قصههای ممنوعه در آثار مکتوب و رسانههای دیداری؛
یک بام و دو هوا

سئوال این است که تلویزیون با برد جهانی آن و مخاطبین چند ده میلیونی آن چگونه میتواند چنین اموری را به نمایش نهد ولی ذکر حتی یک نمونة آن در کتاب گیر و گرفتاری دارد؟ آیا بررسان و ممیزان در تلویزیون انسانهای فرهیختهتر و داناتری هستند؟
ایلنا: فرید مرادی(ویراستار) در یادداشتی به مقایسه مضامین یک سریال تلویزیونی با آنچه احتمالا میتواند محتوای یک رمان یا داستان قرار بگیرد، پرداخته و سپس به طرح این سوال میپردازد که چرا برخی مضامین در رسانهای مانند تلویزیون یا احتمالا در مدیوم سینما قابل طرح هستند اما مشابه همین مضامین در آثار مکتوب امکان دریافت مجوز ندارند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، متن یادداشت فرید مرادی به این شرح است:
در شبهای ماه مبارک رمضان پس از افطار، شبکة سوم تلویزیون سریالی به اسم مادرانه پخش میکند که به ظاهر درامی خانوادگی است، در اینجا قصد ندارم به نقد و تحلیل و احیاناً خوبی و بدی این سریال بپردازم بلکه هدفم مقایسه عملکرد و رفتار دو ارگان فرهنگی در کشور است که سخت با یکدیگر تناقض دارند و این تناقض به دغدغة ذهنی من بدل شده که چگونه میشود چنین رفتارهایی را توجیه کرد، در این سریال آنچه پیش میآید به نظرم چنان است که اگر هر یک از آنها که در ذیل اشارهای نیز خواهم داشت در کتاب یک نویسنده ایرانی بیاید، کتاب توسط اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیرمجاز و ناشر آن نمرهای منفی در کارنامهاش دریافت خواهد کرد، ابتدا به برخی از این موارد اشاره کرده و بعد به چرایی چنین دوگانگی خواهم رسید.
در این سریال دختری وجود دارد، به ظاهر محصل که بدترین نوع ناهنجاری اجتماعی را از خود بروز میدهد، پرخاشجو و بددهن است، چنین کاراکتری در هر رمان ایرانی باعث غیرمجاز شدن چاپ آن اثر میگردد. معتاد است، اشاره به اعتیاد دختر محصل در یک رمان سیاه نمایی قلمداد شده و کتاب را غیرقابل چاپ میسازد، با پسری به طور نامشروع رابطه دارد، حتی اشاره به چنین موضوعی کتاب را در لیست سیاه مینهد. از خانه میگریزد، در رمان های ایرانی هیچ دختری حق گریز از خانه را ندارد. خانواده و پدرش را تهدید به رسوایی میکند، حتی ارائه یک کاراکتر بیادب هم در یک رمان مجاز نیست.
از آن سو دوست پسر این دختر خانم نیز فاقد هر نوع صفت انسانی است، سخت سودجو است، برایش هدف توجیهکننده وسیله است، از مهر و عاطفه بویی نبرده و چیزی به نام عشق در وجودش نیست، هر یک از این صفات در یک کاراکتر در رمان ها ممنوع و ارائه بدآموزی است، فریبکار، دروغگو و بیهویت است به گونهای که حتی در ناهنجارترین تیپهای اجتماعی مشابه آن را به سختی میشود یافت.
پدر دختر نیز نمونه دیگری از رفتارهای کژ و ناهنجار اجتماعی است، تندخو، بددهن و یکدنده است، از همسر پیشیناش به نام آن زن یاد میکند، میکوشد دخترش را حبس خانگی کند، هنوز به نامزد پیشین خود دلبستگی دارد، تمام ثروت و داراییاش از راه رانتخواری و امور خلاف کسب شده و اگر هریک از این نشانهها را در شخصیت رمانی بنهید خود به خود مهر ابطال بر کتاب زدهاید.
اینها نمونه کوچکی از شخصیت های این سریال است، حالا سئوال این است که تلویزیون با برد جهانی آن و مخاطبین چند ده میلیونی آن چگونه میتواند چنین اموری را به نمایش نهد ولی ذکر حتی یک نمونة آن در کتاب گیر و گرفتاری دارد؟ آیا بررسان و ممیزان در تلویزیون انسانهای فرهیختهتر و داناتری هستند؟ بیتردید باید گفت تلویزیون چارهای ندارد شاید بررسان آن سازمان هم چندان رضایتی به پخش چنین سریالهایی نداشته باشند، اما از دست رفتن آن همه مخاطب و رفتن به سوی کانالهای ماهوارهای یا فیلمهای ویدیویی آنان را به رقابتی واداشته که چارهای جز چشم بستن به برخی موارد برایشان نمانده، اما در اداره کتاب که وزیر محترمش مجوز نگرفتن کتابهایی را در مقابل شصت هزار عنوان کتابی که منتشر میشود، اصلاً قابل ندانستهاند، کار راحتتر است، آنجا مخاطب چند ده میلیونی و اینجا چند صد نفره است، پس بررس محترم اصلاً دغدغهای ندارد، نه موضوع رقابت در میان است و نه توان واکنش و اعتراض از طرف ناشر و نویسنده مانده و پس بهتر است علاج واقعه قبل از وقوع کرد و آن پاک کردن صورت مسئله است.
ادبیات داستانی آن هم از نوع وطنیاش اصلاً بهتر است مجوز انتشار نگیرد و به این ترتیب به ویژه در دو سال اخیر حتی به اندازه انگشتان دو دست مجوز انتشار ادبیات داستانی از آن اداره به درنیامده و صدها نویسنده آثارشان گرفتار بیتدبیری و نادانی عدهای شده که بیدلیل و تنها به علت تناقض درک خود با اهل قلم، خط بطلان به زحمات چند ساله جوانان این سرزمین کشیدهاند، شگفت آنکه این روزها حتی کارشان به تهدید کشیده که خیال کنید وضع تغییری میکند که ما ماندگاریم و سیاستهای سختگیرانه را حتی تشدید هم خواهیم کرد و بدا به حال اهل قلم که چنین گرفتار لجبازی عدهای جوان خام شدهاند.