کند چه زبانی باشد، از بار معنایی‎اش کاسته می‌‎شود و دیگر آنی نیست که در زبان مقصد بوده. اما این بدان معنا نیست که نباید شعر را ترجمه کرد. هر کس که دست به ترجمه زده، یقیناٌ تجربه ه‏ای هم دربارۀ ترجمه شعر داشته.

وقتی از کامران فانی پرسیدند چرا شما که دانشجوی رشته پزشکی بودید تغییر رشته دادید و ادبیات فارسی خواندید و بعد هم کتابداری، در پاسخ گفت: من از شهرستانی مثل قزوین آمده بودم تهران و آنوقت‌ها هم فقط رشته‌های پزشکی و مهندسی ارج و قربی داشتند و منهم باید حتما دکتر می‌شدم که اتفاقا درهمین رشته در دانشگاه تهران قبول شدم و دو سالی هماین رشته را خواندم، دانشکده پزشکی در ضلع شمالی دانشگاه بود و من که معمولا از در جنوبی رفت و آمد می‌کردم و وقت خروج از کنار دانشکده ادبیات می‌گذشتم و گاهی سری هم به آنجا می‌زدم و اسامی افرادی مانند دکتر خانلری و فروزانفر و همایی را می‌دیدم، به خودم می‌‎گفتم جای من اینجاست. و به این ترتیب وقتی سال دوم رشته پزشکی بودم؛ دوباره در کنکور شرکت کردم و رتبه ۱۶ را کسب کردم. برای ثبت نام رفتم دانشکده ادبیات، متصدی به من گفت که تا رتبه ۲۵۰ می‌‎توانند پزشکی بخوانند و من تو را در دانشکده ادبیات ثبت نام نمی‌‎کنم. بحثما ادامه داشت تا اینکه من کارت دانشجویی دانشکده پزشکی را نشانش دادم و قصه را برایش تعریف کردم. متصدی هم سری تکان داد و من شدم دانشجوی زبان و ادبیات فارسی.

فانی افزود: اما من وقتی هم دانشجوی پزشکی بودم بیشتر به تاریخ پزشکی علاقه داشتم تا به خود پزشکی. گرچه از درس استادانی مثل دکتر گل گلاب که گیاه‌شناسی درس می‌‎داد و البته خود ادیب هم بهره می‌‎بردم و استادان مطرحی مانند دکتر قریب داشتم.

او در پاسخ به این پرسش که چرا دیگر چیزی نمی‌‎نویسد و یا ترجمه نمی‌‎کند با اشاره کتاب «سه خواهر» از آنتوان چخوف که سال ۴۶ آن را ترجمه کرده است؛ چنین عنوان کرد: نوشتن و تالیف ضدکتابخوانی است، می‌دانید که کتابخوانی فی‌نفسه لذت‌بخش است، تالیف و ترجمه لذت کتابخوانی را از نویسنده و مترجم می‌گیرد، آنهایی که من را می‌شناسند به خوبی می‌دانند بعد از دوره‌ای دیگر ننوشتم و وقتم را برای خواندن صرف کردم، اصولا با تخصص هم مخالفم، چون تخصص‌گرایی از انسان فردی تک بعدی می‌سازد که آن انسان تک‌بعدی کامل نیست، فردی کامل است که بتواند با تمام معارف بشری آشنایی پیدا کند.

به اعتقاد فانی، ویراستاری در ایران عمدتاٌ در ترجمه به کار گرفته شده و تا به حال سابقه نداشته که نویسنده و مؤلفی بخواهد با ویراستار کار کند، به شیوه‏ای که در غرب متداوال است.

درخصوص کتابخوانی، کامران فانی یادی کرد از زنده یاد ایرج افشار و افزود: حدود ۵۰ یا ۶۰ سال پیش زنده‌یاد ایرج افشار، مجله‌ای با عنوان «مجله راهنمای کتاب» منتشر می‌‎کرد. در یکی از شماره‌ها پرسشی درباره تعداد کتاب‌های خوانده شده برای خوانندگان مجله مطرح کرد، هفته بعد جوانی ۲۵ ساله از مشهد در نامه‎ای نوشت که تا آن زمان ۲۴ هزار جلد کتاب خوانده‌ است، حالا می‌گویم آن جوان مشهدی چه کسی است. القصه، مرحوم افشار در شماره بعد نوشت، شما با توجه به این سن‌تان اگر روزی یک کتاب هم می‌‎خواندید، به این تعداد نمی‌‎رسیدید. خلاصه این جوان که کسی نبود جز محمدرضا حکیمی معروف در پاسخ نوشت، آقای افشار چرا شما به جای تشویق من حساب و کتاب کردید؟

ارسال نظر
پیشنهاد امروز