هفتمین روز درگذشت سعدی افشار برگزار شد؛
یادگارهای عالیجناب سیاه در انتظار راهاندازی موزه تماشاخانه سنگلج
سنگلج شهادت میدهد از سال ۴۴ چه زحمتهایی برای ادامه حیات این شیوه نمایش کشیده شده. تئاتر اجتماعی ایران از همین صحنه فعالیتش را آغاز کرد و افرادی مثل بیضایی و ساعدی آثار خود را روی صحنه آوردند. شهر قصه هم همینجا روی صحنه آمد.
ایلنا: مراسم هفتمین روز درگذشت سعدی افشار هنرمند برجسته تخته حوضی و سیاه بازی ایران عصر روز گذشته (۷ اردیبهشت ماه) با استقبال پرشور هنرمندان و دوست داران این هنرمند در تماشاخانه سنگلج برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، آغازگر این مراسم پخش فیلم مستندی به نام «بخاطر من معلق بزن» بود که به پخش تصاویر بخشهایی از زندگی سعدی افشار، همچون دوران فعالیت در سالنهای نمایشی که این هنرمند سالیان دراز در آنها به ایفای نقش پرداخت، محله دوران کودکی و گفتگو با همسرش اختصاص داشت.
بعد از اتمام نمایش فیلم، اردشیر صالحپور به عنوان مجری کارشناس این مراسم پشت تریبون رفت و با بیان اینکه تئاتر سنتی ایران یکی از ریشه دارترین گلهای همیشه بهار خود را از دست داد درباره شیوه اجرایی و تاثیر سعدی افشار در اجرای نمایشهای آیینی و سنتی ایران سخنانی گفت و سپس به هنرمندانی همچون عباس جوانمرد و بهرام بیضایی که به شیوه نمایشی سیاه بازی علاقه داشتند اشاره کرد و در ادامه از علی نصیریان به عنوان یکی دیگر از افراد علاقهمند به این سبک نمایشی دعوت کرد تا روی صحنه حاضر شود.
نصیریان در میان تشویقهای ممتد تماشاگران روی صحنه رفت و ضمن ابراز تسلیت به جامعه تئاتر کشور، گفت: سعدی افشار یکی از استعدادهای منحصر به فرد از دوران استعدادهای درخشان و خودجوش تئاتر تخته حوضی ما محسوب میشود که به نبال آن هنرمندانی همچون رضا عربزاده، مهدی مصری و ذبیح زرگر به عرصه نمایش ما قدم گذاشتند.
وی ادامه داد: باید توجه داشته باشیم این افراد در دورانی وارد عرصه شدند که هیچ مدرسه و معلمی برای آموزش تئاتر وجود نداشت و شما ببینید اینها چه استعدادی داشتند که موفق شدند خود را در سطح اجتماع مطرح کنند. همانطور که سعدی هم در فیلم اشاره کرد این توانایی ابتدا باید در خون مجری آن وجود داشته باشد که هرکسی این استعداد را نداشت و سعدی افشار آخرین بازمانده این نسل بود و سیاه بازی سنتی ایران با مرگ او تمام شد.
این هنرمند در ادامه صحبتهای خود ضمن تشکر از احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر تهران بخاطر حضور در این مراسم و همچنین توجه ویژه به هنر تئاتر، اظها کرد: هنر تنها نیازمند حمایت مادی نیست بلکه به حمایت معنوی مسئولان کشور نیاز دارد. بارها به آن عده از نمایندگان مجلس و دیگر مسئولان که در سالنهای نمایش به تماشای آثار مینشینند توصیه کردهام به این شیوه و با حضور خود برای تماشای اجرای آثار از هنرمندان حمایت کنند و این کار عجیبی نیست و در تمام کشورهای جهان شاهد هستیم چنین شیوهای در جریان است.
وی با تاکید بر اینکه سهم حوزه فرهنگ از بودجه اعتبارات عمومی کشور بسیار ضعیف و ناچیز است، افزود: اکثر هنرمندانی که از آنها نام بردم ابتدا برای امرار معاش وارد حرفه خود شدند، هنرمندی مثل سعدی افشار واقعا با رنج مرارت هنر خود را روی صحنه به مردم عرضه میکرد؛ چرا او باید در این شرایط سخت که در فیلم هم دیدیم زندگی کند؟
نصیریان با بیان اینکه ارحام صدر هم از جمله هنرمندانی بود که از تئاترهای لاله زار رشد کرد و به جامعه معرفی شد، گفت: به این شیوه اجرا در گفتار عامیانه دلقکی گفته میشد و بخاطر سابقه بدی که داشت بعد مدتی به آن بیتوجهی شد اما نسل ما و هنرمندانی مثل نوشین و حالتی تلاش زیادی کردیم تا این هنر بتواند جایگاه خود را دوباره پیدا کند و مورد توجه واقع شود.
وی با اشاره به چگونگی علاقهمند شدن به این هنر، ادامه داد: بچه که بودم سالن نمایش شاهین واقع در مولوی، تئاتر سعدی و سالن تئاتر ایران از محلهایی بودند که برای تماشای تئاتر به آنجا میرفتیم و از همین محلها بود که به این هنر علاقه پیدا کردم. به خاطر دارم روزی با خجسته کیا برای دیدن اثری در تئاتر شاهین رفتم که مهدی مصری و پری مقوایی در آن ایفای نقش میکردند و در طول اجرا همواره به این فکر میکردم که چگونه میتوانم سیاه بازی را وارد سبک نمایشی کنم که آن روزها به آن علاقه زیادی داشتیم. چون آن دوران آثاری از دورنمات، برشت، میلر و دیگران را روی صحنه میبردیم. این حس در من به وجود آمد و هیچوقت نتوانستم آن را از خود جدا کنم.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر، تلویزیون و سینما همچنین اضافه کرد: سال ۳۶ که گروهها را در اداره تئاتر جمع کردند نمایش خود را که در آن از شیوه سیاه بازی هم استفاده شده بود را به روی صحنه بردم که به همین دلیل نقدهای تند و تیزی هم از سوی رسانهها و منتقدان دریافت کرد. اما من متن را قبلا برای فرخ غفاری و هشترودی خوانده بودم به کاری که انجام میدادم اعتقاد داشتم و پای آن ایستادم.
او با اشاره به مطرح شدن تماشاخانه سنگلج، اظهار داشت: اصلا این محل با نمایش امیر ارسلان به همگان معرفی شد مگرنه به دلیل خلوتی و فاصله کسی اینجا نمیآمد. هنرمندانی مثل سعدی افشار، ذبیح زرگر و مهدی مصری با هنر سیاه بازی این محل را پایگاه کردند. البته بودند افرادی مثل تفکری که یکی از استعدادهای درخشان بازیگری ایران در زمینه طنز محسوب میشد و فقط کافی بود تنها، بدون بیان کلمهای دیالوگ روی صحنه به مخاطب نگاه کند تا سالن از خنده منفجر شود.
وی با اشاره به اینکه اکثر بازیگران آن دوران مثل حبیب سلمونی و حسین حولهای شاگرد مغازه یا کاسبی بودند که بخاطر استعداد ذاتی و خوشمزگیهایی که داشتند از دل اجتماع کشف شدند و خود را به مردم معرفی کردند، تصریح کرد: صحنه سنگلج شهادت میدهد از سال ۴۴ چه زحمتهایی برای ادامه حیات این شیوه نمایش کشیده شده است. تئاتر اجتماعی ایران هم از همین صحنه فعالیت خود را آغاز کرد و افرادی مثل بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی آثار خود را روی صحنه آوردند. نمایش شهر قصه بیژن مفید هم همینجا روی صحنه آمد و ما باید قدر این محل تاریخی را بدانیم.
نصیریان در ادامه گفت: تئاتر منحصر به فرد است به این دلیل که قابل تکثیر نیست، آفرینش آن با تمام وجود انسانی شکل میگیرد و انسان در برابر انسان که چه کار زیبایی است. اینکه گفته میشود تئاتر ریشه در آیینهای انسانی دارد حرف بسیار درستی است. هنری که میتواند مانند سالن تشریح انسان را کالبد شکافی کند و ما را به خودمان نشان دهد که ارزش فوق العاده زیادی دارد.
اردشیر صالحپور پس از نصیریان مجدد به روی صحنه رفت و از علی فتحعلی هم بازی قدیمی سعدی افشار دعوت کرد تا برای اجرای پیشخوانی و بیان خاطرات خود از دوران زندگی در کنار سعدی افشار به روی صحنه بیاید.
محمود عزیز یکی دیگر از میهمانان و سخنرانان این جلسه بود که پشت میکرفون رفت و با بیان اینکه سعدی افشار در وجود تک تک ما تکثیر شده است، گفت: فکر میکنم سعدی افشار یکی از پرماجراترین تئاتریهای جامعه ما باشد؛ فردی که مثل عدهای دیگر از پایینترین سطح جامعه جای خود را در میان مردم جامعه باز کرد.
وی ادامه داد: زمانی که پیتر بروک به ایران آمد و میخواست نمایش ایرانی ببیند او را به تماشای نمایش نادرشاه افشار بردند که سعدی هم در آن ایفای نقش میکرد و عشق این کارگردان به او پس از تماشای این اجرا آغاز شد.
عزیزی همچنین به دوران همکاری خود با سعدی افشار اشاره کرد و اظهار داشت: هنرمندانی وجود دارند که اصلن نیاز نیست متنی داشته باشید تا ابتدا مطالعه کنند و بعد روی صحنه بیایند، تنها کافی است شما طرح و داستان نمایش خود را به آنها بگویید و همکاری من و سعدی هم به همین صورت بود. من تنها وسیلهای برای اجرای سعدی و دوستانش بودم، او ویژگیهای زیادی داشت و من اعتقاد دارم فردی که از جایی در این اجتماع بلند میشود و همه دوستش دارند حتما باید ویژگیهای خاصی داشته باشد که سعدی داشت. او تاثیرات قابل توجهی بر جوانان ما گذاشته است و بعضا میبینیم جوانها در اجراهای خود به استفاده از تکنیک سعدی گرایش دارند.
وی در پایان صحبتهای خود با اشاره به اینکه نمایشهای سنتی ایرانی منایع مالی خود را از دل مردم تامین میکرد، گفت: ما در طول تاریخ جهان سراغ نداریم حاکمان و درباریان و دوکها به هنر رسیده باشند و زایش هنر متعلق به مردم بوده از دل اجتماعی بیرون آمده که قصد داشتند به این شیوه خود را از زیر بار فشارها تخلیه کنند. شیوههای اجرایی مانند تعذیه، تئاتر عروسکی، تخت حوضی همواره واجد همین عنصر و ظلم ستیزی بودند؛ امیدوارم ذات این هنر همواره زنده باشد.
صحبتهای رضا زضامندی دوستی که سالهای پایانی زندگی سعدی افشار همواره در کنار او بود پایان بخش مراسم هفتمین روز درگذشت این هنرمند بود، او با بیان اینکه سعدی افشار را از نوجوانی دوست داشتم، گفت: از لحظهای که سعدی بچه محل ما شد و آرامش قدم زدن او را دیدم دوست داشتم همکارش باشم که بعد از پایان تحصیل در سال ۶۳ با ایفای نقش وزیر منفی در نمایشی به کارگردانی آقای عظیمی با او هم بازی شدم.
وی ادامه داد: روزگار گذشت تا وقتی در بیمارستان آسیا تصمیم گرفتیم آخرین سالهای عمر را در کنار یکدیگر سپری کنیم. همواره سفارش میکرد دوست ندارم در جریان بیماری انجام امور کسی اذیت شود میگفت بذار فقط به تو بدهکار باشم. سعدی نه تنها به جا حرف زدن روی صحنه بلکه درست زندگی کردن را به من آموخت. عشق او این بود که روز تولد امام زمان (ع) روی صحنه رفته و دل مردم محل را شاد کرده است.
دوست قدیمی سعدی افشار در انتها اظهار کرد: سعدی از مال دنیا چیزی نداشت، اما دلی بزرگ داشت. فرهنگ و هنر این ملک یک یار صمیمی و قدیمی را از دست داد و صد افسوس از جای خالی سعدی افشار. من همین جا قسم میخورم بنا به قولی که به سعدی افشار دادم تمام آنچه طی این سالها از او آموختم را به جوانان و علاقه مندان به این رشته خواهم آموخت.
در انتهای مراسم رضا رضامندی از سحر شیران نوه سعدی افشار و تنها بازمانده او خواست تا به روی صحنه بیاید و این دو با اهدای لباسهایی که سعدی افشار عمری با استفاده از آنها روی صحنه دل مردم را شاد کرده بود به تماشاخانه سنگلج تاکید کردند امیدوار هستند طبق وعده شهردار تهران موزه این مجموعه هرچه زودتر راه اندازی شود تا لوحها و تمام اسناد متعلق به فعالیتهای سعدی افشار را به این محل اهدا کنند.