خبرگزاری کار ایران

متن كامل سخنرانی علیرضا نادری درباره سانسور؛

وقتی اهل نظارت پنهان می‌شوند!

وقتی اهل نظارت پنهان می‌شوند!
کد خبر : ۶۷۹۹۲

نادری: به نظارت عالیه سخت معتقدم... این نظارت عالیه به دو معناست. نظارت برترین‌های جامعه نه آنها که مهمترین خاطره‌شان از دانش داستان حسنک کجایی‌ست؟ و هنوز فکر می‌کنند جلال‌ آل احمد بهترین نویسنده جهان است! و حافظ بهترین شاعر...

ایلنا: علیرضا نادری در نشست تخصصی «نمایش‌نامه نویسی و سکوت» که روز گذشته (۱۰ اردیبهـشت) در خانه هنرمندان ایران برگزار شد، متنی را برای حاضران قرائت کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در این متن که با نام سانسور چیست؟ نوشته شده است:
کسی چند روز پیش در برابر سوال سختی به من جواب داد "چی بگم"؟ گفتم؟
این سواله یا جواب؟ "چی بگم"؟ پرسشه یا جواب؟
اساسا سانسور چیست؟ سواله یا جواب؟
در "نمی‌دانم" "یکی دانستنی وجود دارد".... در "چی بگم"؟ جهل و دانایی توامان هم را می‌پوشانند و باز نمی‌نمایانند!
می‌خواهیم سانسور با با این پرسش "بشناسیم"؟ برای چکاری؟ که یک نهاد "ضدتکاملی" یا درخدمت "تکامل" و پیشرفت را بسازیم... یا بشناسیم.
سانسور پدیده‌ای در تمام ماست... و اغلب همه چیز را "متناقض" می‌کند!
مثال:
ما اینجا می‌خواهیم درباره سانسور حرف بزنیم... آیا می‌توانیم؟ به نظر من و "نه" به صد دلیل قادر نیستیم... خودتان حدس بزنیم... نتیجه! ما نمی‌توانیم درباره سانسور در اینجا- درجمع - حرف بزنیم... "تناقض" رومی‌شود.
ما همه‌گی اینجا نشسته‌ایم و من دارم درباره "سانسور" مقاله می‌خوانم... این تناقض چطور حل می‌شود؟
من کمی درباره این پدیده حرف می‌زنم... من کاملن درباره سانسور حرف نمی‌زنم.
"این کمی" "مقداری" و نظایر این... ماهیت سانسور با بطور عملی بازمی‌نمایاند.
ما "در جمع" طوری حرف می‌زنیم و در "صحنه" و "عرصه عمومی" طوری دیگر آن مقدار باقی مانده حرف‌هایی که در "عرصه عمومی" گفته می‌شود اما در "جمع" به زبان نمی‌آید... ماهیت "سانسور" را "افشا" می‌کند.
یک مثال:
شما در "تلویزیون" "تئا‌تر" و "سینمای امروز ایران" نمی‌توانید مادر جوونی را نشان بدهید که پسر جوونش را که از جنگ برای "شرف" و "حیثیت" و... کشورش رفته نشان بدهید. اما تکه تکه شدن آن جوان را چرا... می‌شود!
شما صحبت‌های عاشقانه یک پسر مدرسه‌ای با یک دختر مدرسه‌ای را نمی‌توانید در تلویزیون بنویسید... اما هرچه دلتان می‌خواهد گفتگو در محیط "زندان" و قهوه‌خانه و این‌ها... و هرطور....
.... صد‌ها مثال ازین است... ماهیت "سانسور" را "افشا" نمی‌کند. طرز فکرش را فاش می‌سازد.
"سانسور" در ایران با چنین اسمی وجود ندارد... آنچه گفته می‌شود ممیزی و نظارت است اما همین "ممیزی" و "نظارتگ در بسیارای موارد ماهیتا اثرات نامطلوبی به بار آورده است.
علت... همینجا در دست بررسی است.
من سالهاست معلمم! نزدیک به سی سال... خیلی چیز‌ها از چنین نظارت‌هایی دیده‌ام.
با برچیده شدن این سیستم کهنه - عقب مانده و ضدپیشرفت که خواسته تربیت کند و "نفرت" و بدبینی درست کرده، فساد پنهان را ندیده و همه چیز را مجال دیدن نداده یک مربی در مدرسه‌ای با همین "طرز تفکر" وقتی فهمیده پسربچه کلاس پنجم ابتدایی دوستش را بوسیده، آن‌ها را درصف به جمع معرفی کرده و عمل زشت آن‌ها را به بچه‌ها افشا کرده تا دیگر چنین کاری را نکنند!!! فاجعه‌ای را دامن زده... به نقل از دکتر شفق استاد آن وقت‌های من... در آن مدرسه آمار ارتباطات جنسی داخل مدرسه سربه فلک زده بعد از آن... من به عنوان حاکمیت و مدیریت مدرسه می‌بایستی آن معلم را که عملی را سانسور نکرده مجازات کنم.
ممیزی- سانسور- نظارت یا هرچیز دیگر باید از نظر ماهیت قابل دفاع باشد... ماهیت ممیزی را تشخیص بدهیم... اگر ماهیتش به ارتقای یک فکر، اندیشه، طرز تلقی دامن زد، یک "زیبایی" را گسترش داد درباره‌اش اظهارنظر کنیم... پرسش ماهیت سانسور، ممیزی و یا اداره نظارت و ارزشیابی در ایران چیست؟
"انتقاد از خود"
چرا "سانسور" شدن موجب مباهات می‌شود؟
وقتی ماهیت "ممیزی" غیرقابل دفاع باشد! هیچ کس دوست ندارد او را انسانی درخدمت یک امر غیرقابل دفاع بدانند! پس "اهل نظارت" پنهان می‌شوند.
اصولن و به عنوان معلم به تربیت آدمی اعتقاد دارم! ضمن اینکه معتقدم و حتی اصرار دارم که تربیت ثمره یک توافق عمومی است که بحث آن به اینجا تمام نمی‌شود...
پس موضعم درباره تربیت، موضعی کاملا کلاسیک است... و نه تنها این‌‌ رها شده‌گی فرزندان این مملکت را فاجعه آخر ایران می‌دانم - سپس آن را تربیت مدرن- نمی‌دانم بلکه تربیت مدرن اروپایی- آمریکایی را هم ناکافی می‌دانم... یک کلام به نظارت عالیه سخت معتقدم... این نظارت عالیه به دو معناست. نظارت برترین‌های جامعه نه آن‌ها که مهم‌ترین خاطره‌شان از دانش داستان حسنک کجایی‌ست؟ و هنوز فکر می‌کنند جلال آل احمد بهترین نویسنده جهان است! و حافظ بهترین شاعر... و نظارت عالیه!
ممیزی... نام دیگر "سانسور" در ایران است. ارزیابی- طرز کار- و هم ارزش‌هاش ارزش‌های فکری- زیبای شناسی- و توانایی کار در ارائه پاسخ- پرسش- طرح سوال و هر چیز دیگر.
ممیز اسم فاعل است انسان اهل تمیز... من تقریبا در تمام دستگاه‌های ممیزی این کشور "گیر" کرده‌ام. جدن! انسان "اهل تمیز" ندیده‌ام...
آنچه در ایران اتفاق می‌افتد... نه ممیزی به معنای واقعی موردنظر است

و نه "نظارت عالیه"... ده‌ها مثال در این زمینه دارم.
نمایشنامه‌ای دارای صد و سی و شش اشکال ممیزی را با این حتم که شما در تشخیص و تمیز اینکه این "صد و سی و شش" مورد واقعا اشکال است.
خطا می‌کنید... من‌‌ همان صد و سی و شش مورد اشکال را به جز یک مورد عینا در اجرا به رئیس وقت‌شان نشان دادم و گفتم... من مطمئن بودم که شما "در تمیز" و فهم اینکه این جملات آن واکنش موردنظر شما را دارد خطا کرده‌اید... من بیشتر از آن‌ها می‌دانستم که این‌ها از آن اشکال‌ها نیستند. پس در اکثر موارد اهل تمیز نیستید.
یک نمونه تاریخی
در دوره "رضا شاه" روزنامه‌ها می‌بایستی "مهر روا" و "ناروا" می‌خوردند.
همه این مهر‌ها را یک نفر می‌زده که سواد خواندن و نوشتن هم به درستی نداشته و فقط بو می‌کشیده و کلماتی را که می‌شناخته پیدا می‌کرده و مهر ناروا می‌زده به هیچکس هم توضیح نمی‌داده - اصلا دیده نمی‌شده!..
پیشنهاد...
این سیستم نظارت حتی منافع خود حکومت و صاحبان اصلی ایده را هم محقق نمی‌کند... من اطمینان دارم از حکومتی که بی‌وقفه سخن از "فرهنگ" و هنر می‌گوید چنین ایده‌هایی به اعتقاد من مثل "سم" علیه جمهوری اسلامی عمل کرده است...

هرگز با شكست‌خورده‌ها مشورت نكنید... این دستگاه اصولن برای شكست دادن ساخته شده است.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز