تازههای شعر در نشر نگاه
چهار مجموعه شعر از سیدعلی صالحی، شمس لنگرودی و یغما گلرویی توسط نشر نگاه منتشر و به بازار آمده است.
ایلنا: مجموعههای «زندگی کن بگذار دیگران هم زندگی کنند» و «پنهانی چند شعر عاشقانه برای دوسه نفر» از سید علی صالحی، «آوازهای فرشتهی بیبال» از شمس لنگرودی و «باران برای تو میبارد» از یغما گلرویی، مجموعه شعرهاییست که به تازگی از سوی نشر نگاه به بازار آمده است.
به گزارش ایلنا، منتشر شدههای تازهی نشر نگاه در حوزهی شعر عبارتند از:
* سیدعلی صالحی
سرودههای این دو مجموعه، حاصل سالهای 88 و 89 هستند؛ که نیمهی دوم سال 89 جهت کسب پروانه چاپ به وزارت ارشاد سپرده شد و به تازگی پس از اخذ مجوز، به چاپ رسیده است.
شعرهای این دو مجموعه به صورت طبیعی ادامهی شعرِگفتارِ سیدعلی صالحی ست، و حال و هوای هر دو مجموعه همان حال و هوای دفتر شعر "ما نباید بمیریم، رویاها بی مادر میشوند" است. گفتنیست که دو شاخص و نشانی روشن این دو دفتر تازه، نخست فضاهای تغزلی و دوم همان رد تعهد اجتماعی در شعر صالحی ست.
* شمس لنگرودی
"آوازهای فرشتههای بیبال" نام مجموعه شعر تازه شمس لنگرودی است که به تازگی از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است. آوازهای فرشتههای بیبال شامل 87 قطعه شعر کوتاه و بلند شمس لنگرودی در زمینه اجتماعی است. شاعر در این مجموعه با نگاه در هستی پیرامونی کوشیده تا از زوایای پیدا و پنهان از زندگی اجتماعی سخن بگوید. مباحثی که در این دفتر شعر آمده نسبتی نزدیک با جان و جهان پیرامونی همه مردم دارد. مرگ حقیقت غیرقابل انکاری است که شاعر کوشیده در شعرهای بیشتری به او بپردازد.
* یغما گلرویی
«باران برای تومیبارد»، نام مجموعه شعریست که به تازگی از یغما گلرویی در نشر نگاه به انتشار رسیده. این کتاب در 248 صحفه، 115 شعر سپید از این شاعر را شامل میشود. وی در مقدمهی این کتاب، به تاریخ پاییز 88 نوشتهاست:
«تعدادی از شعرهای این مجموعه حدود 10 سال قبل نوشته شدهاند و حس وحال همان سالها را با خود دارند. سالهایی که گل سرخ و نامه و نگاه، معنای دیگری داشتند. عشق همنسلان من در لانگشات تجربه میشد و مثل عشقهای امروزی، به چشم برهم زدنی و –به قول شاملوی بزرگ- با متاسفم گفتنی فراموش نمیشد.
این مجموعه برای من شبیه عکسی در آلبوم قدیمی سالهای نوجوانیست. شاید مدل موهایم، یا نوع لباس پوشیدنم در عکس، امروز برایم غریبه باشد اما این باعث نمیشود عکس را پنهان کنم و دوستش نداشته باشم. این شعرها مربوط به دورهای از زندهگی منند که درآن، همه چیز سادهتر بود و خلاصهتر. جهان، به کوتاهی یک خیابان بود و دیدن یا ندیدن نگاهی آشنا، خوشی یا ناخوشی هر روز را مشخص میکرد.»