پیوند تئاتر با طبقه كارگر؛/۳
بهروز غریبپور: كارخانهها منابع خود را صرف سرگرمیهای مبتذل میكنند
![بهروز غریبپور: كارخانهها منابع خود را صرف سرگرمیهای مبتذل میكنند](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/CNVZSZdbUJMe/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-3nIltEJmYeuFfrGwjohJ9MP_KX6Prp9btVWjPPHRnsvIR30ThEG3fg,,/%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%A8%E2%80%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1%3A+%D9%83%D8%A7%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7+%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9+%D8%AE%D9%88%D8%AF+%D8%B1%D8%A7+%D8%B5%D8%B1%D9%81+%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D9%85%D8%A8%D8%AA%D8%B0%D9%84+%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D9%83%D9%86%D9%86%D8%AF.jpg)
غریبپور: ما درغالب کارخانهها سالن اجتماعات داریم که در تمام طول سال خاک میخورند، وقتی این سالنها در چرخهی بهره برداری فرهنگی قرار بگیرند بیتردید به محلی برای ارتقای سطح فرهنگی کارگران و خانوادههای آنها مبدل خواهند شد.
ایلنا، بهروز غریبپور نمایشنامهنویس و كارگردان تئاتر معتقد است روابط عمومی كارخانهها باید در زمینه نوع توجه به امور فرهنگی كارگران تجدیدنظر كنند، از طرفی سالنهای اجتماعات كارخانهها جای بیاستفاده ماندن و خاك خوردن وارد چرخه اجرای آثار نمایشی شود. گفتگوی ایلنا با این هنرمند را در ادامه میخوانید.
* چه عاملی موجب میشود طی سالهای اخیر شاهد نگارش و اجرای نمایشنامههایی با موضوع قصههای زندگی كارگران نباشیم؟
__ نمایش باید راجع به انسانها باشد بنابراین این تفکیک به معنی جدا کردن كارگران از زندگی همهی طیفهای جامعه است.البته در سالهای بعد از انقلاب کوششی شد که ادبیات و نمایش کارگری به وجود بیاید که متاثر از تئاتر سیاسی پرو پاگاندای انقلاب سوسیالیستی بود و عمرش کوتاه.
* آسیبشناسی حضور شخصیت و كاركتر كارگر در آثار نمایشی ما چیست؟
__ مخاطب تئاترهای ما قشر جوان هستند، قشری که بیشتر آنها را دانشجویان تشكیل میدهند و به ندرت ممکن است کارگری را در میان تماشاگران بیابید، به همین دلیل هم حضور ملموسی ندارند.
* بعضا در آثار با شخصیتهای كارگری مواجه میشویم كه با آنها برخوردی تیپیك شده و درنهایت به رونمایی از شخصیت میرسد نه عمق و لایه قابل لمس زندگی این قشر؟
__ این نقصی است که در غالب نمایشنامههای ما و در مورد همهی طبقات و اشخاص اعمال میشود ما هنوز نتوانستهایم فضای رئالیستیک را تجربه کنیم و تجربههامان منقطع است، بنابر این نباید کارگرها را از این قاعده مستثنا کنیم مگر در مورد سایر اقشار همین مشکل را نداریم؟ مادام که تئاتر میل به همدردی شعارگونه با دردهای جامعه را دارد توقع نامعقولیست که کارگر درست ترسیم بشود. مثلا اگر یک کارگر تیپیک را بروی صحنه بیاوریم بیتردید متهم میشویم که یک قشر شریف را بیسواد یا کمسواد، کمدانش و سطحی جلوه دادهایم، در حالیکه حقیقتی غیرقابل انکار است... در اوائل انقلاب سعید سلطانپور با اجرای «عباسآقا کارگر ایران ناسیونال» نشان داد مقدس کردن یک طبقه اگر نگوئیم خیانت به طبقه است، شیوه برخوردی است كه میتوان گفت طی آن ایدهی خودمان را بر آحاد یک قشر تحمیل کردهایم، نتجه هم از قبل روشن است، آثاری از این دست بهزودی عکس خود عمل میکنند.
* نوع نگاه بازبینها در ممیزی آثار و نمایشنامهها چه نقشی در این زمینه ایفا میكند؟
__ این گونه تئاتری در انقلابها بهخصوص در انقلاب سوسیالست مابانهی روسیه رایج شد که به تئاتر آژیت – پروپ یا آژیتاتسیون پروپاگاند (تئاتر تهیج و تحریک) معروف شد. این تئاتر مصرف براندازی داشت و پس از حاکمیت سردمداران ممنوع شد، برای اینکه این نوع تئاتر فقط در یک دورهی خاص قابل بهره برداری هستند. ممیزی در دوران تثبیت و در هر کشوری با این نوع تئاترها میانهای ندارد و در این رابطه باید اذعان کرد که این نوع تئاتر مصرف شبنامهای دارد و غالبا جایگاهی در میان خود کارگران نیز ندارد.
* حضور بیشتر اقشار كارگر و خانوادههای آنها (به خصوص كودكان) همراه دیگر اقشار در سالن تئاتر چه تاثیرهای اجتماعی میتواند داشته باشد؟
__ باید مخاطب را به گروههای سنی تقسیم کرد نه طبقهای، یادم هست فیلم ساز دهنی امیر نادری که اثری کاملا لبریز از دشمنی و خشم و عقده گشائیست در میان اقشار پائین مطلوبیت داشت درحالیکه میتوانست در گمراه کردن جامعه و علیالخصوص کودکان و نوجوانان موثر باشد که موثر هم بود. انتخاب موضوعی که خلاف واقع نباشد و در عین حال مخاطب را به دانش و احساس انسانی هدایت کند سخت است و برخلاف تصور این کودکان و نوجوانان اقشار مرفهاند که بیشتر از تئاتر دور هستند، از این رو من مخاطبسازی در میان همهی اقشار را بر مخاطبسازی در یک قشر ارجح میدانم. فراموش نکنیم غالب هنرمندان از همین اقشار کم درآمد بر آمدهاند و این نشان میدهد کودک و نوجوان مرفه به دلیل دسترسیاش به سایر تفریحات از لذت فرهنگی غافل است.
* مركزهنرهای نمایشی، انجمنهای اسلامی كار و كارخانهها هریك به ترتیب چگونه میتوانند در برقراری چنین ارتباطی مفید ظاهر شوند و چه وظیفهای در این زمینه برعهده این گروه است؟
__ اول باید نمایشنامهها و نمایشنامهنویسان را حمایت کرد، عمل این مراکز همیشه در مرحلهی بعدی موثر است.
* با توجه به شرایط معیشتی و اقتصادی موجود، امید به برقراری چنین رابطهای و پیوند هنر نمایش با كارگران و خانوادههای آنها انتظار به جایی است یا خیر؟
__ ما در غالب کارخانهها سالن اجتماعات داریم که در تمام طول سال خاک میخورند، وقتی این سالنها در چرخهی بهرهبرداری فرهنگی قرار بگیرند بیتردید به محلی برای ارتقای سطح فرهنگی کارگران و خانوادههای آنها مبدل خواهند شد و در این جاست که نقش وزارتخانهها و سازمانها مشخص میشود. متاسفانه روابط عمومیها در این رابطه به اقشار کم درآمد در حد مخاطبان گروههای ضعیف توجه میکنند و با ترتیب دادن جشنهای بسیار سطحی و دست و پای کوبی مبتذل فرصت بهرهمندی از فرهنگ را از بخش عمدهای از جامعه سلب میکنند؛ در حالیکه هزینه هم میکنند اما دنبال بیدردسرترینها هستند و بدبختانه مخاطب هم بهتدریج اوقات فراغت را با اوقات خنده و شادمانی بیمایه اشتباه میگیرد. ما هنوز اعتدال را فرا نگرفتهایم، مثلا در كارخانه ذوب آهن پیش از انقلاب «مادر» و «در اعماق» ماکسم گورکی نشان میدادند؛ حالا جشن ماست خوری و مسخره بازی، خلاصه در هر دورهای از آن ور بام افتادهایم و تا کار کارشناسی و دلسوزانه انجام نگیرد در بر همین پاشنه خواهد گشت چه بخواهیم چه نخواهیم.