سعید فایقی مطرح کرد:
وزارت ورزش باید منحل شود/کمیته ملی همهکاره باشد
با ورزش«ابر انسان» و بعد «ابر اقتصاد» بسازیم/نگاه استراتژیک به ورزش وجود ندارد/سند راهبردی ورزش را تعلیق کردند/برنامه پنجم کفاف ورزش را نمیدهد/دوستان دیروز احمدینژاد امروز صف دشمنانش را تشکیل دادهاند.
معاون اسبق سازمان تربیت بدنی اولیتهای دولت یازدهم در عرصه ورزش را تشریح کرد.
به گزارش ایلنا، سعید فایقی از جمله مدیران سابق دستگاه ورزش است که همواره رابطهای صمیمی با رسانهها دارد. او که شاید به سبک همه مدیران دیگر کشور اینروزها درگیر یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری است قریب به دوساعتی را با ما حول محور اولویتهای ورزش در دولت آینده به بحث پرداخت. همچون گذشته صریح سخن گفت و نگاهی کارشناسانه به مسائل داشت.
او که خود از جمله مدیران فعال در دولتهای آیتا... هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی بود، تخریب چهره دولتهای نهم و دهم را نامردی و ناجوانمردانه میداند و میگوید از گذشته باید چراغی برای روشن شدن مسیر آینده ساخت. معتقد است دولت آینده باید بازنگری کاملی به قانون ورزش داشته باشد و ادامه کار ساختار ورزش تحت عنوان «وزارت ورزش و جوانان» را به صلاح نمیداند. گفتوگوی تفصیلی سعید فایقی با روزنامه «قانون» را در زیر بخوانید.
به عنوان مدیری که سالها در عرصه مدیریت کلان ورزش کشور حضور داشتهاید، فکر میکنید رویکرد دولت آینده به ورزش باید چگونه باشد؟
ببینید، همیشه گفته و بازهم تاکید دارم، تا زمانی که به ورزش به چشم یک فاکتور رسیدن به توسعه، پیشرفت و تربیت در جامعه نگاه نشود یا به قول امروزیها نگاهمان به آن استراتژیک نباشد همه این کاستیهایی که امروز در ورزش میبینیم را در آینده هم خواهیم دید و چیزی درست نخواهد شد. ورزش امروزه یک عامل بزرگ توسعهیافتگی و مولفه مهم برای بالا رفتن ارزش افزوده و تولید ملی است. همه ما میدانیم انسان محور توسعه است و این انسان است که ثروت ایجاد میکند، پس ما هرچه انسان قویتر یا «ابر انسان» به وجود بیاوریم قاعدتا «ابر اقتصاد» هم با تفکر این ابر انسانها به وجود خواهیم آورد. متاسفانه از زمانی که ورزش ما شکل حرفهای گرفت، نگاه استراتژیکی به آن نشد تا اینکه از ابتدای برنامه سوم توسعه این اتفاق افتاد و برنامه برای آن تعریف شد. به عبارتی در این برنامه طرح جامع ورزش گنجانده شد و یک برنامه استراتژیک کیفی با رویکرد پیشرفت برای آن دیده شد. این برنامه در برنامه چهارم کمّی شد و مثلا طی آن تصمیم گرفتیم سرانه ورزش برای هر فرد تا یک متر بالا برود. در این برنامه متولیان ورزش همگانی، قهرمانی و حرفهای جدا شدند و ورزش به سمتی رفت تا به آن نگاهی ملی شود نه سازمانی و نهادی. در برنامه چهارم جایگاه بخش خصوصی دیده شد و حتی شهرداریها هم مثل همه جای دنیا پای کار آمدند. ضمن آنکه ظرفیت دانشگاهها و آموزش و پرورش هم به شکلی کاملا روشن در برنامه گنجانده شد.
اما با وجود این نگاه جامع و کامل چرا ورزش ما هرگز نتوانست خود را در مسیر پیشرفت واقعی قرار دهد. پیشرفتی که نظیر آن را در خیلی از کشورهای مدرن امروزه میبینیم؟
بر حسب قاعده و برنامهای که در برنامه سوم و چهارم دیده شد این اتفاق با شیبی ملموس باید رخ میداد اما در برنامه چهارم و بعد از پایان عمر دولت اصلاحات متاسفانه اجرای سند راهبردی ورزش به حالت تعلیق درآمد و اصلا اجرا نشد. در برنامه پنجم هم که تقریبا 2 سال از آن میگذرد باید توجه داشت که ماده 13 این برنامه به هیچ وجه کفاف نیازهای ورزش را نمیدهد و به هر شکلی دولت آینده باید اولویت کارهای خود در ورزش را به اصلاح برنامه پنجم در حوزه ورزش معطوف کند. ضمن آنکه همه مواردی که در برنامه چهارم اجرایی نشد را باید از سر بگیرد. خوشبختانه برنامه پنجم خیلی صریح تکلیف ورزش را روشن کرده. برای مثال در این برنامه میبینیم که در حوزه هزینههای فوتبال 50 درصد منابع از سوی دولت و 50 درصد دیگر را باید بخش خصوصی تامین کند. یا مثلا دولت حق هزینه هیچ بودجهای از بیتالمال را در ورزش حرفهای ندارد و این بخش خصوصی است که باید همه هزینهها را تامین کند.
اما تامین منابع مالی ورزش توسط بخش خصوصی فکر نمیکنید قدری ناممکن باشد؟
اتفاقا نکته همین جاست که در همه این سالهای اخیر ما حرکتی در بحث خصوصیسازی نکردهایم. نکته جالب اینکه همین مسئله ورزش، میتواند چراغ راه خوبی برای مردم در همین انتخابات ریاست جمهوری باشد. مردم ما میتوانند بررسی کنند کاندیداها به ورزش نگاهی سرگرمکننده دارند یا قرار است از راه همین ورزش «ابر انسان»هایی شکل بگیرند که از طریق آن «ابر اقتصاد» تولید کنند. ما امروز قبول داریم که ورزش تاثیر بسیاری در سیاست دارد. شما به همین فاکتور «fair play» یا بازی جوانمردانه در ورزش نگاه کنید. به نظرتان اگر همین «قانون نانوشته» ورزش در عرصه سیاست هم شکل بگیرد چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا این همه جنجال و مصیبت را بین سیاسیون جامعه میبینیم یا این همه لابی، رانت بازی و اتفاقات پشت پرده رخ میداد؟ متاسفانه در چند سال اخیر نگاه ابزاری به شدیدترین شکل بر ورزش حاکم شده و سیاستمداران با نگاه سخیف خود به آن، جایگاهش را کاملا زیر سوال بردهاند. ورزش تنها محیطی است که ما در آن اجتماعی زیستن را تمرین میکنیم. ورزش تنها محیطی است که ما در آن موظفیم قانونمند باشیم و ملزم به رعایت آن هستیم.
در همه جای دنیا به ورزش به عنوان یک مقوله همهگیر نگاهی جمعی هم وجود دارد. یعنی ورزش میتواند در ایجاد یک وفاق ملی بزرگ نقشی کلیدی ایجاد کند. آیا ما در ایران توانستهایم بهرهای از این پتانسیل ببریم؟
نکته بسیار مهم و خوبی است. برای جواب به این سوال یک مصداق ذکر میکنم. واقعه 8 آذر سال 1376 را به یاد بیاورید. من صراحتا اعلام میکنم جامعه ما اینچنین وفاق ملی در خودش هیچگاه ندیده. من آن روز در استرالیا بودم و نمیدانم در ایران چه خبر بود، ولی همه شما دیدید در ایران چقدر مردم به هم نزدیک شدند و فاصله مردم و مسئولان چقدر کم شد. شب همان بازی ایران و استرالیا، ملبورن دست ایرانیها بود. از همه اقوام بودند و جشن بزرگی به پا بود. من حتی خاطرم هست آدمهایی آن شب به من تبریک میگفتند که حتی شاید ما را قبول نداشتند. همان شب، اتحادی بین مردم و مسئولان شکل گرفت که مردم یک صدا فریاد میزدند: «قایقی باید برقصه». این را نمیگویم که کسی بخندد. منظورم همان اتحاد و یک دلی است که ورزش میتواند ایجاد کند. یا همان پیروزی غرورآفرین ایران مقابل آمریکا در جام جهانی 1998 فرانسه.
به لحاظ اقتصاد ورزش چرا ورزش ما با گذشت سالهای متمادی از نگاه حرفهای به آن نمیتواند حتی بخشی از نیازهای مالی خود را تامین کند؟
ببینید، در همه جای دنیا دو عامل را همیشه بهرهور و سودده میدانند. یکی پول است و دیگری ورزش. شما به اقتصاد اروپا و آمریکا نگاه کنید. چند سال است میگویند اقتصاد این دو بخش تاثیرگذار دنیا در سراشیبی سقوط است و با مشکل مواجه شدهاند، اما در همین اقتصاد رو به افول باشگاههایی نظیر رئال مادرید، بارسلونا، منچستریونایتد و بایرن مونیخ هر روز دارایی و ثروتشان بیشتر شده و ترقی میکند. در این کشورها با وجود ضعف در اقتصاد اما ورزششان بالا میرود. اینها همه اثرات ورزش بر اقتصاد است اما آیا در ورزش ایران هم این اتفاقات رخ میدهد؟
اما حداقل در این 8 ساله دولت احمدینژاد نشان داد نگاه جامعی به ورزش ندارد و خیلی از اتفاقات بد نظیر، تعلیق، جنجال، دعوا، مشکلات مالی و... را در سیستم ورزش به وضوح دیدیم. این را قبول دارید؟
من فکر میکنم در این برههای که کمتر از چند ماه به پایان عمر دولت احمدینژاد مانده انتقاد از آنها جوانمردانه نیست. خدا میداند که من زجر میکشم وقتی میبینم آدمهایی که تا دیروز خود را حامیان جان بر کف احمدینژاد میدانستند و برایش «به به و چه چه» میکردند امروز دولت را به بدترین شکل نقد میکنند و میزنند. شخص من و هم فکرانم در همه این 8 سال گذشته حرفهایمان را زدیم و آنجا که نیاز بود انتقاد کردیم و گفتیم که مثلا در عرصه بینالملل ضعیف بودیم یا طرح جامع نباید بایگانی میشد و از این دست بحثها. به نظرم الان نامردی است دولتی که در پایان عمرش قرار دارد را بزنیم. من فکر میکنم در این برهه بهتر است نگاهمان به آینده باشد. متاسفانه گرفتاری ما این است که همیشه به گذشته نگاه میکنیم بدون اینکه از آن چراغی بسازیم و بخواهیم آینده را روشن کنیم.
یکی از اصلیترین دغدغههای بخش اعظمی از جامعه ورزش در همه این سالها آینده کاری و مهمتر از آن دوران بازنشستگیشان است. به عنوان یک مدیر ورزشی فکر میکنید دولت آینده با ترسیم چه ساختاری میتواند این دغدغه بزرگ را حل کند؟
نکته عجیب ورزش ما این است که زحمتکشان اصلی آن معمولا در چشم نیستند. متاسفانه در ورزش ما مربیگری در طبقه مشاغل، جایگاه شغل برایش تعریف نشده و این یعنی نداشتن بیمه تامین اجتماعی برای همه مربیان ما. به نظرم این بخش زحمتکش هرچه سریعتر باید در سبد تامین اجتماعی قرار بگیرند و دولت باید توجهی کامل به آینده آنها هم داشته باشد. شاید یکی از اساسیترین کارهایی که دولت آینده باید انجام دهد سامان دادن به نظام ورزش کشور باشد. شما ببینید ما الان سازمانهای نظام مهندسی و نظام پزشکی را داریم که تقریبا تمام نیازهای صنفی آنها در آنجا حل میشود. ورزش هم دقیقا نیازمند اینچنین ساختاری است. ما باید کار ورزش را هم به ورزشکاران واگذار کنیم. ما نه هیچوقت به فکر پیشکسوتانمان هستیم و نه آنهایی که روزگاری برای ما افتخار آفرینی کردهاند را دیدهایم. این نگاه باید تغییر کند و دولت آینده وظیفه زیادی در این زمینه بر عهده دارد.
وزارت ورزش در دولت محمود احمدینژاد با اصرار نمایندگان مجلس شکل گرفت و حالا هم قریب به دو سال از عمرش میگذرد. به نظرتان تشکیل این وزارتخانه توانست نقش و تاثیر غیر متعارف و مستقیم دولت را از ورزش حذف کند؟
اتفاقا من اعتقاد دارم دولت آینده باید در کل ساختار ورزش تجدید نظر کند. قانون ورزش ایران در سال 1351 تحت عنوان «ورزش آماتوری ایران» شکل گرفت و باید بررسی کرد آیا وزارتخانهای که دو سال از عمر آن میگذرد میتواند اهداف ورزش را با قانون سال 1351 برآورده کند. نکته مهمتر اینکه من مطمئن هستم اگر از همه آنهایی که ورزشی هستند بپرسیم آیا این وزارتخانه ورزش را دولتیتر از گذشته نکرده، جواب مثبت می دهند. در کنار آن آیا بحث جوانانی که در کنار ورزش قرار دادیم توانسته نیاز جوانان را تامین کند. به نظرم دولت آینده باید بعد از یک نظرسنجی ساختار وزرات ورزش را تغییر داده و با انحلال آن دو سازمان ملی جوانان و سازمان تربیت بدنی را تشکیل دهد. بدبختی این است که ما هیچوقت جامعه ورزش را در نظر نمیگیریم و همین هم عاملی شده تا ورزش ما در طول سالیان اخیر محل آمد و رفت مدیران غیر ورزشی شده.
موضوع مهم دیگری که در یک یا دو سال گذشته ورزشها دائم با آن درگیر بوده اختلافات درونی وزارت ورزش و کمیته است. فکر میکنید چه ساز و کاری میتواند این دعوای ریشهدار را حل و فصل کند؟
ببینید، ما میدانیم امروز ورزش ما در حوزه بینالملل به شدت مشکل دارد. متاسفانه امروز شرایط به گونهای است که کمیته ملی المپیک ما هر روز تناش میلرزد که ببیند تعلیق میشود یا خیر. البته اصلیترین دلیل رخداد چنین شرایطی فشار دولتیهاست که اجازه نمیدهد ثبات در این نهاد غیردولتی به وجود بیاید. من فکر میکنم راهکار در این رابطه رعایت قانون است. از آنجا که فدراسیونها با اجازه کمیته ملی المپیک تاسیس میشوند و این کمیته است که به آنها وجاهت میدهد لذا باید اداره فدراسیونها را هم به همین نهاد واگذار کرد. ما اگر اعتقاد داریم که فدراسیون اصلیترین نهاد تصمیمگیری برای هر رشتهاست و به آن اعتماد کردهایم پس باید دندان طمع دولت را از آن بکشم و اجازه بدهیم کارشان را بکنند. امروزه دولت در دنیای مدرن، دولت حداقلی است. به عبارتی دولت باید هدایتکننده باشد و حق دخل و تصرف بر فدراسیونها را برای خود قایل نباشد.
اما مدیران ارشد وزارت ورزش اصلا این موضوع را نمیپذیرند. حتی برخی از روسای سازمان تربیت بدنی در گذشته هم زیر بار این موضوع نرفتند.
خب این غلط است. بنده شخصا اعتقاد دارم که نقش و جایگاه وزارت ورزش باید دقیقا شبیه وزارت دادگستری که نقش هماهنگ کننده قوه قضاییه و دولت است، هماهنگی امور بین دولت و نهادهای ورزشی غیر دولتی مثل کمیته ملی المپیک و فدراسیونها باشد. من شخصا خدا را شاکرم که بحث قانونمندی فدراسیونها را ما در زمان ریاست هاشمیطبا در سازمان تربیت بدنی دنبال کردیم. در همان زمان ما حتی حق عزل روسای فدراسیونها را به مجامع آنها داده و خودمان را کاملا خلع سلاح کرده بودیم. خود آقای هاشمیطبا شاهد است روزی که او میخواست در کنار ریاست سازمان تربیت بدنی ریاست کمیته ملی المپیک را بر عهده بگیرد، شبانه از او خواستم که این کار را نکند.
و در پایان اگر بحثی دارید بفرمایید!
به طور کل ما باید سعی کنیم نهادهای غیر دولتی ورزش را بیشتر و بیشتر کنیم. بیشک تشکیل انجمنهایی نظیر انجمن قهرمانان، انجمن مربیان، انجمن داوران و... میتواند بخش زیادی از مشکلات این بخشها را حل کند. متاسفانه در گذشته خدا عمر مدیریتی ما را آنقدرنکرد که چنین فضایی را ایجاد کنیم اما امیدوارم دولت آینده اینها را در دستور کار خود قرار دهد. ورزش اعتیاد مثبت است. من موکدا تاکید میکنم مادهای که از طریق ورزش در بدن تولید میشود هزاران برابر قویتری از مخدرهایی است که برخی جوانان ما متاسفانه به آن روی آوردهاند.