به مناسبت نشر شش مجموعه شعر صالحی در سال ۱۳۹۳؛
شعر یعنی رویاهای یک ملت، رویاها را نمیتوان سانسور کرد
در همه ادوار بصورتی پیوسته و همهسویه با سونامی سانسور روبهرو بودهایم. سانسور در طول تاریخ صاحب ساختار شد. سانسور فقط کم کردن و حذف نیست. اضافه کردن و پیرایه بستن و تهمت زدن و ترور شخصیتی و فرهنگی هم سانسور است.
سیدعلی صالحی میگوید: غیر از تلاش برای بقاء یعنی مقاومت دربرابر چند بیماری مهلک، طبعا کار اصلیام زندگی در کلمه و با کلمه است، همان حکایت شعر و آفرینش. البته هفتهای دو روز هم کارگاه شعر، همراه شاعران جوان… تمرین امید و خلاقیت و همین هیأت درست…!
آثار تازه منتشر شده صالحی عبارتنداز: یک دفتر توسط نشر چشمه و چهار دفتر توسط نشر نگاه. چند روز دیگر هم نشر ثالثکارهای تازه او را منتشر میکند.
صالحی در پاسخ به این سوال که این اشعار مربوط به چه دورهای از سرایش شما هستند به خبرنگار ایلنا گفت: میلاد این مجموعهها به سالهای ۸۷ به اینسو بازمیگردد، که طی پنج، سه، دو و یک سال اخیر اجازه نشر گرفتهاند، آن هم همه باهم و در فاصله کوتاهی! به همین دلیل بعضی علاقهمندان فکر میکنند این شش دفتر، مولود سال جاریاند. از پنج تا یک سال پیش از این به ارشاد رفته و حالا از حصار عبور کردهاند.
او با بیان اینکه مثل همه سالهای ماضی، همان مسیر ممکن کلمه را طی میکنم؛ شعر و شعر و شعر؛ بیان کرد: کل آثار منتشر نشده من، مدتی پیش از این به انتشارات نگاه رسید. روند امور فنی شروع شد، و احتمالا الان باید برای اخذ پروانه راهی اداره کتاب وزارت مربوطه شده باشند. نپرسیدم، اما باید این مرحله شروع شده باشد، تا ببینیم کی خبر میرسد که رخصت به رهایی رسیده است. کل آثار تازهام در چهار مجموعه جمع شده است. این یک دوره است که بار من سبک میشود، و دوباره آن موتور خلاقه در فاز و فاصلهای دیگر به کار خود ادامه میدهد… تا بعد و باز عشق، امید، آزادی، شور، شعف. تا هستی… افول ناپذیر باش، وقت برای استراحت و بیهودهگی همیشه هست. ما فرصت نداریم. فرصت ما اندک است، خاصه فرصت من با این بیماریهای کوهشکن.
این شاعر در پاسخ به این سوال که وضعیت شعر امروز ایران چگونه است؛ گفت: بارها گفتهام که شعر، جریانی تاریخی و گسستناپذیر است. شعر، رودخانه رویاهای یک ملت و یک زبان است. در واقع قیمتگذاری گوجهفرنگی نیست که فعلا وضعیت یک مقطع زمانی آن را تعریف کنیم. جامعه فعال فرهنگی و ادبی ما باید در تکرار بعضی پرسشهای فریز شده تجدیدنظر کند، مثل پرسشی مثل شعر دهه فلان، یا قیاس قدرت شعر در دهههای اخیر با دهههای پیش از انقلاب. در کمیت و آمار و سواد آکادمیک میشود حرفهای ظاهرا عقلپسندی به میان آورد، اما این «جارگه» ها نوعی تَنَقُل تکرار است.
صالحی با بیان اینکه هرگاه در یک جامعه تولید شعر بالا میرود، نشانه خوبی نیست؛ افزود: این علامت اندوه عمومی است، شاعران در واقع جانشین طبیبان و شفا آوران روحی میشوند. ناخواسته شاعران بهسوی پذیرش نقش «میانجی معنوی» رانده میشوند. این یک پدیده کهن سال و تاریخی در آسیا بویژه در ایران، هند و خاور دور بوده و هست، و در سرزمین اعراب هم. چرا مثلا در سوئد یا سوئیس(تحقیق شده عرض میکنم) فقط چند شاعر انگشت شمار وجود دارد؟! مثلا در سوئد، تعداد شاعران سوئدی و بومی به تقریب حدود یک سیام شاعران مهاجر از قارههای کهن است. آیا شاعر بازتاب معترضانه علیه فلاکت است؟! چرا در ایران بهصورت تاریخی، مردم شاعران بهسوی شهادت سوق میدهند؟! پیشقراول میخواهند در قربانی شدن!؟ چرا باید شاعران نقش سخنگویان طبقات را به عهده بگیرند؟ و اصلا از میان قربانیان اهل قلم در تاریخ، چرا شاعران بیشترین شهدا را به تاریخ تقدیم کردهاند؟ عجیب است واقعا!؟ نه، عجیب نیست! شاعران میآیند تا ملتها را از سوءتفاهم زبان نجات دهند. این تعریف در جوامع مرفه که آزادی بیان دارند، اصلا معنا ندارد. خاص استبداد آسیایی است.
او ادامه داد: من به تعاریف تحمیلی و روزمره و گذرا و رسانهای کاری ندارم. من به تاریخ و تحول در امر این پدیده نگاه میکنم. این پدیده ازدیاد کمی و کاهش ارزش کیفی شعر، نه بد است و نه خوب. روند طبیعی تاریخ در جامعه ماست. تقدیری مجبور، در غیاب توسعه پایدار است.
صالحی در پاسخ به این سوال که چرا علاقه مردم نسبت به شعر پایین آمده است و همچنان به شعر کلاسیک رجوع میکنند، شعرهای نسل جوان جوابگو نیست و شبکههای اینترنتی را پرکرده است. در این هیاهو، کارهای جدی یا اندکند و یا گم میشوند، چه باید کرد، گفت: بعداز هر حادثه تاریخی، راه و روندی از این دست، بیشتر نمود مییابد. یک انقلاب و یک جنگ بیسابقه در قرن. کم نیست این تکانهها باید این شد آمد شوریده به جان واژه هم درمیافتاد، که افتاد! بعضیها میگویند «بحران»! من این معنا را قائل نیستم. این عین زایش است که سه شناسنامه دارد: ۱ نهایت راست، یعنی بازگشت به شعر و قالبهای محافظه کار و سنتی. ۲ نهایت چپ، یعنی زبان بازی و تباهی ترانه و آنارشی هیولازده در شعر با عناوین وارداتی و ترجمانی. ۳ حد ناب تکلم که سلامت یک سلسله پایانناپذیر است.
او ادامه داد: همه رسانههای دولتی بیشائبه حامی شعر کلاسیکاند.(البته چند استثناء میان اهل غزل ظهور کرده است، نسلهای بعداز حسین منزوی و بهمنی و…) اینترنتیها نیز فرصت خوبی برای بلوغ در بازی یافتهاند. آنقدر چپ رفتهاند که بیمعنایی را جای چند معنایی اشتباه میگیرند. بهجای بازی زبان بیشتر به «زبان بازی» معرفت میفروشند. اینها همه مولود همان تکانه انقلاب و جنگ است. این زایشهای سه گانه ناخواسته رخ داده اما خواسته و طبیعی مطرح میشوند. عالی است و بحران نیست. این وسط، البته شعر ناب و مقتدر و حکیم، راه تکاملی خود را میرود، و فشارهای نهایت چپ و راست… مضمحل نمیشود. من فقط به ورودیه این بحثاشاره کردم. مخاطب نتیجه درست را به دست میآورد.
متأسفانه بسیاری از انتشاراتیها درمقابل دریافت پول، هر نوع شعری را منتشر میکنند. آیا این برخوردها، مأیوس کننده نیست؟
صالحی در پاسخ به این سوال که چند ناشر درمقابل دریافت پول هر نوع شعری را منتشر میکنند و آیا این برخوردها، مأیوس کننده نیست، گفت: تنها چند ناشر… گاهی خواسته یا مجبور، چه آشکار و چه پنهان تن به این معامله میدهند. کسی مقصر نیست. بدعت بد آیندی است. همه امکانات اگر به عدالت توزیع میشد، این کاروان این همه سنگین، خسته و گلآلود به راه ادامه نمیداد.
او ادامه داد: ما ایرانیها ذاتا به محض برخورد با شعر، حتی بهصورت غریزی سریع میفهمیم این شعر است یا پرت و پلا. ما، در اقیانوسی از شعر خوب، یعنی همین ذات زیبای زبان مادری به دنیا میآییم. صاحب چنین ودیعه خاصی، خطا نمیکند.
این شاعر، بیان احساسات در شبکههای اجتماعی که به عنوان شعر و ادبیات از آن یاد میکنند را اینگونه توجیه کرد: بگذارید همه در آزادی، احساسات غلیظ خود را قلمی کنند. نوعی تمرین اولیه است. از میان همین قشون بیپناه، چهرههای جدی راه خود را پیدا میکنند و پناه نسلهای بعدی میشوند.
صالحی در ادامه با اشاره به ممیزی بیان کرد: ما در همه ادوار، و بهصورتی پیوسته و همهسویه با سونامی سانسور روبه رو بودهایم. سانسور در طول تاریخ صاحب ساختار شده است. این کاستی روانی و تنانه، چهرههای مخفی و آشکار مختلفی دارد. من به صورت کلان به نشانهها اشاره میکنم. بخشی از تربیت روستایی و شبانی ما، عین سانسور و تجربه «مکثدر هراس» است. مرتب در محاصره نصیحت درست و نادرست، گیج خوردهایم به قرون و هزارهها تا امرزو.
او ادامه داد: شنیعترین شکل سانسور، همین «فقر» است که صوفینمایان فقیر آن را «فخر» هم مینامند. آن فقری که خطر است. «بینیازی» است، نه محتاج مردن آدمی! تاریخ در قفا مانده ما فقط خود را برای انواع سانسور کوک میکرده است. سانسور فقط کم کردن نیست، حذف نیست. گاهی اضافه کردن و پیرایه بستن و تهمت زدن و ترور شخصیتی و فرهنگی هم سانسور است. ایجاد ارعاب و تزریق سواد سیاه عین سانسور است. این سواد سیاه یعنی چه!؟ در طفولیت به ما میگفتند دروغ نگو پدر و مادرت میمیرند. در نوجوانی به ما میگفتند دروغگو را لولو میخورد. در جوانی فرمودند دروغگو دزد خداست. در عصر عقل یادمان دادند دروغگو راهی دوزخ میشود. شما ببینید چگونه سانسور عقل از طریق بلوغ بیعقلی گسترش مییافت همه این سانسورها خود مولود سانسور اقتصادی هم بود طبقات عاقل، به فرزندان خود یاد میدادند که راستی این فضلیتها را دارد، اما اکثر جامعه کمایمان، به نسلها یاد میدادند که دروغ این کیفرها را دارد. یک فرهنگ نوید نور میدهد، یک فرهنگ ارعاب و وحشت مدام را گوشزد میکند.
صالحی افزود: این رسم، فقط رسم این زمانه نیست. به کتاب مقدس رجوع کنید، عهد عتیق، پیامبری مثل سلیمان، انسان را به عشق فرامیخواند، پیامبری مثل اشعیای نبی، فقط نفرین را تبلیغ میکند. این خط فکری سرتاسر تاریخ را تصرف کرده است تا عصر نو، که کلمه سانسور، صاحب اتلاقی وسیع شد. و ساختاری دولتی و زورمدار به خود گرفت. در بعضی جوامع متاسفانه به قانون مکتوب هم بدل شده است، نمونه آن ترکیه در عهد اردوغانیسم است. من این همه برشمردم از تبار سانسور، تازه یک از هزار گفتهام.
این شاعر با بیان اینکه سانسور فقط درایت ناپسند دولتها نیست؛ گفت: بعضی جوامع، در اپیدمی تاریخی، خود خالق ویروس حذف هم هستند که البته این تولید خروجی نوعی لجاجت سیاسی و طغیان کور است. نمونه این سانسور عملی و شنیع که ازسوی جماعات و تودهها اعمال میشود، شورش مردم در لیبی علیه قذافی بود. تحرکی که دارای د ونیم رخ بود: بلبشوی انقلاب و انقلاب بلبشو. اما حرف بسیار است، شما را بیجواب نگذارم. در این جهان از منظر همه قدرتها، همه چیزی قابل سانسور است. البته اشتباه میکنند. شعر قابل سانسور نیست. شعر… روح و رویاهای یک ملت است. هنوز قیچی خاصی خلق نشده که بتواند رویاهای خصوصی انسان را مثله کند. روح رهایی یعنی شعر، دست یافتنی نیست.