هشت روز پس از زلزله؛
دوباره خانههایمان را میسازیم
دو پسربچه آرام آرام در میان آوارها قدم برمیدارند به خانههایشان که نزدیک میشوند، دست روی شانههای هم میگذارند. «بابا میگوید بازم برمیگردیم اینجا، باز هم اینجا خونه میسازیم، خیلی خوبه، اما دیگه با کی بازی کنیم، دوستمون که مرد.»
به گزارش خبرنگار اعزامی ایلنا به مناطق زلزلهزده، سنگینی فضا را هوای ابری دوچندان کرده است؛ دود همچون روزهای گذشته سایهای سنگین بر خرابههای شهر و مردمانشان افکنده، آوارها تلنبار شده و همچون تیری در قلب مردم است، درست کنار ساختمانی که تمام و کمال روی زمین زانو زده است، چشمان یک عروسک رو به آسمان ثابت مانده است از حدقه درآمده و وحشت زده با دهانی باز. درست مثل کودکی در انتظار کمک بیهیچ ردی از صاحبانش.
دو پسربچه آرام آرام در میان آوارها قدم برمیدارند به خانههایشان که نزدیک میشوند، دست روی شانههای هم میگذارند. «بابا میگوید بازم برمیگردیم اینجا، باز هم اینجا خونه میسازیم، خیلی خوبه اما دیگه با کی بازی کنیم، دوستمون که مرد.»
هر یک قدم خاطرهای را زیر پا له میکنند؛ تکههای لوازم شخصی مردمی که هشت روز پیش خانههای خود را ترک کردند، برخی زنده و برخی هم مرده.