خبرگزاری کار ایران

جوابیه بهرام رادان درخصوص مطالب منتشر شده در رابطه با کلیپ «جیغ»

نوبت شیطان پرستی ما شد؟!

نوبت شیطان پرستی ما شد؟!
کد خبر : ۴۶۴۵۴

نگاه من به قضیه موسیقی به هیچ عنوان کسب شهرت نبوده، چه بساكه شهرت را در این سالیان از سینما كسب كردم، بلکه بیان خلوتی از ذهنم بود که تمایل داشتم با زبان موسیقی بیان شود.

ایلنا: بهرام رادان درخصوص اتهام‌های شیطان پرستی جوابیه‌ای را صادر كرد.

به گزارش ایلنا، متن این جوابیه  كه نسخه‌ای از آن در اخیتار ایلنا قرار گرفته؛ بدین شرح است:

یادداشتی از یك دوست محترم در رابطه با ویدئوى "جیغ" مربوط به آلبوم "روی دیگر" به طور همزمان در برخى وب سایت‌هاى زنجیره‌اى منتشر شد، که بنا به ملاحظاتی برایم تکلیف شد تا پاسخ نویسنده مذکور را بدهم.

برادر محترم

نگاه من به قضیه موسیقی به هیچ عنوان کسب شهرت نبوده، چه بسا كه شهرت را در این سالیان از سینما كسب كردم، بلکه بیان خلوتی از ذهنم بود که تمایل داشتم با زبان موسیقی بیان شود، نه ادعائى بوده و نه تغییر مسیرى!

در مورد موزیک ویدئوى "جیغ" هم مطلبی که شما نوشته‌اید را خواندم. حقیقتاً از ذهن شما تعجب می‌کنم که تصور می‌کنید چنین مضامین شیطانی توسط من بیان شده و بی‌اغراق خنده‌ام گرفت، خنده‌ای تلخ برای ذهنیتی سیاه.

برداشت‌هاى متفاوت و گاه حیرت‌آور منحصر به این زمان نیست.

دوست بزرگوارى تعریف می‌كرد كه چگونه چنین تفكرى حتى "هملت"، شاهكار معروف شكسپیر در قرن شانزده میلادى را در سالیان نه چندان دور تفسیرى ضدانقلابى دادند و مجوزش را باطل كردند.

حال نوبت شیطان پرست كردن گروه ما شده گویا!

برادر گرامى

داستان جیغ بر اساس تضاد درونی انسان‌هاست، به این خاطر خودم عهده‌دار ایفای کل شخصیت‌ها شدم.

جنگ میان خود با خود، نه به دینی ربط دارد نه به مذهبی نه به شیطانی، شهر ذهن انسان گناهكار است و پادشاه، نفس حاكم بر آن، که ضحاک‌وار کودک برایش قربانی می‌شود و غرق گناه است.

آدمیان، مردمان شهری هستند که همان ذهن انسان است از هر سن و سال.

نمای انسان‌ها بر دار نمایی از مرگ است، مرگی که همواره در اطراف اوست.

محكوم در زندان ذهن، همان سرشت پاكى‌ست كه محكوم به زجر كشیدن شده است(تا رفقای سابقم ته بکشند یک به یک) و خود خواننده، وجدان بیدار شده است، وجدانى كه بدنبال رهایى‌ست، در آخر داستان هم در درون ذهن، زنده به گور می‌شود، غافل از اینکه خود یکی از مقصران این زنده به گور شدن است، دور تسلسلى كه در نهاد بشر بوده از ازل تا ابد.

دوست عزیز

از منظر فوق این اثر شاید به جهاتى دینى هم باشد، گرچه نیت ما به سمت روحیات و اغتشاش درونى ذهن انسان بوده تا معنویتى خاص.

ولى حیرت من و دوستانم از تفكر و سو برداشت شیطانى، تلخ و سیاه شماست! علم و سواد من در مورد پدیده‌ای به نام شیطان پرستی مطمئناً به اندازه شما نیست، چون وجود چنین پدیده‌اى را چنان بی‌ارزش می‌دانم که هیچگاه نیازی به کنكاش در آن ندیدم، درست برعكس شما كه از درك هر چیزى عاجزید، آن را شیطانى قلمداد می‌كنید.

اما اى انسان شریف، آیا فکر نمی‌کنید سیاه‌بینی شما و در ادامه توهم بی‌بدیل‌تان و نشر آن بطور همزمان در چند سایت چه اثر تخریبی در ذهن خوانندگان دارد؟

نمی‌دانم هدفتان از این سطور چه بوده، اما توصیه برادرانه‌ام این است که با نگاهى بازتر آثار هنرى را ببینید تا اینگونه زحمت گروهی از هنرمندان هموطن‌تان را دودستى تقدیم شیطان نكنید!

باقی مطالبتان در مورد شخصیت من و روحیات من بود که در این مقاله نیازى به پاسخگویى به آن نیست، چراكه مردم ایران به خوبى در این سال‌ها با من و طرز فكرهایم آشنا شده‌اند كه تلاش شما براى تغییر آن بیهوده باشد.

امیدوارم روزى فرصتى پیش آید تا درباره آنها نیز گفت وگو كنیم.

ارسال نظر