گفتگوی ایلنا با کارگردان فیلم پل چوبی؛
تهدیدها؛ نسل جوان را خشن کرده است
چند کارمند و مدیر حوزه هنری؛ پشت ارزشها قایم شده و سعی کردند برای ارتقای مقام خود جوی راه بیاندازند و بگویند ما حامی ارزشها بودیم و ای کاش چنین بود/ جنگ، تهدیدهای خارجی، معضلات اقتصادی و تحریم روی نسل حاضر تاثیر گذاشته و این نسل را خشن و تیز کردهاست.
ایلنا: مهدی کرمپور(کارگردان سینمای ایران) در آخرین تجربه کارگردانی خود فیلم پل چوبی را ساخته است. فیلمی که دوسال اجازه اکران نداشت و سرانجام نیز در حالی اکران شد که حوزه هنری سینماهای خود را برای نمایش در اختیار این فیلم قرار نداد. با کرمپور درباره ساخت این فیلم گفتگو کردهایم.
* فیلمنامه «پل چوبی» چطور نوشته شد؟ پیشنهاد خسرو نقیبی بود؟
__ بعداز «چه کسی امیر را کشت» ایدهای را خسرو نقیبی آورد و میدانست که من فیلم کازابلانکا را دوست دارم و مطالبی هم درباره آن نوشته بودم اما آن ایده درنهایت کنار گذاشته شد حتی چند بار دیگر خسرو نقیبی آن را اتود زد اما باز هم آن چیزی که من میخواستم نشد تا اینکه سال ۸۹ خسرو منزل من بود و من به او گفتم اتفاق درست در فیلم را من پیدا کردم. بحث اصلی این بود که فیلمی عاشقانه بسازیم و ایده اصلی که موتور محرکه قصد بود نوشته شد. بخشهایی را من نوشتم و بخشهایی را نقیبی نوشت. طی این سالها که با هم کار کردیم خسرو میداند که من دیالوگ نویسی را دوست دارم اما بدنه را با خسرو انجام میدهم لذا طرحهایی که من داشتم؛ خسرو به آن ساختمان میداد. سکانسهایی را خسرو مینوشت و سکانسهایی را هم من مینوشتم و حاصل نهایی شد پل چوبی.
* همیشه علاقه داری با بازیگرهای حرفهای کار کنی اما این همکاری به خاطر ستاره بودن آنها نیست؟
__ من اصلاً مفهوم اینکه کسی نابازیگر باشد را نمیفهمم. مگر ما با عنوان ناکارگردان و نافیلمبردار سر صحنه میرویم که کسی به عنوان نابازیگر سر صحنه حضور داشته باشد. من همیشه دوست دارم بازیگر حرفهای فیلم را بازی کند. معروف نباشد اما بازیگر باشد زیرا نقشهایی که مینویسم درباره آدمهاست و بازی کردن درباره آدمها کار سختی است.
به همین دلیل بازیگرهای خوبی را به سینمای ایران معرفی کردم تا آنجا که این بازیگرها کاندید شدند. در فیلم «چه کسی امیر را کشت» مرحوم خسرو شکیبایی کاندید بازیگر مرد شد برای اولین بار الناز شاکر دوست نامزد شد. مهناز افشار که بازیگری تجاری بود در فیلم چه کسی امیر را کشت مسیر بازیگریاش عوض شد؛ کاندید بازیگر زن شد درحالیکه تا به حال کاندید نشده بود. من حتی سریال هم که میسازم دلم میخواهد بازیگرم باسواد باشد و اگر این اتفاق نیفتد کلافه میشوم زیرا به کار حرفهای اعتقاد دارم. معتقدم آدمهای حرفهای باید دور هم جمع شوند و این نکته تنها در مورد بازیگر نیست.
اصولاً به کار حرفهای اعتقاد دارم. حال اگر در این میان کسی ساناز کوک بزند تمام شیرازه کار از هم میپاشد و از کار بیرون میزند. درباره سینما من به یک کمال گرایی معتقدم. معتقدم امروز تماشاچی باهوش ما حق دارد حرف ما را به شکل درست تحویل بگیرد سعی میکنم تا آنجا که میتوانم به مخاطبم احترام بگذارم که از عوامل حرفهای برای کارم استفاده کنم.
* فیلمهای تو بیشتر سه زمانه است یعنی یک اتفاق در ذهن بازیگر است یک اتفاق آن است که در فیلم میافتد و یک اتفاقی است که بیننده میبیند همین وضعیت باعث میشود تا مونولوگ گویی را در فیلم بیشتر کنی؟
__ در طول فیلم یک تز و آنتی تز است که تبدیل به یک سنتز میشود. چیزی است که برای مخاطب اتفاق میافتد. یکی از این مباحث دیالوگگویی است که بسیار سخت است من میخوام با تضادها به یک تصویر درست برسم.
* اعتقاد داری که چه کسی امیر را کشت و پل چوبی چند سال جلوتر از زمانشان ساخته شدند یا این فیلمها در زمان خودش ساخته شده و در طول زمان کم کم مخاطبش را پیدا کرده است؟
__ خودم درباره آن نمیتوانم حکمی صادر کنم اما سعی میکنم دریافت خودم را از اینجا و اکنون بگویم و زمانی که این دریافت خودم را از اینجا و اکنون به صورت یک اثر هنری به بیرون نشان میدهم؛ میتواند در برخورد با مخاطب تبدیل به هر چیز دیگری شود زیرا اثر هنری حیات مستقل پیدا میکند و من به حیات مستقل برای یک اثری هنری بسیار قائل هستم و فکر میکنم امروز اگر پل چوبی بعد از ۲ سال به نمایش درآمد دوباره به منصفه ظهور میرسد زیرا هر فیلمی به موقع خود به مخاطب خود میرسد. فیلم یک هویت فرهنگی پیدا میکند و مخاطب خود را در طول زمان پیدا میکند گاهی اوقات من به عنوان یک فیلمساز یا هنرمند دریافتهای از جامعه و محیط پیرامون دارم اما جامعه ممکن است به این دریافتها واکنش نشان ندهد.
* «چه کسی امیر را کشت» شخصیتر است اما بعد از آن اپیزود «تهران طهران» و «پل چوبی» اجتماعیتر میشود و نشان میدهی محیط پیرامون و اجتماع است که روی شخصیتها اثر میگذارد و مسائل اجتماعی را ما در پل چوبی نسبت به «طهران طهران» پررنگتر میبینیم؟
__ چه کسی امیر را کشت فیلم شخصیتری نسبت به ۳ فیلم فیلم دیگر من است البته به این معنی نیست که این فیلم را بیشتر دوست دارم. تفاوتی که پل چوبی با بقیه فیلمها دارد این است که اتفاقات پیرامونی بر آدمهای اصلی حادث میشود و از خصوصیترین لحظات آنها عبور میکند و آنها را دستخوش تغییراتی میکند و امنیت فرد را به مخاطره میاندازد.
امیر (بهرام رادان) و شیرین (مهناز افشار) دور از اجتماع خشمگین زندگی میکنند و کاری به اجتماع ندارند و حتی امیر به انتخابات نیز اهمیتی نمیدهد و حتی نمیخواهد رأی دهد اما زمانی که موج حوادث میآید از روی آنها عبور میکند.
* یعنی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم دچار نوعی اجتماع زدگی میشویم؟
__ نه آنچه که من اعتقاد دارم سیاستزدگی است. این سیاستزدگی است که طی این سالها بر ما گذشت. بعداز مشروطه، بیش از یک سده است که زندگی خصوصی ما را دستخوش تحولاتی شده و بین آدمها خطکشی شده بین آدمهایی که تا دیروز دوست هم بودند و سیاستزده شدند و دوستیشان از بین رفت برای اینکه سیاست از آنها عبور کرد و زندگی خصوصی آنها را دچار تحولاتی کرد حتی مجبور شدند کشورشان را ترک کنند و زندگیشان را از دست بدهند.
* امروز نیز این وضعیت ادامه داد؟
__ بله مخصوصا از سال ۸۸ به بعد من دلم میخواست در فیلم پل چوبی بگویم این وسط برای عشق چه اتفاقی افتاد زمانی که در سال ۸۹ این فیلم را ساختم جو سنگینی بر جامعه حاکم بود.
* اما در فیلم پل چوبی و اپیزود تهران طهران از یک جامعه شکسته و خشن صحبت میکنی؟ چرا جامعه به این سمت رفته است؟
__ در طی چند دهه اخیر برای نسلی که امروز به جوانی رسیده اتفاقات بسیار زیادی افتاده است. کافی است این اتفاقات را با این نسل دنبال کنیم. زمانی که به دنیا میآید یک تحول اجتماعی بسیار بزرگ مانند انقلاب را دیده است بعد از آن هشت سال جنگ بوده است. موشک باران را داشته است زمانی که دانشگاه رفتند اتفاقات دانشجویی و بعد فضاهای انتخاباتی و دائماً درمعرض مسائل مختلف بوده است، تهدید جنگ، تهدیدهای خارجی، معضلات اقتصادی و تحریم روی نسل حاضر تاثیر گذاشته است و این نسل مهم خشن و تیز شده است و به همین دلیل دائم با هم دچار سوءتفاهم هستند و فیلم هم امروز دچار سوءتفاهم شده است. این سوءتفاهمها است که نسلها را سیاستزده میکند که امروز حتی با فیلم برخورد سیاستزده میشود.
* ریشه این سیاستزدگی که خشونت را به دنبال دارد؛ چیست؟ آیا در نفع طلبی است؟
__ صد در صد جامعه به سمت سودازدگی جلو رفته است. اینکه جامعه دارد به سمت خودخواهی و خود محور بودن جلو میرود و واژههای ایثار و فداکاری کمرنگ شدهاند. به همین دلیل دیگر در سینمای ایران فیلم عاشقانه ساخته نمیشود. من به عنوان یک فیلمساز باید بدانم عاشقانه ساختن امروز برای من یک ضرورتی است زیرا باید جامعه را تلطیف کنم زیرا هنر مدرن به سمت زشتیها پیش رفت و ما دائم درباره زشتیهای جامعه صحبت کردیم. این هجوم اجتماع به خود، فردیت فرد را حل میکند.
* آیا قائل به این هستید که اگر اجازه ندهیم افراد از حریم خصوصی خود استفاده کنند کم کم اعتراض فردی به اعتراض جمعی تبدیل میشود؟
__ اینکه حریم خصوصی افراد رعایت نمیشود یکی از بزرگترین مشکلات ماست. متأسفانه یک آدم روشنفکر هم به حریم خصوصی آدم دیگر کار دارد. این امر در روابط خانوادگی هم وجود دارد و حتی در مسائل سیاسی نیز اصلاح طلبان به مسائل خصوصی اصولگران کار دارند و برعکس. دلیل آن این است که در این جامعه فرد را به رسمیت نمیشناسیم.
* در فیلم؛ مشکل و سوءظن نشان داده میشود اما نتیجه را نه. یعنی بهرام رادان دچار سوءظن میشود اما نشان نمیدهی که این سوءظن درست است یا نه؟
__ یکی از مشکلات جامعه امروز همین است اینکه امروز میخواهیم تا ته ماجرا کشف کنیم و همه چیز را کندوکاو کنیم؛ خوب نیست. نکات دیگری در فیلم است که پاسخ به آن ماجراها دغدغه اصل فیلم نیست. ما با امیر حرکت میکنیم زیرا امیر در فیلم راوی اول شخص مفرد است. در هیچ کجای این فیلم insert بدون امیر گرفته نمیشود. زیرا همه اتفاقات از دید امیر است. اینکه در این نوع روایت تماشاچی جای امیر است و با اوحرکت میکند. فکر امیر است تصمیم او تصمیم امیر است و قضاوتش قضاوتی است که امیر میکند و همان اطلاعات محدودی است که امیر نسبت به ماجرا دارد. فیلم روایت دانای کل نیست. فیلم روایت اول شخص است تماشاچی میتواند خود را با امیر همراه کند و یا خود را از امیر جدا کند اما اصل ماجرا چیزی است که در فیلم است. از طرف دیگر کار فیلم حکم دادن نیست و فیلم قضاوت نمیکند و سعی میکند با امیر حرکت کند. فکر میکنم تماشاچی است که قضاوت میکند و به دنبال چیزهای دیگری است همان کسی است که حریم خصوصی را به خطر میاندازد و دچار حاشیهپردازی میشود.
* چرا نسل گذشته در فیلم خنثی است؟ در این فیلم سه نسل وجود دارد گذشته، میانه، نسل جدید اما نسل گذشته دخالتی در حل فضیه نمیکند؟
__ نه که نخواهند حل کنند بلکه عافیت طلب شدهاند.
* یعنی نخواستند جامعه را اصلاح کنند؟
__ میخواستند اما امروز واقعیتر به جامعه نگاه میکنند. شاید نسل جوان آن هیجان را ندارند و به نوعی پخته شدهاند.
* اگر نسل قبل به اصلاح جامعه نگاه میکرد و به دنبال اصلاح بود؛ این اتفاقات پیش نمیآمد؟
__ مشکل از نگاه نیست مشکل از نوع آموزش است به عنوان مثال در دهه ۶۰ خانوادهای که ویدئو داشت و در خانه فیلم میدید به بچهاش سفارش میکرد که در مدرسه نگو در خانه ویدئو داریم. این دروغ و ریا را بچه از اول دبستان در خانواده میبیند. این پارادوکس بیرون و خانه را دیدند. اینکه پدر در بیرون از خانه ریش میگذاشت و در خانه کار دیگر میکرد بچهها با اینها رشد کردند. ما با نسلی مواجه شدیم که با انقلاب و جنگ آرمانی به پایان رسیده بود و جامعه شکل دیگری پیدا کرده بود. آنها در این فضا رشد کردند. فضایی که برای یک نسل پایان آرمان بود.
* چرا آخر فیلم امیر اجازه نمیدهد هدیه تهرانی با او حرف بزند؟
__ امیر که در ابتدای قصه قرار بود ساختمان را تمام کند و بفروشد و برود در پایان تصمیم به ماندن و فرستادن هدیه به خارج میگیرد و در پایان نشان میدهد که دوست دارد بماند و حرفهایی را به نسل جدید بزند.
* امیر با آمدن هدیه تهرانی دارد یک نوع خودآزاری خود میدهد روش عقلانی این است که امیر زمانی که متوجه میشود هدیه با دوست خارجیاش است او را رها کند اما این کار را نمیکند ریشه این کمک در چیست؟
__ این کار نشان از پیچیدگی شخصیت دارد. امیری که به دنبال بهانه میگشت تا زنش را رها کند در پایان حسرت همسرش را میخورد. ما از قضاوتی که درباره این آدم کردیم ممکن است پشیمان شویم زیرا آدمهای ما پیچیده هستند. آدمهای تک بعدی نیستند.
* اگر کسی بخواهد به حوادث سال ۸۸ بعداز چند سال دیگر مراجعه کند به این فیلم به عنوان یک Document میتواند مراجعه کند؟
__ به هر حال یک سندی است از اینجا و اکنون و سال ۸۸ ما زمانی این فیلم را ساختیم که فیلمهای سفارشی و رسمی ساخته میشد و ما در آن دوره اسیر سوء تفاهم شدیم و هزینهاش را هم بسیار دادیم. سعی کردیم درباره آن حرف بزنیم عافیت طلبی نکردیم و کنار نکشیدیم سعی کردیم بگوییم ما درباره اینجا و اکنون فیلمی میسازیم و میگذاریم بماند. پل چوبی میتواند یک کنش و یک فیلم از این دوره باشد.
* چرا حوزه هنری فیلم را تحریم کرد. دلیلاش را به شما اعلام کرد؟
__ با من هیچ صحبتی نکرد با تهیه کننده صحبت نشد و من هم سعی کردم از حاشیهها در این مدت دور بمانم. کمترین بحث را من درباره حوزه کردم. روز آخر هم من بیانیه را خواندم به این دلیل که آخرین فیلم، فیلم من بود. تا آخرین لحظه هم فکر نمیکردم این داستان گریبانگیر ما شود.
آن چیزی که حوزه میگفت و معتقد بود فیلم ما ضدخانواده است درباره فیلم ما واقعیت نداشت اما چند کارمند و مدیر حوزه هنری پشت ارزشها قایم شدند و سعی کردند برای ارتقاء مقام خود جوی را راه بیاندازند و بگویند ما حامی این ارزشها بودیم و ای کاش این چنین بود اما با راهنماییهایی که توسط برخی از بچهها و داخل صنف انجام گرفت و دو دستگیها و چند دستگیهایی که در سینما اتفاق افتاد، فیلمهای ما به قربانگاه رفت و فیلم ما قربانی یک سوءتفاهم شد مانند سوء تفاهمی که در فیلم اتفاق میافتد؛ برای فیلم و پل چوبی هم اتفاق افتاد. امروز در یک سری از شهرها مثل زنجان و اهر مردم اصلاً این فیلم را نمیبینند بحث این است که در برخی شهرستانها امکان اکران فیلم سلب شده است.
گفتگو از: علی زادمهر