خبرگزاری کار ایران

گفتگو با اردشیر صالح‌پور به بهانه درگذشت مرشد ولی‌الله ترابی؛

کافی شاپ روح ایزدی ندارد

کافی شاپ روح ایزدی ندارد
کد خبر : ۹۵۵۹۰

شاه عباس خود به قهوه خانه می‌رفته و پای نقل، راویان و شاهنامه خوانان می‌نشسته است./ کافی شاپ شکل فرنگی قهوه‌خانه است که روح ایزدی ندارد.

ایلنا: مرشد ولی‌الله ترابی آخرین بازمانده نسل نقالان ایران، هفته گذشته درحالی از دنیا رفت که به گفته عده زیادی از پیشکسوت‌ها و دلسوزان این هنر به ویژه فعالان شیوه سنتی و میهنی اجرای نمایش، معاونت هنری وزارت ارشاد اندک تلاشی برای حراست از میراث مرشد انجام نداد و پی‌گیری‌ها در زمینه ضبط و ثبت آثار او به نتیجه نرسید. در رابطه هنر نقالی با اردشیر صالح‌پور پژوهشگر، مدرس تئا‌تر و کار‌شناس نمایش‌های آیینی سنتی به بهانه خاموشی ولی‌الله ترابی به گفتگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

* ابتدا کمی در ارتباط با نقل یا روایت توضیح دهید؟
__ روایت مقدم بر داستان و داستان‌زاده و پرورده ذهن خلاق آدمی است. ترکیبی اعجازی و شگفت از واقعیت و خیالی که برای مخاطب روایت می‌شود و آنچه به داستان اعتبار می‌بخشد وجه روائی آن است. روایت نوعی بازآفرینی است، روایت و داستان بسیار به هم تنیده‌اند، داستان نخستین آفریده روایت است. روایت گزارش، ‌خبر و بازگوئی واقعه کوچک و بزرگ، ساده و پیچیده، ‌مهم و غیرمهم واقعی و غیرواقعی است که به زمان گذشته و حال باز می‌گردد. پس به عبارتی روایت زمان گذشته را زنده می‌کند و ماضی را به حال می‌آورد که این مهم‌ترین وجه انکارناپذیر این هنر مردمی و کهن ایرانی است که به مدد حافظه و قدرت بیان اعجازآفرین گرم چانگان نقال حاصل می‌آید.
نوع گفتار و کردار خاص ویژگی‌های متفاوت این گونه نمایش است. نقالی بر سه محور عامل، معنا و ابزار استوار است. عامل‌‌ همان نقال است، معنا موضوع نقل و وسایل اوست که‌گاه در حد کف دست و چوبی کوتاه با نام منتشاء خلاصه شود. اما این سه عامل چنان در هم تنیده‌اند که به شکلی جدائی ناپذیر هم از منظر انتقال فرهنگ و هم از باب آموزش شفاهی در وجه تفننی، اسطوره‌ها، قصه‌ها و افسانه‌ها و حماسه‌ها و روایات پهلوانی یک قوم یا ملت در پرتو شاعرانگی و خیالی ابراز می‌دارد و این طرفه یکی از شگفتی‌های فرهنگ و هنر ایرانی است.


* تاریخ و سابقه روایت کدام است؟
__ انسان به طور کلی قصه گویی و قصه شنیدن را دوست دارد. بشر اولیه برگرد آتش شباهنگام به نقل و روایت پرداخته است. نقل و روایت یکی از قدیمی‌ترین فرهنگ‌های بشر است. کتیبه‌های بازمانده بر کوه وسنگ و صخره‌ها و سفالینه‌ها و آثار منقوش برنگارکند‌ها حاکی از این رویه فرهنگی است. هز‌ها نیز به عبارتی هر کدام قصه گو هستند. در دوران کتابت کوشش‌هائی برای یک دست کردن روایات حاصل شده است، شاخ و برگ‌های اضافی و بداهه‌پردازی و اغراق نیز یکی از خصلت‌های نقل و روایت است، چندانکه‌گاه ممکن است با اصل موضوع فاصله بگیرد. جامعه‌شناسان هنر، خاستگاه هنر نمایش و ادبیات داستانی را از همین نقل و روایت می‌دانند. به عبارتی روایت، برگوئی، برخوانی، بازآفرینی و تشریح یک موضوع مولفه‌های نقل‌اند.
ابن الندیم در الفهرست و محمدبن اسحاق قصه گوئی را به زمان اسکندر نسبت می‌دهند اما این سابقه به روایت گزنفول و دیگر مورخان یونان به پیش از اسکندر یعنی به عصر کورش باز می‌گردد که راویان خصال کورش را به شو و سرود و ترانه روایت می‌کردند. کلیله و دمنه قصه و روایت از زبان حیوانات آست و هزار و یک شب روایت‌های گوناگوی است که هر شب تازگی می‌پذیرد و داستان تازه‌ای نقل می‌کند. در سندبادنامه شاهزاده به تهمتی گرفتار می‌آید و پدر اراده سیاست وی می‌کند و در بختیارنامه و هفت پیکر و سمک عیار نمونه‌های متفاوتی از داستان و حکایت و روایت نقل می‌شود و نیز حافظ که قرآن زبر بخواند با چهارده روایت...


* این میان طومارهای نقالی چه جایگاهی داشته‌اند؟
__ طومار‌ها نسخه‌های برگرفته از شاهنامه با شاخ و برگ‌ها و حکایت‌ها تحریفی و اضافی ولی درعین حال جذاب و شنیدنی‌اند که به زبان نقالان و لطف سخن آنان جان می‌گیرد و بر مسیر ذهن مخاطب خوشایند پیش می‌روند و نوعی قرائت عامیانه و عامه پسند از داستان‌های کهن‌اند که به یمن حضور نقالان ثبت و ضبط گردیده‌اند.
در این میان باید به حضور همه جانبه شاهنام اشاره کرد که موجب و موجد هنرهای سمعی و بصری بی‌شمار گردیده است که نقل و روایت و حماسه‌خوانی یکی از آنان محسوب می‌شود. دو دیگر مقتل خوانی و سوگ نگاشت و حمله‌خوانی‌ها است که از قرن دوازده هجری با انفجاری تازه‌ای این موج را ابعادی دینی و آئینی بخشید و رنگ و بوی مذهبی به نقل و روایت داد.


* ادبیات عامه چه نسبتی با نقل دارد؟
__ قصه‌های عامیانه بستری برای نقل‌اند. حسین کرد شبستری، شیرویه، حمزه نامه، ملک جمشید، ‌امیرارسلان، اساسا کار نقال ماهری به نام نقیب الممالک بوده است که شباهنگام برای خواب ناصرالدین شاه قاجار نقل می‌کرده و دخترشاه از پس در با زیرکی آنان را تحریر می‌کرده است. آثار منظوم نیز در همین زمره و حوزه تعریف می‌شوند. خداوند نامه، اردیبهشت نامه (لگشانامه) و خاوران نامه ویژگی داستانی دارند که به نظم و صوت بر جان مخاطلب می‌نشیند.

 

* آیا کتبی در زمینه آموزش و نقد و تحلیل نقالی وجود داشته است؟
__ بله، فتوت نامه ملاحسینی واعظ کاشفی سبزداری در بخش ششم به ارباب نقل و معارک پرداخته، آداب و آئین نقل و روایت را به دقت توضیح داده است و این امر حاکی از آن است که در قرن نهم هجری این گونه نمایش ارج و منزلتی داشت.
اگر پرسند که قصه خوانی برچند نوع است. بگوی دو نوع، یکی حکایت گوئی و دیگر نظم خوانی و اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است بگوی: هشت. اول آنکه قصه ادا خواهد کرد. اگر مبتدی است باید که براستاد خوانده باشد و اگر منتهی است باید به خود تکرار کرد و باشد تا فرو نماند. دوم آنکه چست چالاک به سخن درآید و خام دگران نباشد. سیّم باید بداند که موکه لایق چند نوع سخن است از حد نزول و مانند آن بیشتر ازآن گوید که مردم را راغب آن کند. چهارم نثر را وقت به وقت به نظم آراسته گرداند نه بر وجهی که مؤدی به ملال شود که بزرگان گفته‌اند نظم در قصه خوانی چون نمک است در دیگ.
و دیگر کتاب ارزشمند طراز الاخبار نوشته عبدالنبی فخر زمانی در قرن ده - یازده هجری که حاوی مطالب و شیوه‌های نقل و روایت است و طومارهای متفاوت نقالان...


* شیوه و نحوه بیان چطور؟
__ بیان هم به فصاحت و هم به بلاغت متکی است. سخنوری یکی از آداب پسندیده و ادبی ایرانیان است که به پشتوانه گنجینه‌های ادبی فاخر و نظم و نثر بسیار فراهم آمده است مگر می‌شود در کشور فردوسی و یا حافظ و مولانا و سعدی زیبا سخن نگفت. ایران مهد ادب و فرهنگ جهان است ما به اندازه تمام دنیا شاعر، سخنور و ادیب داریم. نقالی شیوه برآمده از این ذوق و قریحه است.
مکث، سکوت، تشدید، ترکیب نثر و نظم، ‌ لحن و ندا و خطابه و حکم و سادگی و محاورگی از رویه‌های نقالان و سخنوران است که به عبارتی نکوخوانی می‌دانند و به آئیین سخن می‌گویند و به همین اعتبار کلامشان بردل می‌نشیند.
نقالی به راستی شغل نبود. عشق و فضیلت و حکمت و شوریدگی بود که به دلدادگی و شیفتگی فرهنگی منجر می‌گردید و نوعی اخلاق عرافنی و انسانی را در نقال جاودانه می‌کرد. کار نقال متداول بود و متداوم، نقل‌گاه شب‌ها و ماه‌ها به طول می‌انجامید و دنباله دار جلوه می‌کرد و هر شب اشتیاق گفتن و شنیدن بیش از شب پیش بود. به همین دلیل آنان مجبور به جای ثابت شدند.


* پس قهوه خانه‌ها را محل مناسبی برای اجرا دیدند؟
__ بله، قهوه خانه بهترین مکان و مردمی‌ترین محفل در دل مردم بود که ضمن رفع خستگی و تجدید دیدار و حل مسائل روزمره به تفریحی فرهنگی و سالم نیز مبادرت می‌ورزیدند و اخلاق و حکمت و ادب را در آنا فرا می‌گرفتند و به عبارتی نقالان آموزگاران دبستان‌های مردمی بودند که هردم و هر روز به گرمی نفس خود جام فرهنگ کهن را تازه نگاه می‌داشتیم و خادمان بی‌نام و نشان فرهنگ بودند. شاه عباس خود به قهوه خانه می‌رفته و پای نقل، راویان و شاهنام خوانان می‌نشسته است. ملا مومن قصه خوان بزرگ صفوی بود و آثاری هم چون رموز حمزه، ‌ابومسلم نامه، اسکندرنامه و... از همین منظر پدید آمده‌اند.


* قهوه خانه‌های معروف کدام بودند؟
__ در تهران، اطراف کاخ گلستان و خیابان ناصر خسرو و سایر محلات، قهوه خانه قنبر در انتهای ناصرخسرو که به کارگران و بناهای ساختمانی اختصاص داشت. قهوه‌خانه حاج آقا علی در خیابان چراغ برق که پاتوق صنف نجاران و درودگران بود و اره کشان در آن حضور می‌یافتند. شهرستانی‌ها هم در تهران پاتوق خاص خود را داشتند؛ مثل اراکی‌ها که بیشتر در قهوه‌خانه «پنجه باشی» و نزدیکی عمارت شمس العماره جمع می‌شدند.
شبهای ماه رمضان هم از افطار تا سحر برنامه بود. سخنوری و مشاعره و نقالی که هر محله‌ای به همراه نقال خود با چراغ‌های زنبوری از قهوه خانه‌ای به قهوه خانه دیگر می‌رفتند تا در رقابت فرهنگی نقالان مردم شرکت کرده و ادب و حکمت بیاموزند. به راستی قهوه خانه پاتوقی فرهنگی بود، محلی برای اجرای نمایش‌های ایرانی، مثل همین نقالی در روایت، خیمه شب بازی، پرده نورانی، شمایل خوانی، مدح و منقبت و نقاشی قهوه خانه‌ای نیز در دل همین مکان شکل گرفت و نضج یافت. اتفاقی که امروزه در کافی شاپ‌ها نمی‌افتد روح جمعی و همبستگی کم است، هر میز تنها به لاک خود فرو رفته و جدای از دیگری هستند. کافی شاپ شکل فرنگی قهوه‌خانه است که روح ایزدی ندارد. ولی ما فرهنگ ایرانی را به مکان قهوه خانه وارد ساختیم و بدینوسیله هزهای نمایشی مردمی را حفظ کردیم و نقالی یکی از این دستاوردهایی بود که با تعطیلی قهوه‌خانه‌ها گوئی او هم به فراموشی سپرده خواهد شد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز