یادداشت بهنام زندی بر مجموعه شعر «سوت در ایستگاه برزخ»/
تحمیل ریزبینانهتر فلسفه به مضامین شعر

نگاه ذوالفقار شریعت در مجموعه شعر «سوت در ایستگاه برزخ»،به فلسفه هستی نیست بلکه ریزبینانه تر فلسفه را به مضامین انتخاب شده اش تحمیل می کند و گاهی این فلسفه بر طبق آنچه شرح می دهد منطقی به نظر می آید.
ایلنا: یک شاعر و منتقد ادبی گفت: مجموعه شعر «سوت در ایستگاه برزخ» سروده ذوالفقار شریعت شامل ۶۰ قطعه شعر است که توسط نشر شاسوسا به بازار کتاب راه پیدا کرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا از خوزستان، بهنام زندی سراینده مجموعه شعر «دمان شهریور کودکی» افزود: اشعار، از همان بدو کتاب و با خوانش فهرست مطالب،شناختی از نگاه شاعر را به دست میدهد که به برخی از آنها اشاره میکنم: «دهقان فداکار»، «از این ستون تا...»، «چوپان دروغگو»، «شرایط جوی»، «وضعیت قرمز»، «یوسف»، «جاذبه»، «پوتین»، «میدان مین» و... که لای پرده ذهن شاعر را کمی کنار میزند و قبل از هیچ خوانشی میتوانی حدس بزنی که شریعت حول و حوش چه میچرخد؛
ریزعلی/اگر درشت بود/قطار اکنون/ در ایستگاه برزخ سوت میکشید/ او/ وقتی بزرگ شد/ که برهنه بود (ص۱۰) ویا،
چوپان دروغ گفت/ گوسفندان دریده شدند/ او/ اکنون/ قهرمان گرگهاست (ص ۱۶) و یا در شعری دیگر بنام «فریب»؛
روباه/ کلاغ را/ به جارِ چهل شایعه متهم میکرد/ کلاغ/ روباه را/ به عدم استرداد مالِ غیر/ ومن/ هر دو را/ به فریب افکار عمومی (ص ۲۱).
زندی افزود: شریعتگاه با استفاده از داستانها، ضرب المثلها و قصههای پیشین و مردم آشنا و گاه با المانهای امروزین مانند چراغ قرمز و جنگ هشت ساله و حتی پلیس ۱۱۰، در برخی موارد با استفاده از قصهٔ پیامبرانی چون حضرت یوسف «ع» و ابراهیم «ع»، مضامین شعریاش را انتخاب نموده است. مضامینی که به نظر از پیش تعیین شدهاند.
این منتقد ادبی اضافه کرد: به جرات میتوان گفت که شعر شریعت چه به لحاظ فرم و چه از نظر محتوا تافته جدا بافتهای نیست و احتمال میرود دغدغه ذهنیش نیز این نباشد که طرحی نو دراندازد و فقط به ارائه دیدگاهش که در بسیاری از اشعار بوی فلسفه به خود میگیرد بسنده کرده است. اما وجه غالب اشعار وی در تکنیک گفتن است. منظور روایت شعری است، او نخست گزارهای ذهن آشنا را مطرح و در پایان شعر سعی در غافلگیری مخاطب دارد؛ به عنوان مثال شعر کوتاه «پرواز» اینگونه است:
مرگ/ آغاز یک پرواز است/ بیخودی زمین را میکنند. (ص ۵۲)
و گاهی نیز عنصر طنز چاشنی این روایت میگردد؛
او/ به طور رفت/ آنان در تور/ بیرون که آمد/ کسی را ندید. (ص ۲۹) و در جایی دیگر،
انگشت اتهامش را/ به سوی بت بزرگ نشانه گرفت/شعله آتشی که لبخند شد/ بر لبهای ابراهیم. (ص ۴۱)
این شاعر و فعال ادبی ساکن تهران ادامه داد: نگاه شریعت به فلسفه هستی نیست بلکه ریزبینانهتر فلسفه را به مضامین انتخاب شدهاش تحمیل میکند و گاهی این فلسفه بر طبق آنچه شرح میدهد منطقی به نظر میآید و آنچه این مهم را موجب میشود نگاه طنزآمیزی ست که قبلا اشاره شد،
نمایشت را که دیدند/ به تحسین نشستند/ فرشتگانی که به سجده/ اکراه داشتند. (ص ۶۷)
زندی گفت: در اکثر اشعار این مجموعه، شاعر مدام در حال دلیل آوردن برای تفکراتش است، بدان معنی که مخاطب هرگز از خودش نمیپرسد چرا؟ چون بر اساس تقسیم بندی روایی شاعر که تشریحی است نیازی به پرسش و تامل نیست؛ فقط گاهی از دیدگاههای وی و فلسفهای که در اشعارش پی ریزی شده مخاطب راضی و در بعضی موارد اتفاقی نمیافتد و به راحتی از کنار شعر عبور خواهد کرد، بهشت/ مزد کمی است/ برای کسی که از میان هزاران راه/ عبور از میدان مین را/ انتخاب کرد. (ص ۵۸)
وی در پایان افزود: آنچه مشخص است شریعت در این مجموعه از قوه تخیلش برای تصویر سازی و تجسم استفاده نکرده و اصولا اشعارش تصویری نیست بلکه هر آنچه اتفاق میافتد در تناقضی تفکری/فلسفی است که شکل میگیرد. از خصیصههای دیگرمجموعه میتوان به کوتاه بودن اشعار اشاره کرد که فی النفسه برای بیانی اینچنینی قالب مناسبی به نظر میرسد:
گوشهایت را/ به لبهایم نزدیک کن/ قبل از آنکه/ پنجههایم نزدیک شوند. (ص ۲۲)