در نقد فیلم پله آخر مطرح شد:
پله آخر درشتگویی ندارد
طوسی: علی مصفا در «پله آخر» نشان داد مدیوم و زبان سینما را خوب میشناسد، ولی کاش دغدغههای شخصیاش را با زبان پرمخاطبتری بیان کند.
ایلنا: فیلم سینمایی «پله آخر» دومین ساخته علی مصفا، عصر روز چهارشنبه؛ دوم اسفند ماه؛ با حضور تهیهکننده، تدوینگر و یکی از بازیگران اصلی فیلم در پردیس سینمایی رازی پس ازنمایش مورد نقدو بررسی قرار گرفت.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای رازی؛ در سی و نهمین نشست اعضاء باشگاه فیلم رازی که با حضور جواد طوسی برگزار شد، فردین صاحبالزمانی (تدوینگر)، صفی یزدانیان (تهیهکننده) وعلیرضا آقاخانی (بازیگر) سه تن ازعوامل فیلم به اظهار نظر در مورد فیلم پله آخر پرداختند و پاسخگوی سوالات مخاطبان آن بودند.
در ابتدای این نشست، جواد طوسی گفت: ممکن است فیلمهایی اینچنینی با سلیقه برخی از مخاطبان سازگاری نداشته نباشد ولی نمیتوان وسواس و دقت عمل کارگردان این فیلم را نادیده گرفت. علی مصفا در «پله آخر» نشان داد مدیوم و زبان سینما را خوب میشناسد. ولی کاش دغدغههای شخصیاش را با زبان پر مخاطبتری بیان کند.
او در ادامه صحبتهایش گفت: علیرغم نمایش محدود «پله آخر» درهشت یا نه سینمای پایتخت، این فیلم با مخاطبان خودش ارتباط برقرار کرده است. خوشبختانه با وجود روایت غیرخطی قصه بیان فیلم پرتکلف نیست. تداخل زمانی و رفت و برگشتهای روایت و راویهای مختلف در فهم فیلم خلل ایجاد نمیکند. متمایل شدن فیلمساز به شیوه رمان نویسی مدرن در حوزه ادبیات و ترکیب خوب آثاری چون «مردگان جیمز جویس» و «داستان زندگی و مرگ ایوان ایلیچ تولستوی» از نکات بارز این اثراست. شاید بتوان گفت سینمای ما به چنین تمرینهایی برای تلفیق آثار ادبی، اقتباس گونه و سینما در سینمایی که در «پله آخر» میبینیم نیاز دارد. شوخی بامرگ، طعنه به بخشی ازسنت، که کلیشه شده است ونگاه مثبت به بخش دیگری از سنت که با فلاشبکهای نوستالوژیک یا به تصویرکشیدن لوکیشنهایی مثل کافه نادری و یا موسیقی که فیلمساز از آن استفاده کرده از نکات قوت فیلم بود. ضمن اینکه چند وجهی بودن شخصیتهای فیلم توانسته به جذابیت قصه نیزکمک کند.
طوسی ادامه داد: مصفا در «پله آخر» به سینمای ناکارآمد ما که در کلیشهها محصور شده بدون اینکه در مقام نفی حوزه سنت برآید پیشنهاد نوعی نگاه متفاوت میدهد. جالب اینکه این نوع نگاه به سینمای ضد ملی تبدیل نمیشود و این موضوع باعث تشخص دادن به فیلم میشود.
وی افزود: پایانبندیهای چندگانه فیلم باعث میشود مخاطب به نوعی، پایانبندی مورد علاقه خودش را انتخاب کند و با خودش بگوید «کاش فیلم همینجا تمام میشد».
فردین صاحبالزمانی تدوینگر فیلم نیز در پاسخ به سوال طوسی در مورد چگونگی شکلگیری فیلمنامه، شوخی که با مرگ میشود، فیلم در فیلم بودن آن و نوع روایتگری که در «پله آخر» استفاده شده گفت: فیلمنامه «پله آخر» از سال ۸۴ یعنی قبل از ساخته شدن فیلم سینمایی» زنی در دوردست» شکل گرفت. منتها به دلیل پیدا نشدن تهیهکننده و سرمایهگذار تولید نشد.
وی در مورد تدوین فیلم گفت: بیش از ۸۰% نسخه نهایی شده «پله آخر» همان چیزی است که در فیلمنامه نوشته شده بود. در واقع در مرحله مونتاژ قرار نبود اتفاق جدیدی بیفتد. تنها کاری که کردیم این بود که قبل ازنهایی کردن مونتاژ بازخورد دوستان تماشاگرمان را تست کردیم. شاید بشود گفت این فیلم را چهار بار به هم ریختیم و دوباره مونتاژ کردیم. در نهایت چیزی که شما بر روی پرده تماشا کردیدتقریباً همان مونتاژ اولیه است.
او در مورد پایانهای چندگانه فیلم توضیح داد: پایان فیلم در فیلمنامه به این صورت بود که با یک فلش بک، فیلم در زمان کودکی شخصیتهای اصلی به پایان برسد. ولی مصفا درطول فیلمبرداری از انجام این کار منصرف شد. همینطور یک پایاندیگری که در نظر گرفته بودیم این بود که صحنه نهایی فیلم در قبرستان باشد. ولی به این نتیجه رسیدیم که چنین پایانی تلخ خواهد بود ونهایتا به فکر پایان کنونی فیلم افتادیم.
در مورد شوخی با مرگ ودرکل شوخیهای فیلم باید گفت شوخیها نمیگذارند در فیلم به قطعیت برسیم. دایرهای شکل بودن فیلم نیز به این عدم قطعیت کمک میکند.
صفی یزدانیان (تهیه کننده) نیز در پاسخ به سوال جواد طوسی در مورد کمدی و تراژدی آمیخته در فیلم و اینکه این نوع نگاه از کجا سرچشمه میگیرد گفت: مصفا به پولانسکی و وودی آلن تعلق خاطر دارد. به نظر من گرایش فیلم بیشتر به آن نوع از فیلمهای وودی آلن بود که کمدی و تراژدی را با هم داشت.
او در ادامه افزود: در مورد پایانبندی فیلم نظر من این بود که به خاطر ضربآهنگ خاصی که فیلم داشت صحنه پایانی همان سکانسی باشد که شخصیت اصلی فیلم در قبرستان به دنبال آرامگاه عیسی میگردد. اما حالا که به عنوان یک تماشاچی، «پله آخر» را میبینم با پایانبندی کنونی فیلم موافق هستم.
درباره عدم قطعیت که اشاره شد نیز باید بگویم این عدم قطعیت در سینمای ما در حال کلیشه شدن است. اتفاقاً فیلم داستان مشخصی دارد. ما قرار است همراه مردهیی بخشهایی از زمان زندگیاش را به یاد بیاوریم. این عدم قطعیت نیست. این بازیگوشی است. رگههایی از طنز درفیلم است که با زمان و مرگ شوخی میکند. وقتی با علی مصفا صحبت میکردیم میگفت که اگر دقت کرده باشید ما ایرانیها بر خلاف اینکه گفته میشود مردم غمگینی هستیم در مجالس ختم به نوعی شادتر از جشنها هستیم وهمیشه سعی میکنیم مجالس ختم را مختصرتر برگزار کنیم.
وی اذعان کرد: یکی از مشکلات سینمای ما این است که به سراغ ادبیات نمیرود. اقتباس از آثار ادبی به روایت فیلم انسجام میدهد. فرم رفت و برگشت فیلم از اینجا ناشی میشود که درصحنهای راوی فیلم قراری با تماشاگر میگذارد که «از من انتظار نظم نداشته باشید چون در زمان زندگیام هم نظم نداشتم».
یزدانیان در ادامه صحبتهایش افزود: نکته دیگر اینکه چون داستان از جانب شخصیت مُرده فیلم (که بیرون از زمان ایستاده) روایت میشود پس فرم رفت و برگشتی فیلم توجیه پذیر است. چون برای کسی که بیرون از زمان ایستاده، زمانمند روایت کردن بیمعنی است. در واقع میتوان گفت فرم از محتوا عبور نکرده است.
به اعتقاد من اگردر هم ریختگی زمانی در فیلمی باعث گیج شدن مخاطب شود خوب نیست. ما به عنوان مخاطب تعهد کشف رمز ندادهایم. با دیدگاهی که بیان کردم «پله آخر» با سلیقه من سازگار است. چرا که تماشاگرش را سردرگم نمیکند.
علیرضا آقاخانی بازیگر «پله آخر» نیز دیگر میهمان این نشست بود که در مورد چگونگی انتخابش از سوی کارگردان برای ایفای نقش گفت: مصفا شب قبل از اینکه با من تماس بگیرد بازی من در فیلم «تنها دو بار زندگی میکنیم» را دیده بود و پسندیده بود. فیلمنامه را که خواندم قصهاش به نظرم جذاب آمدچون از بزرگنمایی و درشتگویی دور بود.
او همچنین در مورد ایفای نقشاش در این فیلم گفت: هدف این نبود که دکتری با ژستهای کلیشهیی را نشان بدهم. دکتر «پله آخر» که من نقشش را بازی میکردم برخلاف شغلش آدمی بود با غرورها، حسادتها، اعترافها، شادکامیها و ناکامیهایی که هر انسانی ممکن است در خودش داشته باشد.
او در ادامه صحبتهایش در مورد نوع روایت فیلم ادامه داد: اگر بدانیم داستان فیلم معطوف به پرسههای ذهنی و خاطرات انسانی مرده است مسلماً انتظار توالی زمانی در روایت را نمیتوانیم داشته باشیم. حتی اگر روایت از زبان انسانی زنده هم باشد باز در بیان خاطراتمان پرشهای فکری داریم. رفت و برگشتها در فیلم همین پرشها را نشان میدهد.
او درپاسخ به سوال یکی از تماشاگران در مورد رابطه سه شخصیت اصلی فیلم که به نظر میرسد تبدیل به مثلث عشق شده است چراکه سردی رابطه زن و شوهر نشان از شخص سوم دارد و منجر به عصبانیت لیلی شده گفت: البته شاید این نظر درست باشد ولی برداشت من این نیست. داستان فیلم مربوط است به عشقی مرده که از خاطرات دوران نوجوانی این سه شخصیت ناشی میشود.
وی در پایان صحبتهایش به تغییر ذائقه مخاطبان اشاره کرد و گفت اظهار امیدواری کرد که خوشبختانه با عوض شدن سلیقه مخاطبان حیات دوباره سینمای مستقل را شاهد خواهیم بود.