برف روی کاجها نقد شد
ممیزی من را اذیت نکرد بلکه فیلم مرا تبدیل به فیلم بهتری کرد. اگر هم هر ضربهای از بابت ممیزی فیلم خورده بودم میگفتم خودم ضربههای روحی و روانی متعددی خوردم ولی فیلمم تبدیل به فیلم بهتری شد.
ایلنا: عصر روز چهارشنبه اول خرداد ماه فیلم سینمایی «برف روی کاجها» اولین فیلم بلند پیمان معادی، با حضور جواد طوسی (منتقد سینما)،سپیده عبدالوهاب (تدوینگر) و پیمان معادی (کارگردان) پس از نمایش در پردیس سینمایی رازی نقد و بررسی شد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای رازی؛ در ابتدای نشست جواد طوسی گفت: برف روی کاجها فیلمیست که در اولین نمایشاش در جشنواره فجر بازتاب مثبتی از سوی منتقدان و تماشاگران داشت. خاصه این که معادی اولین فیلم بلندش را تجربه میکرد.
وی افزود این فیلم به روایتپردازی خیلی پررنگی متکی نیست و عامدانه از قواعد مینیمالیستی تبعیت میکند. اگر بپذیریم طبقه متوسط مسائل و مشکلات خودش را دارد و برای عبور از شرایط آمیخته با بحرانش نیازمند نگاهی واقع بینانه است باید گفت برف روی کاجها شهامت ورود به زندگی این طبقه و نمایش روزمرگیاش را داشته است.
طوسی در ادامه صحبتهایش در این باره گفت: تداوم رو به رو شدن با مسایل مختلف اجتماعی و فردی این طبقه نیاز به نگاهی عمیق دارد. چرا که اگر این نگاه با سطحی نگری همراه باشد نه تنها حق مطلب ادا نمیشود بلکه میتواند ظالمانه باشد. خوشبختانه در برف روی کاجها با نگاه سالم و عمیقی رو به رو بودیم.
فرشته عبدالوهاب، تدوینگر فیلم درباره تفاوت این فیلم با کار های قبلی اش گفت: واقعیت این است که من از اول میدانستم که این فیلم هم با کارهای قبلیام کمی متفاوت بود و هم اینکه شبیه برخی از کارهایم مثل «عصر جمعه» مونا زندی و «چند روز بعد» نیکی کریمی خواهد بود.
از طرفی هم با فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی کاملاً تفاوت داشت. در کار آقای بیضایی نقطههای کات از قبل مهندسی و مشخص شده بود. ایشان دقیقاً میدانستند چه پلانی قرار است پشت سر چه پلانی قرار بگیرد و به فیلمنامه کاملاً وفادار بودند. این شاید به پیشینه تأتری ایشان بر میگردد. در حالی که برف روی کاجها اینطور نبود.
وی اضافه کرد: در مورد فیلم خون بازی هم میتوانم بگویم به نسبت برف روی کاجها تدوین بسیار سادهتری داشت. با اینکه در خون بازی به خاطر موضوع قصه با تنش بیشتری درگیر هستیم و حتی دوربین روی دست بیشتر احساس میشود، عصبیت بیشتر است و جامپ کاتهای بیشتری میبینیم ولی با این حال تدوین فیلم آقای معادی بسیار دشوارتر و پیچیده تر بود. در فیلم خون بازی هیچ ابایی نداشتیم از این که کاتها دیده شود ولی در برف روی کاجها (به لطف آقای کلاری) حتی سعی شده دوربین روی دست خودش را کمتر به ما نشان بدهد. در این فیلم جامپ کات سریع نمیبینیم. اگر جامپ کاتی هم داشتیم سعی بر این بوده که احساس جامپ کات به تماشاگر منتقل نشود.
این تدوینگر در ادامه گفت: تأکید آقای معادی این بود که درست است نمیخواهیم قصه خیلی پر فراز و نشیبی داشته باشیم ولی در هر سکانس که پیش میرویم باید به حال و هوای شخصیت اصلی نزدیک شویم و با او یک قدم به جلو برویم. اگر بیننده یک لحظه از فیلم خسته شود و از خودش بپرسد چرا در فیلم اتفاق خاصی نمیافتد همانجا کار فیلم تمام شده است.
پس از سپیده عبدالوهاب، نوبت به پیمان معادی رسید.وی درباره این فیلم گفت: برف روی کاجها دومین همکاری من با خانم عبدالوهاب بود.شش هفت سال پیش یک فیلم کوتاه ساختم که فیلم عجیبی شد. به لحاظ خوش یمن بودن برای دوستانی که در آن فیلم کار میکردند. اولین همکاری من با خانم عبدالوهاب در آن فیلم بود. مهمترین اتفاقی هم که در آن فیلم برایم افتاد آشنایی با اصغر فرهادی بود.
وی تصریح کرد: بزرگ ترین تردید من که همیشه تردید آزار دهندهای هم هست انتخاب کاری بوده که باید از بین دو یا سه گزینه پیش رو انجامش میدادم. این فیلم هم همینطور بود. قبل از برف روی کاجها قصهای داشتم به نام "قرقی" چیزی در حال و هوای سامورایی یا "تنگنای" امیر نادری که تم و قهرمانش خیابانی بود. در نهایت مسائل طوری پیش رفت که من قصه برف روی کاجها را به ارشاد بردم و کار را شروع کردم.
او در ادامه افزود: همیشه فکر میکنم فیلم بعدی که میخواهم بسازم را بلد نیستم بسازم. چیزی که این فیلم به من آموخت این بود که به دل کار بروم و از آن کار به کار بعدیام حرکت کنم.
معادی همچنین در مورد تأثیر آشناییاش با اصغر فرهادی گفت: آشنایی با فرهادی سرعت کارم را زیاد کرد. ورودم به سینما با فیلمنامه آواز قو بود. آن موقع داستان کوتاه مینوشتم و تنها فیلمنامه ام همین "آواز قو" بود. خودم هم باور نداشتم تا اینکه کسی آمد و فیلمنامه را خرید. فیلم ساخته شد و اتفاقاً پر فروش هم شد. بعد از آن سفارشها شروع شد. طوری که به خودم آمدم و دیدم دو سه سال گدشته و من 5 فیلمنامه نوشتهام. و جالب این بود که خوش شانس هم بودم و هر 5 فیلمنامه ساخته شد و اگر پرفروش ترین فیلم سال نمی شد فیلم دوم یا سوم پر فروش سال میشد.
اتفاق عجیبی که در آن روزها برایم افتاد این بود که به خودم آمدم و دیدم که دیگر آن فیلمها را دوست ندارم. کم کم یادم آمد سینمایی که همیشه دوستش داشتهام آن نوع سینما نیست. این شد که دیگر سفارش قبول نکردم و شروع کردم به ساختن فیلم کوتاه. در مسیر ساخت فیلم کوتاه بود که با اصغر فرهادی آشنا شدم.
کارگردان برف روی کاجها ادامه داد: مهمترین چیزی که از فرهادی یاد گرفتم این بود که اول باید انسان بزرگی باشی و روح بزرگی داشته باشی تا فیلمات هم بزرگ باشد. باید آدمها را جور دیگر ببینی. باید جهانبینی بزرگتری داشته باشی.
بازیگر جدایی نادر از سیمین درباره سینمای مینیمالیستی در ایران گفت: متأسفانه اتفاقی که این روزها در سینمای ما میافتد این است که این روزها به بهانه مینی مال مضمون و تم در حال حذف شدن است. اتفاقی که در برف روی کاجها افتاد این بود که هر چه بیشتر شاخ و برگهای داستان را به نفع تم داستان حذف کنیم.
نکته مثبت دیگر این فیلم برایم این بود که یاد گرفتم لذت کشف را به تماشاچی بدهم. همیشه خودم هم وقتی به سینما میرفتم چیزهایی در این فیلمها پیدا میکردم که فکر میکردم آن صحنه را فقط من کشف کردهام و نفر بغل دستیام متوجهش نشده.
وی افزود: لازمه این کار این است که تماشاگر را باهوش فرض کنیم. بر خلاف خیلی از مدیرانی که من در این دو سال با آنها آشنا شدم و انصافاً هم مدیران با صلاحیتی هم بودند این بود که آنها اعتقاد داشتند چیزی را که من در فیلم میخواهم بگویم ممکن است تماشاگر درک نکند.
او درمورد ممیزی گفت: ممیزی من را اذیت نکرد. بلکه فیلم من را تبدیل به فیلم بهتری کرد. باز هم تأکید میکنم اگر هم هر ضربهای از بابت ممیزی فیلم خورده بودم میگفتم. خودم ضربههای روحی و روانی متعددی خوردم ولی فیلمم تبدیل به فیلم بهتری شد. حتی سکانسی بود که در جشنواره نمایش داده شد ولی الان حذف شده. من دست ممیزان را بابت حذف آن صحنه میبوسم. چون اگر آن صحنه وجود میداشت فیلمم تبدیل به یک فیلم انتقامی کوچک میشد.
خوشحالم فیلمی ساختم که جور دیگری نمیتوانستم بسازمش. فیلم من قرار نبود بی اخلاق باشد یا مورد شرعی داشته باشد بنابراین هر جای دنیا هم این فیلم را میساختم همینطور میساختم.