علی رفیعی در نشست رسانهای نمایش «یرما» مطرح کرد:
مدیران دوست دارند دست هنرمندان مقابلشان دراز باشد
نمایشنامه «یرما» فریاد لورکا در اعتراض به ناباروری اسپانیا تحت سیطره فرانکو محسوب میشود اگر خوانش لورکا در متن «رقص با مادیانها» وجود داشت حتما به سراغ آن میرفتم/دوسال تمام ما در ۱۰متری دفتر مدیران و معاونت هنری وزیر ارشاد تمرین میکردیم اما تنها دوربینهای ۳۶۰درجه مدام از گروه احوالپرسی میکردند.
ایلنا: نشست رسانهای نمایش «یرما» به کارگردانی علی رفیعی ظهر امروز(۱۸ خرداد) با حضور عوامل نمایش در مجموعه خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، رفیعی ابتدا با اشاره به آنچه بر خلق این اثر گذشت؛ در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا این نمایش در تالار وحدت اجرا نشد، گفت: وقتی تالار وحدت دست به سانسور نمایش زد ابتدا کار متوقف شد اما با کوششهای افراد دلسوز و پس از اینکه مدیران به اشتباه خود پیبردند؛ تمرینها مجدد شروع شد، اما حرکت بعدی سانسور اقتصادی بود و به ما گفته شد از یرما هیچگونه حمایت مالی صورت نمیگیرد.
وی ادامه داد: هنگامی که تمام چارچوبهای تعیین شده را پذیرفتیم؛ نوبت به سانسور زمانی رسید و به ما گفتند نمایش شما میتواند ساعت ۶ عصر روی صحنه برود که این عامل موجب شد از اجرای کار منصرف شویم اما جسارت آقای سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان باعث شد اثر را در سالن استاد سمندریان روی صحنه ببریم.
این کارگردان با اشاره به اینکه تولید و خلق اثر هزینههای مالی زیادی داشته است، اظهار داشت: قرار شد از کل فروش نمایش «یرما» ۲۰ درصد به تماشاخانه ایرانشهر تعلق پیدا کند و ۸۰ درصد به گروه برسد. باتوجه به هزینههایی که داشتیم حتی اگر کل فروش این نمایش به گروه اختصاص پیدا کند، تنها هزینه لباس و طراحی صحنه کار قابل پرداخت است و در این میان ۱۲ بازیگر و دیگر عوامل خلق این اثر نفعی نمیبرند.
وی با اشاره به اینکه کمک فرهنگی احسان رسولاف موجب شد بتوانیم تسهیلاتی برای تولید نمایش دریافت کنیم، ادامه داد: برای اجرای نمایش یرما تا جایی پیش رفتم که موجب شد برخلاف میل باطنی از مدیران مرکز هنرهای نمایشی کمک و دریافت حمایت کنم، کاری که آنها عاشق آن هستند و علاقه دارند دست هنرمندان همواره به سوی آنها دراز باشد.
رفیعی با تاکید بر این نکته که امروز خشم زیادی درونش وجود دارد، تصریح کرد: من چارهای ندارم که این خشم و تمام دشواریهایی که برای خلق این نمایش متحمل شدیم را فقط با شما در میان بگذاریم و اگر چنین نکنم دیگر کجا میتوانم نارضایتی خود را بیان کنم.
نمایشنامهای برای حضور بازیگران زن پیشکسوت و جوان نوشته میشود
وی با بیان تاریخچهای از تصمیم خود برای خلق این اثر گفت: به دعوت آقای پارسایی قرار شد نمایش «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقیخان فراهانی» را مجدد پس از سالها بازتولید کنیم. من هم به زعم خود ۲۸ نفر که فکر میکردم شایسته حضور در این اثر هستند را به کار دعوت کردم. از میان اینها تعدادی بودند که من معتاد به همکاری با آنها بودهام و عدهای هم بازیگران سرشناس مدعو بودند.
این کارگردان تصریح کرد: وقتی مدتی از تمرینات گذشت متوجه شدم دامنه فاجعه بسیار بیشتر از آن چیزی است که من تصور میکردم. چون بعد از چند جلسه تعدادی از این بازیگران باید سر یکی دو سریال حاضر میشدند، عدهای بودند که به دلیل ایفای نقش مستمر در آثار تلویزیونی توان بیانی و صدای خود را از دست داده بودند، عدهای هم بودند که به رغم وزن بالا گویی ۱۴۰کیلو سرب را بر کمر حمل میکنند. همین عامل باعث شد پس از ۲۸ روز احساس کنم نمیتوانم با این افراد آنچه مورد نظرم است را روی صحنه بیاورم به همین دلیل باتوجه به اینکه آقای پارسایی حمایت شایستهای از کار داشتند، انصراف خود را کارگردانی اثر را اعلام کردم.
رفیعی اظهار کرد: وقتی آقای پارسایی از من پرسید قرار است چه فعالیتی داشته باشی؛ گفتم میخواهم کارگاهی راهاندازی کنم و مطمئنم به اعتبار گذشته کاری میتوانم از میان این هنرجویان عدهای را برای ایفای نقش انتخاب کنم.
وی افزود: موافقت شد و به سرعت خبر این برنامه اعلام شد و افراد زیادی حدود ۴۰۰ نفر برای گزینش شرکت کردند که در این میان این عده ما ۴۰ نفر را انتخاب کردیم. میدانستم در ادامه کار ریزشهایی خواهیم داشت اما این را نیز میدانستم که در نهایت به حد بازیگران موردنظر میرسیم.
کارگردان نمایش شکار روباه با تاکید بر اینکه تربیت بازیگر در ایران سراسر غلط و اساسا اشتباه است، عنوان کرد: به همین دلیل هم شما میبینید طی سالیان اخیر هیچ چهره شاخص بازیگری از دل موسسههای آموزش بازیگری خارج نشدهاند. من از اولین کارگاه بازیگری که در سال ۵۴ در دانشگاه تهران برگزار کردم هم به بازیگران گفته بودم انتخاب صحنههایی از یک نمایش برای اجرا را قبول ندارم بلکه یک نمایش انتخاب میکنم و شما باید تمام اصول و موارد بازیگری را در طول اجرای کل متن به نمایش بگذارید. ابتدا قرار بود اثر دیگری کار کنیم اما باتوجه به اینکه دیدم میانگین خانمهای مستعد در میان بازیگران بیشتر از آقایان است تصمیم گرفتم نمایشنامه یرما که به نظر من یک تراژدی مدرن محسوب میشود را روی صحنه ببرم.
این کارگردان با تاکید بر اینکه به طور قطع اجرای کارهای آینده را بر دوش این گروه بازیگری خواهد گذاشت، اظهار کرد: من در شب افتتاحیه دلم به حال بازیگران خانم کهنه کاری که پیش از اینها در آثار من ایفای نقش کرده بودند و انتظار داشتند که در نمایش یرما نیز حضور داشته باشند؛ سوخت و از طرفی زحمتهای این ۱۲ نفر بازیگر جدید را نمیتوانم از خاطر ببرم به همین دلیل تصمیم گرفتیم متنی نوشته شود که جلسه اول هفته گذشته با حضور محمد چرمشیر برگزار شد و امروز جلسه دوم را خواهیم داشت تا به شیوه آثار گذشته مانند نمایش شکار روباه عمل کنیم و به اجرای جدیدی برسیم اما تاکید دارم نقطه عطف نمایش بعدی نیز ۱۲ بازیگر جوان ما خواهند بود.
رفیعی در ادامه این نشست ضمن پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا نمایشنامه رقص با مادیانهای محمد چرمشیر را اجرا نکردید، گفت: من زمانی از آقای چرمشیر خواسته بودم بجای برخی از اشعار موجود در متن لورکا در نمایشنامه یرما اشعاری خلق کند که بازیگر من بتواند آن را به شیوه اجرای موسیقی رپ روی صحنه بخواند که ایشان هم نوشتند اما پس از مدتی به یکباره متوجه حضور این کتاب در ویترین مغازهها شدم.
وی ادامه داد: من تا آن روز اطلاع نداشتم که آقای چرمشیر این اثر را خطاب به من و برای اجرا توسط من درنظر گرفته است اما سوالی که اینجا برایم مطرح میشود این است که وقتی نمایشنامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا را در اختیار داریم چرا باید با حفظ عنوان دست به خلق اثری برگرفته از آن بزنیم؟ متن نوشته شده هیچ ارتباطی با متن یرما نداشت و من حرف لورکا در این نمایش را متوجه میشوم و در قرائت او مواردی میبینم که من را ترغیب میکند که آن را اجرا کنم.
این هنرمند تصریح کرد: در متن لورکا من با اعتراض یک زن نسبت به شرایط حاکم و نپذیرفتن آنچه شوهر پذیرفته است، مواجه هستم و از طرف دیگر با قرائت دوم لورکا از اجتماع آن زمان خود که اسپانیا تحت سیطره ژنرال فرانکوی فاشیست عقیم شده بود و فریاد لورکا اعتراض به این ناباروی محسوب میشود. پس یرما اینجا به یک اسطوره در برابر نماد آبادانی و باروری که اسپانیای آن زمان فاقد آن است تبدیل میشود اگر این عنصر در متن رقص با مادیانها وجود داشت حتما به سراغ آن میرفتم.
در ادامه نشست رسانهای نمایش یرما، بازیگران جوان این اثر در ارتباط با تجربه خود از همکاری با علی رفیعی و بازی در نمایش یرما گفتند.
نسرین درخشانزاده بازیگر کاراکتر «یرما» در همین رابطه گفت: همیشه یکی از آرزوهای من ایفای نقش در آثار دکتر رفیعی بوده و هست و فکر میکنم هر بازیگری در کشور دوست دارد با ایشان همکاری کند. هنگامی که بحث کارگاهها پیش آمد در این کلاسها شرکت کردم اما وقتی گفته شد قرار است متن یرما روی صحنه بیاید از آقای رفیعی پرسیدم شما فکر میکنید ما بتوانیم از پس کار بربیاییم و ایشان گفتند شما حتما میتوانید.
وی ادامه داد: این پاسخ موجب شد اعتماد به نفس زیادی پیدا کنم و نکته دیگری که بسیار اهمیت دارد این است که من قبلا کارگاههای متفاوتی را تجربه کرده بودم اما هر یک از آنها وقتی قرار بود به نتیجه برسد و به خلق اثر ختم شود توسط فرد برگزار کننده به هم میخورد. شاید به این دلیل که این افراد فکر میکردند ما توانایی بازیگران حرفهای را نداریم اما آقای رفیعی به بازیگران خود اعتماد کرد.
مصطفی ساسانی بازیگر نقش «خان» اظهار کرد: زمانی که قرار شد وارد کارگاه بشوم اصلا رویای بازی در نمایش به کارگردانی دکتر علی رفیعی را در سر نمیپروراندم چه برسد به اینکه بازیگر نمایش او باشم. هنوز هم احساس میکنم هر شب وارد رویا میشوم و همکاری دو ساله را لطف خدا میدانم.
وی در تشریح دشواریهای کار ادامه داد: درآمد من از طریق تئاتر خیابانی بود و هنگامی که قرار شد در نمایش یرما بازی کنم باید به این فکر میکردم که چگونه میتوان از درآمد ماهیانه خود چشم پوشی کنم که کار بسیار سختی بود. پس از اینکه تصمیم به این کار گرفتم برای گرفتن نقش باید با زمین و زمان میجنگیدم بعد از آن هم پول ندادنهای مرکز شروع شد اما به هرحال خوشحال هستم با این گروه همکاری میکنم.
مهدی اعتماد سعید بازیگر نقش «مرد بالدار» در رابطه با همکاری با گروه عنوان کرد: نقشهای متفاوتی را تجربه کرده بودم اما آنچه موجب شد یک اثر گسسته برای من به اثری پیوسته تبدیل شود صحبتهای دکتر مبنی بر کار کردن همراه با یک گروه و فعالیت مداوم است. هنوز هم آقای رفیعی با ایدههای جدیدی سر کار حاض رمی شوند که باید بگویم کار کردن به مدت دو سال با ایشان سخت است ولی جا دارد از تمام افرادی که طی این دو سال ما را همراهی کردند تشکر کنم.
10متر با مسئولان فاصله داشتیم اما طی دوسال حتی یک احوالپرسی نکردند
علی رفیعی در بخش دو صحبتهای خود ضمن ابراز گله از مسولان دولتی اظهار کرد: یکی از مسائلی که موجب ایجاد خشم در من میکند این است که دوسال تمام ما در ۱۰متری دفتر کار مدیرکل مرکزهنرهای نمایشی، دفتر کار ریاست بنیاد رودکی و معاونت هنری وزیر ارشاد تمرین میکردیم اما دریغ از یک احوالپرسی ساده از گروه. البته دوربینهای ۳۶۰درجه مداوم درحال احوالپرسی از گروه بودند تا رفتاری از کسی سر نزند.
وی افزود: یکی از روزها قرار بود فیلمی ساخته کارلوس سائورا را برای بچهها نمایش بدهم که پس از گذشت ۸دقیقه از کار به سرعت آمدند و آقای پورآذری را خواستند. ایشان پس از مدت طولانی با رنگ و رویی پریده بازگشت و گفت میخواهند کل کار را تعطیل کنند. این شرایطی بود که طی این دوسال بدون پول، بدون حمایت و بیدلگری تجربه کردیم و سرانجام مانند یک توطئه از تالار وحدت رانده شدیم و کار را تعطیل کردم.
این کارگردان با بیان خاطرهای از دلایل تصمیم مجدد خود برای اجرای صحنهای اثر گفت: روزی جوانی با من تماس گرفت و گفت عکسهایی از تمرینات نمایش «یرما» در اختیار دارد که علاقهمند است به من نشان بدهد. من پس از دیدن این عکسها اشک ریختم و بلافاصله با آقای پورآذری تماس گرفتم و گفتم دوست برای اینکه زحمت این گروه بازیگران از دست نرود برای ۵جلسه هم که شده نمایش را در یک زیرزمین و یا هرجای دیگر برای هنرمندان و اهالی رسانه اجرا کنم که گویا ایشان با آقای سرسنگی تماس گرفته بود و مدیرعامل خانه هنرمندان هم گفته بود چرا ۵روز؟ میتواند مانند دیگر آثار روی صحنه برود.
وی در ادامه با اشاره به ویژگیهای لازم برای تشکیل گروه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه مشکل کار کجاست؟ گفت: داشتن گروه بدون حضور افراد به تنهایی کافی نیست و نیاز دارد شما و عوامل در یک محل مشخص استقرار داشته باشید تا بتوانید روی ایدههای خود کار کنید. چون نه برای من ۷۴ساله و نه برای بازیگران جوان جستجو در تئاتر پایان نیافته و شیوههای بازیگری که علاقهدارم با هنرجویانم کار کنم تمام نشده اما احدی به قضیه اهمیت نمیدهد.
این هنرمند با اشاره به اینکه طی این دوازده شب عده زیادی از هنرمندان تئاتر به تماشای اثر نشستهاند، اظهار کرد: بخشی از مشکل به خود ما هنرمندان بازمیگردد چون طی این مدت حتی آنها که داعیه آموزشگاههای بازیگری دارند هم برای تماشای کار به سالن نیامدهاند. از طرفی نمیتوان دولت و دستگاههای مسئول را از مشکلات به وجود آمده برای تئاتر کشور مبرا دانست. البته گمان نکنید در دوران پیش از انقلاب توجهی میشد خیر آن زمان هم به عنوان ویترین از تئاتر استفاده میکردند.
وی با بیان اینکه تئاتر در هر کشور میتواند از سه زاویه اهمیت پیدا کند، عنوان کرد: نخست، توجه به تئاتر همچون یک ضرورت فرهنگی مانند ضرورت وجود بهداشت و آموزش عمومی است. دوم، توجه به تئاتر برای کسب پرستیژ و آبروی ظاهری است و سوم، توجه به تئاتر به عنوان کالایی برای تبلیغات است مثل آنچه در کشورهای بلوک شرق و دیکتاتوری اتفاق میافتد. اما هیچیک از ما هنرمندان نمیتوانیم تئاتر را برای استفادههای ابزاری این چنینی عرضه کنیم و تا زمانی که چنین انتظاری از ما وجود داشته باشد تئاتر در ایران شکل نمیگیرد.