گفتگوی ایلنا با فریدون جیرانی:
همه میترسند فیلم ملودرام بسازند
بسیاری از بیینندگان مسلمان سینما با ایدولوژی به سینما نمیروند/سیاست دخالت دولت در سینما در شوروی كاملا اجرا شد اما نتیجه نداد.
ایلنا: فریدون جیرانی معتقد است که آنچه که امروز پیرامون بعضی فیلمها مطرح میشود یک اتفاق یک روزه یا یک ساله نیست بلکه مشکلی است که فیلمهای ملودرام از ابتدای انقلاب داشتهاند. با فریدون جیرانی(کارگردان فیلم من مادر هستم) به بهانه جنجالی شدن یک فیلم ملودرام بعداز مدتها در سینمای ایران گفتگو کردهایم.
* اگر نگاهی به تاریخ سینمای ایران بعداز انقلاب بیندازیم؛ همیشه جدلی بر سر بودن یا نبودن سینمای ملوردام وجود داشته است؟
__ بحث فیلمهای ملودرام در سینمای ایران بحثی است که همیشه با بدبینی همراه بوده است. ملودرام را معمولا جدی نمیگرفتند زیرا تعریف درستی از آن به صورت نظری وجود نداشت فقط چند سال پیش یک کتاب منتشر شد به نام ملودرام و رمانس که برای اولین بار بحث ملودرام را مطرح کرد. فیلمهای ملودرام نیز ازسوی مخالفان آنها همیشه مورد تمسخر قرار میگرفتند و معتقد بودند که فیلم ملودرام اثری است که با اشک و آه و حسرت همراه است. هرچند درحالیکه در تعریف اولیه ملودرام یعنی ملودی و درام و از قرن ۱۷ پیدا شده است اما کم کم در سینما آثار درخشانی در این حوزه ساخته شد.
* در ایران باتوجه به علاقه مردم به داستان به نظر میرسد ملودرام باید موفق میشد اما اینگونه نشد؟
__ سینمای ایران از ابتدای شکل گیری دوگونه اصلی کمدی و ملودرام بیشتر نداشت. بعداز انقلاب باتوجه به جنگ تحمیلی گونه سیمای داع مقدس هم اضافه شد. بعداز انقلاب متاسفانه فیلمهایی که پیرنگهای پررنگ داشتند (که یکی از ویژگیها ملوردام است) با فیلمفارسی مترادف شدند و مغضوب شدند و به جای آنها فیلمهای خرده پیرنگدار که شبه روشنفکرانه تلقی میشدند جای آن را گرفتند و فیلمهای ملودرام به عنوان فیلمهایی که عوام مخاطب آنهاست؛ مورد توجه قرار نگرفتند. همین امر باعث شد تا فیلمسازان از فیلمهایی با پیرنگهای پرنگ دوری کنند و به سمت خرده پیرنگها حرکت کنند.
* این دشمنیهای علنی بود یا در سیاستگذاریهای فیلم ملودرام جدی تلقی نمیشد؟
__ مخالفت با ملودرام از دو جنبه بود یکی منتقدان و دیگری جشنوارهای مختلف فیلم. به همین دلیل ملودرام از ابتدا نیز در سینمای ایران جا نیفتاد و تکمیل نشد و به دنبال آن سینمای داستانی در ایران لطمه دیده است. بسیاری از منتقدان فیلم همیشه سعی میکردند تا در مقابل ملودرام موضع بگیرند و بسیاری ملودرام را هم ردیف فیلمفارسی بدانند. من یادم است یک نقدی به فیلم لیلا نوشته شده بود که یکی از بهترین ملودرامهای سینمای ایران است و گفته بودند که این فیلم یک فیلمفارسی است بدلیل آنکه فیلم پیرنگ پرنگ داشت. مدیران جشنواره نیز در زمان برگزاری؛ فیلم را جدی نمیگرفتد و جایزه نمیدادند. البته جریانهای دیگری همچون جریانهای سینمایی خارج از کشور، ماهواره و فیلمهایی که در شبکههای نمایش خانگی عرضه میشود؛ نیز باعث شد تا سینمای داستانی امروز بازی را به سینمای غیرداستانی ببازد و سینمای خرده پیرنگ حرف اول را بزند.
* این مخالفت تا چه میزان بود یعنی حتی اگر فیلم خیلی خوب نیز ساخته میشد بازهم مورد توجه قرار نمیگرفت؟
__ مخالفت به معنی دشمنی وجود نداشت بلکه بیشتر بحث جدی نگرفتن ملودرام بود. اگر در جشنوارههای فیلم فجر، جشن ملی سینمای ایران که خانه سینما برگزار میکرد؛ ملودرام جدی تلقی میشد و جایزه میگرفت؛ امروز این سینما رشد میکرد به طور مثال در یکی از جشنهای خانه سینما بین فیلم مرد عوضی ساخته محمدرضا هنرمند و درخت جان رقابت بود و من از فیلم مرد عوضی دفاع میکردم اما جایزه را به فیلم درخت جان دادند. من معتقدم بودم که خانه سینما باید از جریان سینمای بدنه و قصه گو حمایت کند نه از جریان سینمای روشنفکرانه البته این به معنای این نیست که سینمای روشنفکرانه بد باشد. سینمای روسنفکرانه بد نیست اما خانه سینما و سایر جریانهای حاکم باید حد وسط را بگیرد و آن را تقویت کند درحالیکه خانه سینما میرود به سمت جریان روشنفکری. این امر در داوری جشنوراه فیلم فجر هم به شدت دیده شده است.
* فیلمسازان كه فارغ از سیاستهای کلی فیلم خود را میساختند؟
__ این در عمل بسیار سخت است. بعد از انقلاب جشواره فیلم فجر معیار بود و جایزهای که داده میشد؛ معیار قرار میگرفت. در واقع یک سال سینمای ایران تحت تاثیر همان معیار قرار میگرفت یعنی وقتی در یک سال تمامی جوایز به فیلمی مانند بوی کافور عطر یاس تعلق میگرفت؛ سال بعد بیشتر فیلمسازان میرفتند دنبال اینکه فیلمی شبیه بوی کافور عطر یاس بسازند. البته فیلم بوی کافور عطر یاس فیلم بدی نیست بلکه منظورم این است که جایزه الگوسازی میکرد.
* مدیران جشنواره فیلم فجر که همیشه مدعی بودند دخالتی در انتخابها نداشتهاند؟
__ اشکال دقیقا همین جاست. هیچگاه مدیرکلان سینمای کشور یا مدیر جشنواره به هیات انتخاب یا داوری نمیگوید که دنبال چه نوع سینمایی است بدلیل اینکه تصور میکند اینکار دخالت در کار داوری و انتخاب است درحالیکه مدیریت کلان باید بگوید که ما دنبال یک سینمای قصه گو و داستانی هستیم و اگر این کار را انجام میداد جشنواره به آنها نمیگوید که ما دنبال این نوع سینما هستیم بدلیل اینکه تصور میکند اینکار دخالت است. درحالیکه مدیریت کلان باید سمت و سوی جشنوراه را به سمتی ببرد که بگوید ما از سینمای داستانی با مفهوم دفاع می كنیم و این دفاع یعنی اینکه جایزه بهترین کارگردانی و بازیگری را به یک فیلم بدهند. اگر بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را میدادیم به ملودرام رشد میکرد زیرا ملوردام برای سینمای ایران لازم است و حتی ملودرام سطح پایین نیز لازم است و با نابودی سینمای ملودرام سینمای عامهپسند نابود میشود.
* اگر جشنواره فیلم فجر جایزه را به ملودرام میداد آیا این اشکال وارد نبود که دولت درحال سلیقهسازی است؟
__ اگر روند ساخت فیلمهای ملودرام ادامه پیدا میکرد رابطه طبیعی مخاطب و فیلمساز حفظ میشد و آنگاه دیگر دولت وسط قرار نمیگرفت و سلیقهسازی نمیکرد. واقعیت این است که سینمای با کیفیت، ممتاز و شاخص از دل دولت درنمیآید و دولت فقط باید فضا را ایجاد کند و زیرسازی کند. وقتی اینکار را نمیکند و بخواهد با تزریق قصه و بودجه کارهای شاخص تولید کند نتیجه عکس میگیرد. هیج جای دنیا چنین سیاستی نتیجه نگرفته است. نمونه خیلی بارز آن سینمای شوروی است که شکست خورد درحالیکه باید به بخش خصوصی توجه شود زیرا فیلمهای خوب و پرمخاطب مانند عروس و شوکران از دل بخش خصوص بیرون آمد.
* دخالت دولت به دلیل این نیست که مدیران دولتی برای سینما یک نقش تبلیغاتی و پرو پاگاندایی قائل هستند؟
__ مدیران سینمایی و فرهنگی از ابتدای انقلاب تا سالهای ۶۲ به پرو پاگاندا بودن سینما فکر نمیکردند از سال ۶۲ این نگاه به سینما آمد و آرام آرام زیاد شد. امروز بسیار پرو پا گانداتر فکر میکنند البته چنین نگاهی اشکال ندارد بلکه اشکال بر سر جهت گیری مدیران است. مدیران راه سینما را اشتباه رفتند و فیلمهایی که پیرنگ پرنگ داشت را کنار گذاشتند. همین امر باعث شد قصههای کوتاه به فیلم سینمایی تبدیل شد. تا یک دورهای ساخت فیلم هزینه نداشت و فیلمهایی که ساخته میشدند اگر مخاطب هم نداشتند زیاد متضرر نمیشدند اما از زمانی که سوبسید دولت کم شد و قیمت دلار افزایش یافت؛ اتفاقات دیگری افتاد و دیگر ساخت این فیلمها سود نداشت. از سوی دیگر کاهش بیننده از جایی شروع شد که بیینده حرفهای سینما که مسلمان است اما ایدولوژی ندارد یعنی با ایدولوژی به سینما نگاه نمیکند؛ بلکه با دید تفریح به سینما میرود، متوجه شد که دیگر فیلمها جذابیت ندارد و وقتی فیلم جذاب نبود نرفت تا فیلم ببیند و کیفیت فیلمها نیز افت کرد.
* دولت در یک مقاطعی سعی کرد که فیلمها را درجهبندی کند آیا این درجهبندی موفق بود؟
__ مخاطب سینما که با هدف تفریح و سرگرمی به سینما میرود دنبال داستان بود به همین دلیل زیاد به درجهبندی توجه نمیکرد به طور مثال در دروهای فیلم بگذار زندگی کنم ساخته شاپور قریب که درجه ج داشت از تمامی فیلمهای درجه الف بیشتر فروخت زیرا داستان داشت.
* اشاره کردید که مخالفت با ملودرام فقط منوط به مدیران نبود بلکه بعضی از منتقدان سینمای هم با آن مخالف بودند آیا این مخالفت از ترس افتادن در دام فیلمفارسی نبود؟
__ اصلا مهم نیست وقتی هدف سینمای عامهپسند باشد و سینمای عامهپسند را بخواهیم رشد بدهیم اشکالی ندارد که دوتا از این ملودرامها ضعیف باشد و ۴ تا خوب باشد. نمیتوان از سینمای ایران توقع داشت همه گلها شبیه هم و خوب باشد در آمریکا و هالیود هم در سال ۱۰ فیلم درجه یک ساخته میشود و فیلم شاخص است و ۵۰ درصد فیلمها متوسط است و ۴۰درصد فیلمهای زیر متوسط است.
* در پایان دهه هفتاد فضا برای ساخت فیلمهای اجتماعی و ملوردام باز شد، اما نتیجه نداد؟
__ در اوایل سال ۷۷ الی ۷۹ یک فضای آزاد برای سینمای بوجود آمد. یکسری فیلمهای دختری پسری ساخته شد و یک عدهای معترض شدند که صدای پای ابتذال شنیده میشود درحالیکه اگر میگذاشتند آن فضای طبیعی رشد کند؛ این نگرانیهای امروز وجود نداشت و سینما خودش را اصلاح میکرد و مخاطب، آن سینما را با دیدن فیلمهای خوب و ندیدن فیلمهای بدحذف میکرد.
*یعنی به شکلی سینمای ایران باید راه سینمایی هند و آمریکا را میرفت؟
__ نه اصلا، راه سینمای هند و آمریکا با ما تفاوت دارد در سینمای آمریکا و هند معیار با ایران فرق میکند. معیار سینمای آمریکا و هند مخاطب محور بود و هیچگاه دولتها نیامدند بگویند فیلمساز چه فیلمی بسازد. اگر هم ممیزی داشتند ممیزیها در این جهت نبود که بگوید فیلمساز چگونه فیلمش را بسازد بلکه ممیزی فقط در حد منافع ملی بود اینکه مثلا پلیس نباید خراب شود و سینمای آنها با مخاطب شکل گرفت اما در سینمای ایران بعداز انقلاب سینما کاملا در دست دولت است و دولت خط میدهد. درست است که یک جاهایی بخش خصوصی وارد شده است ولی همچنان سینمای ایران، دولتی است. در سینمای ایران هر مدیری که بیاید سلیقه مدیر قبلی را قبول ندراد و راه خود را میرود. در ایران باید مدیران دولتی متوجه شوند که سینما تفریح است و ابتدا باید مردم را به سینما جذب کرد و بعد از دل تفریح فیلم فاخر و خوب بیرون میآید و اگر مردم بدانند فیلم خوب است از آن استقبال میکنند.
* تاثیر مستقیم دخالت دولت بر سینما و حذف سینمای داستانی و ملودارم بر رفتارهای اجتماعی چه بود؟
__ نگاه پرو پاگاندای به سینما باعث میشود اخلاق دولتی شود وقتی اخلاق دینی وارد تبلغیات دولتی میشود فقط اخلاق عرفی رشد میکند و دیگر اخلاق از حالت شخصی؛ دولتی میشود و دولت میگوید که مردم چگونه زندگی و رفتار کنند. اخلاق یک امر شخصی است و من باید به اخلاقیات پایبند باشم. وقتی اخلاق تبدیل به یک امر و بخشنامه دولتی میشود؛ تاثیر خود را از دست میدهد و اخلاق عرفی جای اخلاق دینی را میگیرد درحالیکه در حوزه اخلاق نمیتوان گفت که آمرانه رفتار کنید.
* چنین سیاسیتی آیا باعث رشد فرهنگ زیرزمینی نمیشود؟
__ امروز ما به فرهنگ زیرزمینی رسیدهایم و این فرهنگ زیرزمینی امروز وارد سینما نیز شده است و اگر مدیریت نکنیم فیلم زیرزمینی نیز ساخته میشود. نمونه فرهنگ زیرزمینی خرید ماهواره است وقتی مردم ماهواره میخرند که قانونی نیست یعنی اینکه فرهنگ زیرزمینی رشد کرده است.
* در این میان پس چرا بعضی فیلمها که از دوگونه متفاوت سینمای هستند مانند جدایی نادر از سیمین یا اخراجیها با فروش خوبی مواجه شدند؟
__ بدنیال وضعیت بوجود آمده و نرفتن مخاطب به سینما چند سالی است که حاشیههای باعث فروش یک فیلم میشود و نه متن فیلمها، یعنی یک فیلم یا باید کارگردان معتبری داشته باشد یا اینکه اتفاقی در یکی از جشنوراهها برای آن افتاده باشد. فروش جدایی نادر از سیمین با اینکه فیلم خوبی است مدیون حواشی است و فروش آن طبیعی نیست و حتی فروش اخراجیهای ۳ نیز طبیعی نبود.
* فروش فیلم من مادر هستم هم متاثر از همین حواشی و اعتراضات بود؟
__ بله امروز حاشیه موثر شده شده است. مخصوصا در شناخت فیلم در زمانی که تبلیغات برای فیلم وجود ندارد و مردم زیاد به تبلیغات توجه نمیکنند حاشیه به شکل تبلیغات عمل کرد و باعث میشود تا تماشاگر به سینما برود در این میان تماشاگری که به داخل سینما میرود و راضی بیرون میآید به تماشاگر بعدی میگوید که برو فیلم را ببین.
گفتگو از: علی زادمهر