كارگردان فیلم من عاشق سپیده صبحم:
عقلانیت صرف آدمی را به بنبست میكشاند
با عقل صرف و حساب و کتاب نمیتوان همه مسائل را حل کرد. حتما به بن بست میرسیم بلکه کار عملی نتیجه میدهد یعنی باید در مسیر بیفتیم و تلاش کنیم.
ایلنا: علی کریم(کارگردان جوان سینمای ایران) که سالها در سینمای ایران به عنوان بازیگر و دستیار حضور داشته، امسال با اولین فیلم بلند سینمایی خود من به نام من عاشق سپیده صبحم در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم مضمون اصلیاش ارتباط بین انسانهاست. با علی کریم درباره این فیلم به گفتگو نشستهایم.
* مضمون اصلی فیلم درباره ارتباطات است؟
__ کاملا معتقدم که وسائل ارتباط جمعی و اینترنت مانند چاقوی جراحی است و بیشترین تاثیری که دارد و آنچه اتفاقا به نشان میدهد همان بحث منفی آن است. درحالیکه این وسائل باید به بهتر شدن ارتباطا کمک کند اما باعث شده ارتباطات عقیم شود. امروز وسعت تکنولوژی همه را به سمت تنهایی برده است و حتی برای بازی نیز دنبال یک پارتنر و شریك نمیگردیم.
* یک جور سودمندی در ارتباطات وارد شده و روابط ابزاری شده است؟
__ بمباران اطلاعات و دسترسی به اطلاعات در هر گوشهی دنیا یک ذهینتی بوجود آورده که مسائل دیگری به جز عشق و مهر و دوست داشتن را حاکم كرده است. امروز زنگ خطر حذف محبت بوجود آمده است و هر چه به سمت مسلح شدن به ابزار حرکت میکنیم، از این بخش دیگر فاصله میگیریم و بیشتر داریم ناخوداگاه ذهنمان را تغییر میدهیم. امروز یک ماشین حساب به دنیای ارتباطات آمده و همین ماشین حساب باعث نتیجه گرایی در ارتباط شده و تم انسانی ارتباطات فراموش شده و تعبیر دوستی تغییر کرده است. یعینی نمیدانیم که یا دوست باید مشکلات آدم را حل کند یا همین که فقط به حرفهایمان گوش بدهد؛ کفایت میکند؟ آیا پدر و مادر خوب کسانی هستند که برای فرزندانشان هزینه زیاد کنند یا کسانی که برای فرزندش از همه خوشیهای خود میگذرند؟
* همین امر ریا را وارد زندگی کرده است؟
__ دقیقا، یعنی ما تبدیل به بازیگرهایی میشویم که دنبال نقش بازی کردن هستیم و فقط به خواستههای شخصی خود دقت داریم و برای رسیدن به این خواستهها یک نمایشنامه را کارگردانی میکنیم و همین مسئله باعث شده تا ما بیشتر از اینکه برای خود زندگی کنیم برای دیگران زندگی کنیم.
* درنهایت انسان تنهاتر میشود.
__ وقتی خود اصل ارتباط مهم نباشد و فقط دنبال خواستههای خود از آدمهای اطراف باشیم؛ در ارتباطات دچار تکرار میشویم از آدمها استفادهی ابزاری میکنیم و لبخندهایمان مصنوعی میشود پس دچار بن بست میشویم.
* اما بحث آموزش و نسل گذشته در این ارتباطات نقش مهمی دارد که امروز فراموش شده؟
__ یک عقلانیت در ارتباطات دیکتهی بعضی از پدرها و مادرهای ماست. نمونه بارز آن انتخاب رشته تحصیلی است. ما کمکم رویاهای خود را فراموش میکنیم و براساس نقشهای زندگی میکنیم که دیگران برای ما کشیدهاند و نسل گذشته بیرحمانه برای ما آرزوهای خوب کرده است.
* نقش رسانهها در تغییر این ناخوداگاه چقدر بوده است؟
__ همه عاشق زیبایی و بهتر زندگی کردن هستیم اما آنچه که مهمتر است؛ این است که در زندگی دنبال چه هستیم. آیا در ارتباط دنبال خود نفس ارتباط هستیم یا از ارتباط میخواهیم برای رسیدن به آرزوهای شخصی استفاده کنیم؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم است زیرا باعث مشخص شدن مسیر میشود.
* مسئله دیگری که در فیلم مطرح است دو نوع نگاه به یک مسئله است. یک نفر میخواهد مشکلات را با عقل حل کند ولی فرد دیگر که با تجربهتر است؛ میگوید باید تلاش کرد و با عقل نمیشود به نتیجه کامل رسید؟
__ دقیقا با عقل صرف و حساب کتاب نمیتوان همه مسائل را حل کرد و حتما به بن بست میرسیم. کار عملی کردن نتیجه میدهد یعنی باید در مسیر بیفتیم تلاش کنیم و سختیهایی بوجود میآید که از دل همین سختیها نتیجهی خوبی حاصل میشود. البته این سختی؛ بیپولی و بدبختی نیست بلکه یعنی ما باور کنیم زندگی با همه بدبختیها و سختیهایش زندگی است.
* تعریف خوشبختی از این نظر چگونه است؟
__ خوشبختی یعنی اینکه از وضعیت امروزت راضی باشی و وقتی پشت سرش را نگاه میکنی دیگر دوست نداشته باشی تا به عقب بازگردی و شب راحت بخوابی و در هر شرایطی از لحاظ مادی یا جایگاه اجتماعی راضی باشی.