در نشست نقد و بررسی سریال پایتخت مطرح شد:
«پایتخت۲» الهام از روح زندگی واقعی بود
خمسه: نمیگویم فیلمنامه پایتخت بینظیر و بینقص بود، قطعا ایراداتی داشت، اما کار بدی هم نبود و مجموعهای از محاسنات و عیوب بود.
ایلنا: سی و هفتمین خانه فیلم فرهنگسرای فردوس در ادامه سلسله جلسات خود، شب گذشته سریال پر بیننده نوروز۹۲ «پایتخت۲» را با حضور سیروس مقدم (کارگردان)، حسن وارسته (نویسنده)، علیرضا خمسه، نسرین نصرتی و هنرمندان کودک سارا و نیکا فرقانی (بازیگران) مورد نقد و بررسی قرار دادند.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای فردوس، سیروس مقدم درباره پذیرفتن ریسک ساخت «پایتخت ۲» توضیح داد: معمولا قسمت دوم آثار تصویری به سختی به موفقیت سری اول خود دست مییابد. ما نیز برای ادامه کار بسیار دلشوره داشتیم و همه دوستان به ما توصیه میکردند که «پایتخت ۲» را نسازیم. اما برای ما اصل رسیدن به قصه خوب بود و اگر به آن نمیرسیدیم هرگز مسیر را ادامه نمیدادیم. «پایتخت ۲» محصول کار مداوم بود و اغراق نیست اگر بگویم درست یک هفته پس از پایان پایتخت ۱ ما شروع به پیدا کردن فضا و قصه سری دوم شدیم و این کار یک سال و نیم بطول انجامید. همان طور که الان ظاهرا همه جا میگویند پایتخت۳ و انگار این خانواده و داستانهایشان کاملا آماده برای بسط و گسترش هستند، اما حتی حالا که شاید سری سوم ریسک کمتری نسبت به قبل دارد بازهم ما تا زمانی که به قصه و داستان مناسبی نرسیم دست به این کار نخواهیم زد، حال این کار یک ماه زمان ببرد یا سه سال. برای من فرقی نمیکند. برای من مهم پیدا کردن قصه و داستان خوب است، مضاف بر اینکه برای سری بعد چند نکته را باید درنظر گرفت که مهمترین انها مخاطبشناسی و نیاز سنجی است. اینکه چقدر ضرورت احساس میشود که این خانواده دیده شود که باز به همان قصه بازمیگردد. ضمن آنکه برای ما باید این حس ایجاد شود که پایتخت ۳ یک گام رو به جلو است، برای همین محسن تنابنده کاملا درگیر آن است وما نیز در فکرش هستیم. باور کنید که پایتخت سریال سختی است، این کار واقعا منافع مادی ندارد و تمام خطر است. همان طور که خودتان دیدید دوربین از شمال به جنوب میرود و این یعنی خطر. ما در اوج زمستان و سرما شمال بودیم و در روزهای برفی و بارانی کار را ضبط میکردیم، از آن طرف شرایط و جغرافیای کویر و جنوب و دریا کاملا استراتژی متفاوتی را میطلبید و مثلا دریازدگی و سختیهای دیگر برما تحمیل میشد. اما با این حال ما بطور متوسط روزی هشت دقیقه مفید کار میکردیم.
مقدم در بخش دیگری از صحبتهای خود به نحوه انتخاب خود در مورد بازیگران نقش کودک در این کار و کارهایش اشاره کرد و گفت: برای من سه اصل در انتخاب بازیگران کودک مهم است. اول اینکه خجالتی نباشد و اتفاقا شیطون باشد. چون کودک خجالتی خیلی دیر با گروه اخت میشود و این برای یک سریال که زمان زیادی ندارد خطرناک است، دوم اینکه میل به یادگرفتن داشته باشد و سومین عنصر که البته درمورد بازیگران بزرگسال هم صدق میکند چشمان و نگاه فرد است. چشم و نگاه برای بازیگر عنصر بسیار تعیین کنندهای محسوب میشود و کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
مقدم در پایان خاطرنشان کرد: قصد دارد امسال یک فیلم سینمایی بسازد و ابراز امیدواری کرد که شرایط برای کارش مهیا شود.
در ادامه سی و هفتمین خانه فیلم فردوس علیرضاخمسه نیز صحبتهایش را با این توضیح آغاز کرد: شخصیت باباپنجعلی از آن دست کاراکترهایی است که در فیلمنامه هرگز شکل نمیگیرد و در حین کار خلق میشود. در زندگی واقعی هم خیلی از ما با زبان بدن با یکدیگر حرف میزنیم و ارتباط برقرار میکنیم و الزاما زیاد حرف نمیزنیم. این یک اصل است و من آن را یاد گرفتهام. شاید اگر در گذشته بود و تجربه الان را نداشتم. وقتی فیلمنامه «پایتخت۲» به دستم میآمد و نقش را روی کاغذ و در فیلم نامه سبک سنگین میکردم آن را نمیپذیرفتم، اما الان برایم دیالوگ مهم نیست، این حضور است که به نقش معنا میبخشد. من کارکتر باباپنجعلی را به مرور کشف کردم و این کشف محصول یک کار گروهی است. از من بازیگر گرفته تا نویسنده و کارگردان و بازیگردان و غیره. اما چیزی که برایم در این کار خیلی کمک رساند الهام گرفتن از روح و زندگی واقعی بود. اگر دقت کنید حضور پدر و مادر در یک خانه و خانواده چندان اکت و مسیر و حتی دیالوگ ندارد، اما ما همین که آنها هستند و حضور دارند برایمان کافی است و این واقعیت قطعا در هنر نمایش هم بعد و مفهوم دارد.
خمسه در بخش دیگری از صحبتهایش در مورد اینکه چند درصد از بازیگران ما به هنگام خواندن فیلمنامه حاضر بودند این نقش را بپذیرند توضیح داد: قطعا بازیگران کمال طلب به دنبال نقشهای متفاوت هستند و در مورد باباپنجعلی باید هوشمندی داشت که متوجه شد این یک شخصیت متفاوت و ویژه است، چراکه این موجود همین جوری اصلا دوست داشتنی نیست. حواس پرت است و راه نمیرود، اما به شدت بستر لازم برای تبدیل شدن به یک شخصیت متفاوت را دارد. من درصد نمیتوانم بگویم، چراکه جای کسی نیستم. اما کشف لایه دوم یک شخصیت و بیرون کشیدن آن کار راحتی نیست.
در این نشست حسن وارسته دیگر مهمان خانه فیلم فردوس هم توضیح داد: من بیست سال است که با محسن تنابنده دوست هستم و در طول این مدت هفت، هشت نمایش و چند فیلم و سریال را به اتفاق کارکردیم، بنابراین به خلق و خوی و روحیات و سلیقه یکدیگر کاملا آشنا هستیم. در این کار نیز محسن تنابنده مرا صدا زد و در ابتدا سری اول کار را بطور کامل برایم گذاشت و سپس مرا با فضای سری جدید آشنا کرد. در آن زمان ایشان چند قسمت را مثل ماجرای خروس را نوشته بودند و من از آنها ایده گرفتم و شاخ و برگ دادیم و به متن نهایی رساندیم.
وی همچنین در مورد انتقادهایی که در مورد قصه این کار مبنی بر اینکه اتفاق بر قصه و داستان سوار شده بود، پاسخ داد: قصه خانواده نقی بسیار ساده و قابل احترام است. همان طور که خودشان هم آدمهای سادهای هستند. این سادگی و عدم پیچیدگی برای ما خیلی مهم بود، درست مانند داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی که به شدت ساده و معمولی هستند. به عنوان مثال ماجرای کلاه چیزی است که برای همه ما ممکن است در روزمره اتفاق بیافتد. به زعم من هر اثر درست مثل انسان است و ایده آل و کامل نیست، من نمیگویم فیلمنامه پایتخت بینظیر و بینقص بود، قطعا ایراداتی داشت، اما کار بدی هم نبود و مجموعهای از محاسنات و عیوب بود. درست مانند یک انسان که شامل شده از نقاط خوب و بد. ضمن آنکه ما به هیچ وجه در این کار به دنبال تحول گل درشت نبودیم. فراموش نکنیم که جهان وارد هزاره سوم شده و اساسا درام و کارهای تصویری به سمت آثاری مانند زندگی عادی سوق پیدا کرده است. حتی داستانها هم دو خطی شدهاند و سادگی قابل لمستر از پیچیدگی است. ما حتی قسمت تلخ را هم در قالب طنز گنجاندیم.
نسرین نصرتی دیگر مهمان سی و پنجمین خانه فیلم فردوس عنوان کرد: این دومین همکاری من با آقای مقدم بود و بعد از دوازده سال بازیگری در عرصه تئاتر و تصویر این بهترین تجربه من بود و به قدری از گروه و شخص آقای مقدم انرژی میگرفتم که کاملا احساس یک خانواده و زندگی عادی را میکردم و واقعا این جمله را که میگویند در نقش و فضا فرو رفته است را از نزدیک لمس و تجربه کردم. اما چیزی که در ابتدا برایم دلشوره و استرس ایجاد کرده بود عدم حضور این شخصیت و من در سری قبل پایتخت بود که حالا من و مهران احمدی که نقش همسر مرا بازی کردند نه به عنوان بازیگر مهمان، که به عنوان جزیی از خانواده وارد فضا شده بودیم. آن هم تیمی که چندین ماه در سری پیش با یکدیگر کار کرده بودند و کاملا به روحیات و تواناییهای یکدیگر آشنا بودند و اصطلاحا مچ بودند. اما خوشبختانه فضای کار و به قدری گرم و گیرا بود که بلافاصله پس از یکی دو روز این ترس و نگرانی از بین رفت و بهتر است بگویم آنقدر خود را وارد آن زندگی میدیدیم که آن ترس را فراموش کردم.
سی و هفتمین جلسه خانه فیلم فرهنگسرای فردوس با تقدیر از هنرمندان به کار خود پایان داد.