در نشست عصر اقتباس مطرح شد:
«درخشش» برداشتی سطحی از رمان کینگ است

فیلم درخشش حاصل یک برداشت سطحی از رمان استیفن کینگ است. کوبریک دو سوم رمان را نساخته و در یک سوم باقیمانده نیز هیچ رد و نشانی از رمان و داستان اصلی و شخصیتهایش وجود ندارد.
ایلنا: نشست عصر اقتباس در بنیاد ادبیات داستانی روز گذشته، سهشنبه 15 مردادماه، به نقد و بررسی اقتباس ادبی استنلی کوبریک؛ کارگردان شناخته شدهی جهان از رمان «the shining» نوشتهی استیفن کینگ در ساخت فیلم «درخشش» اختصاص یافت و مسعود فراستی به عنوان کارشناسی نشست، به مقایسه کردن فیلم با رمان پرداخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ فراستی در این نشست گفت: رمان استیفن کینگ، برخلاف فیلم کوبریک سر و شکل بسیار خوبی دارد. نویسنده در این رمان، به دقت شخصیتها را معرفی کرده اما در فیلم، ما شاهد شخصیتهایی هستیم که به خوبی از آب درنیامدهاند و معرفی نشدهاند. مثلا جک نیکلسون، در رمان یک معلم بسیار خوب است اما در فیلم، اصلا هیچ سنخیتی با معلمها ندارد. همچنین شخصیت نویسنده آنطور که باید و شاید پرداخته نشده است و از نویسندگی تنها صدای ماشین تایپ ارائه شده.
وی ادامه داد: جک نیکلسون در این فیلم بازی خوبی ندارد و در هر صحنهای که حاضر شده، آن صحنه را از بین برده. به اعتقاد من کوبریک کارگردان بسیار باهوش و دقیقبینی بوده اما باید بپذیریم که او در این فیلم، به بازیگرش باخته است و نتوانسته شخصیت او را به درستی به اجرا بگذارد. آنچنانکه شخصیت اول این فیلم، نه دیوانه است و نه نویسنده و نه بیمار روانی!
فراستی اضافه کرد: در رمان استیفنکینگ، یک فصل کامل به شکستن دست فرزند توسط پدرش اختصاص یافته که به خوبی نویسنده این صحنهها را ترسیم کرده. ماجرا این است که نویسنده از راه میرسد و میبیند فرزندش نوشتههایش را خراب کرده و به همین دلیل عصبانی میشود و بر اثر کتک زدن، دست فرزندش را میشکند. این در حالیست که در فیلم کوبریک، این صحنه عاملی میشود برای جنون و دیوانگی نویسنده.
وی ضمن بیان این مطلب که دیوانه شدن نویسنده بر اثر درگیری با داستان و شخصیتهای داستانش، تم اصلی رمان است اما در فیلم این تم به مخاطب القا نمیشود،گفت: سینما یعنی دیدن و باور کردن. یک فیلم با شعار دادن یا با فضاها و پلانهای خوب، فیلم نمیشود. به نظر من در فیلم درخشش و اغلب فیلمهای کوبریک، فضاها بر شخصیتها غلبه دارند. در حالی که من معتقدم فضاها باید از دیل شخصیتها و بازیشان بیرون بیاید.
این کارشناس و منتقد سینمایی افزود: به جز جک، شخصیتهای دیگر این فیلم نیز خوب شخصیتپردازی نشدهاند. مثلا وندی، تنها یک مادر لاغر مظلوم و مهربان است. یا دنیل، فقط پسر نازیست که یک بار از پدرش کتک خورده و دستش شکسته است. یا تونی که اصلا معلوم نیست از کجا آمده و در فیلم چه میکند.
فراستی ضمن بیان این مطلب که مطرح شدن یک فیلم یا یک کارگردان، صرفا به معنای ایدهآل بودنشان نیست، ادامه داد: فیلم درخشش حاصل یک برداشت سطحی از رمان استیفن کینگ است. کوبریک دو سوم رمان را نساخته و در یک سوم باقیمانده نیز هیچ رد و نشانی از رمان و داستان اصلی و شخصیتهایش وجود ندارد.
وی افزود: به اعتقاد من کوبریک استاد جزئیات و فضاها بود. او اساسا عکاسیست که معنای تصاویر متحرک را هم میفهمید. در مجموع به نظر من به جز صحنهای که دنیل سوار بر دوچرخه است و در راهرو سواری میکند، هیچ کدام از فضاهایی که در این فیلم ساخته، با مضمون و شخصیتهای داستان ارتباطی ندارد و این نقص کار است.