/یادداشت وارده/
جامعه به چه سمت و سویی میرود؟
براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رفع فقر و نابرابری، تأمین نیازهای اساسی و تضمین سطح پایه خدمات برای آحاد جامعه و برخورداری از تأمین اجتماعی حق مردم و تکلیف دولت و حاکمیت است و به همین دلیل بایستی "ریشهکنی فقر" مدنظر باشد نه اینکه فقر و فقیر را به رسمیت بشناسیم.
در ایامی که دومین جایزه اسکاری اصغر فرهادی برای فیلم فروشنده کام مردم ایران را شیرین کرده بود و شعر "هنر نزد ایرانیان است و بس" را معنایی و جلایی دوباره بخشیده بود. مصاحبه یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که از قضا سالها رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس بوده و نماینده یکی از مناطق محروم و دورافتاده کشور است در ارتباط با توجیه کلیه فروشی، بسان پتکی بر وجدان تمدن اسلامی – ایرانی فرود آمد و چه تقارن تلخ و گزنده ای بین موضوع و عنوان فیلم فروشنده و کلیه فروشی و از همه بدتر توجیه فروش کلیه بخاطر فقر آن هم براساس منافع و رقابتهای بین واردکنندگان دستگاههای دیالیز و باندهای دلالی کلیه و بالاتر از همه ربط دادن موضوع به سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی؟! طنز تلخی است که بگوئیم فروش کلیه در راستای اقتصاد مقاومتی است و با به رسمیت شناختن و اصالت دادن به فقر، فروش کلیه برای رفع فقر را توجیه کنیم.
دیروز در نشستی متشکل از جامعه شناسان سرآمد کشور که برای بحث و تبادل نظر پیرامون آسیب های اجتماعی در ایران تشکیل شده بود، پیشنهاد کردم جلسه یا جلساتی را به موضوع مدیران آسیب پذیر اختصاص دهیم و به علت یابی و کالبدشکافی آسیب های اجتماعی مبتلابه مسئولین کشور بپردازیم مگر نه اینکه در حدیث آورده اند" الناس علی دین ملوکهم".
به راستی این نوع تفکر و یا این نوع بیان را در کدام نحله های لیبرالیستی و کاپیتالیستی دنیا می توان سراغ گرفت؟ چگونه میتوان نگاه کالایی به درمان را جایگزین نگاه مأموریتی و تکلیفی مندرج در قانون اساسی کرد؟ این عبارت پیامبر اکرم (ص) را بگذارید کنار تحلیل های فوق لیبرالیستی و فراکاپیتالیستی توجیه فروش کلیه بخاطر فقر:
"من الهی علیه اربعون یوماً و لم باکل اللحم، فلیستقرض علی الله و لیاکله" – بحارالانوار 66/65
هرکس چهل روز نتوانست گوشت بخورد باید به حساب بیت المال (و با کمک دولت) بخرد و بخورد (و دولت اسلامی باید برای او و خانواده اش گوشت تهیه کند).
به هر تقدیر براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رفع فقر و نابرابری، تأمین نیازهای اساسی و تضمین سطح پایه خدمات برای آحاد جامعه و برخورداری از تأمین اجتماعی حق مردم و تکلیف دولت و حاکمیت است و به همین دلیل بایستی "ریشهکنی فقر" مدنظر باشد نه اینکه فقر و فقیر را به رسمیت بشناسیم و بعد توجیه کنیم که خوشبختانه دولت با پیشرفت علم پزشکی و توسعه امکانات درمانی باعث شده است تا این امکان برای فقرا فراهم شود که کلیه خود را بفروشند و قدری از فقر خود بکاهند و برای مدت کوتاهی با پول حاصل از فروش کلیه ارتزاق نمایند. این سخنان براساس کدام هنجار دینی و ملی تمدن ایرانی - اسلامی قابل توجیه است؟
ایران جزو کشورهای پیشگام منطقه در انتقال خون بوده است، اولین تزریق خون در سال 1320 در ایران انجام شد و تا قبل از سال 1353 که سازمان انتقال خون تأسیس گردید، علاوه بر اهداء خون، خرید و فروش خون نیز انجام می شد و یکسری بنگاههای حقوقی به این امر مبادرت می کردند. ولی در آن ایام برای جلوگیری از خرید و فروش خون، سازمان انتقال خون ایجاد گردید.
حال چگونه است که پس از 43 سال، کشور به جایی می رسد که خرید و فروش کلیه برای رفع فقر بدین صورت توجیه می گردد. بدیهی است که انتقال کلیه زنده به زنده بخاطر دو تا بودن کلیه بعلت پزشکی قابل توجیه است، ولیکن بطور قطع بایستی در قالب مکانیسم اهداء عضو انجام شود و رابطه مستقیم دهنده و گیرنده کلیه را قطع کرد و دولت متقبل هزینه آن شود.
پر واضح است که در کشور بسیاری از این قبیل مصائب و ناهنجاریها و آسیب ها وجود دارد که ریشه بسیاری از آنها فقر است ولیکن بیان عمومی آن و از همه بدتر توجیه کردن آن از سوی یک مرجع رسمی فاجعه آمیز است و اثرات مخربی بر جامعه میگذارد و اگر این قبیل توجیهات از سوی فقرا به زمینه های دیگر تعمیم یابد چه بسا خدای نکرده بسیاری از جرائم و تخلفات دیگر و بسیاری از ناهنجاریها و آسیب ها نظیر فرزند فروشی را به همین سبک و سیاق اعلام شده از سوی نماینده محترم مجلس می توانند توجیه نمایند و به آن مبادرت کنند.
به بیان دیگر وقتی یک مسئول و نماینده مجلس که به گفته امام (ره) بایستی " عصاره فضائل ملت" و "در رأس همه امور باشد" اینگونه فقر را و کلیه فروشی برای رفع فقر را توجیه کند، دیگر می توان چه انتظاری داشت از فرد فقیری که از سطح سواد و آگاهی پایین تری برخوردار است هر نوع عملی را با توجیه فقر انجام ندهد.
پس اصالت دادن به فقر اصلاً پذیرفته نیست و بایستی طبق قانون اساسی رفع فقر و محرومیت مدنظر باشد. برهمین اساس است که استاد شهید مطهری می گوید "هدف اسلام این است که فقر ریشه کن شود نه اینکه فقر باشد و اغنیاء فقرا را سیر کنند. یادداشت های استاد مطهری، ج 9، ص391".
اتفاقاً در سیره نبوی و علوی نیز حاکم اسلامی بایستی خودش به سراغ نیازمندان برود . در عهد نامه مالک اشتر به افراد "معتر" اشاره می شود که نیازشان را اعلام نمی کنند بخاطر مناعت طبع و دولت بایستی به سراغ آنها برود که همان مفهوم "نیازمندیابی فعال" در دنیای مدرن است.
«ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم – گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است»
و حاکمیت بایستی حداقل های زندگی را برای آحاد جامعه تضمین نماید و به همین اعتبار حضرت علی (ع) در توصیف دوران خلافت خویش می فرماید:
«ما اصبح بالکوفه احد الانا عما ان ادناهم منزله لیاکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات» بحارالانوار40/327.
به هر حال حاکم اسلامی بایستی براساس اصول "تکافل اجتماعی" و "توازن اجتماعی" اولاً مانع از فقر و محرومیت شود و سطح حداقل زندگی و خدمات و پوشش های پایه را از محل منابع عمومی برای همه تأمین کند ثانیاً اجازه ندهد که فاصله بین فقیر و غنی و شکاف طبقاتی و درآمدی بسیار زیاد شود و ثالثاً اگر به هرتقدیر نتوانست فقر را بطور کامل ریشه کن نماید بایستی کفالت اجتماعی افراد فقیر را برعهده بگیرد.
جالب توجه اینکه نماینده محترمی که فروش کلیه بخاطر فقر را توجیه می کند خودش پزشک است و در حال حاضر شاخصی وجود دارد در حوزه ارزیابی میزان رفاه و عدالت در جامعه و آن درصد افرادی است که با یک بیماری و بخاطر تأمین مخارج آن، به زیر خط فقر سقوط می کنند به بیان دیگر بسیاری از فقر بخاطر مخارج درمانی فقیر شده و می شوند و ای بسا فروش کلیه از سوی یک نفر بخاطر تأمین هزینه درمان یک عزیزش (افراد خانواده) باشد.
و جای تأسف دارد که مسئولین و متولیان جامعه که وضعیت موجود کشور از نظر ابتلاء به فقر و تنگدستی، ماحصل اقدام و یا عدم اقدام آنهاست. اینگونه فروش کلیه فقرا برای رفع فقر را می پذیرند و توجیه می کنند. و در سخن آنها حتی شمه ای از ناراحتی و همدردی و همدلی مشاهده نمی شود، آن هم در کشوری که این شعر سرلوحه آموزش زبان مادری اش بوده است.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی را به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
و این چیزی نیست جز نگاه کارکردی به فقر و سایر آسیب های اجتماعی که حتی امروزه در کشورهای سرمایه داری دنیا نیز یافت نمی شود و مقولات مسئولیت اجتماعی شرکتی، بازاریابی اجتماعی حکمرانی خوب و ... که در کشورهای سرمایهداری مطرح شده و می شوند جلوه هایی از تغییر نوع نگاه به مسائل اجتماعی و گفتمان خیر جمعی است.
"... راستی!
مواظب کلیههایت باش
تا ما
رتبه اول منطقه را
در پیوند کلیه به دست بیاوریم...
(شعر خیابانی از کتاب سفر آخر عشق- علی حیدری – 1394)"
پس بایستی پرسید" این نحن ذاهبون؟" این جامعه دارد به چه سمت و سویی می رود؟ بنظر می رسد بایستی یک تغییر پارادایمیک در رویکرد به توسعه کشور و ساختار خط مشی گذاری عمومی و سیاستگذاری اجتماعی کشور صورت پذیرد و این کاریکاتور خصوصی سازی و کوچک سازی دولت را برهم زده و حاکمیت و دولت را برگردانیم به نگاه وظیفهای و مأموریتی در حیطه خدمات اجتماعی و در این حوزه ها از نگاه کالایی و صنعت بازار بپرهیزیم. همچنین بایستی یک نظام چند لایه تأمین اجتماعی را طراحی و مورد اجرا گذاشت تا یک چتر ایمنی مبتنی بر بسته های سیاستی صیانتی، جبرانی، تأمینی و بیمه اجتماعی در سطح جامعه گسترانیده شود و دیگر کسی مجبور نباشد بخاطر فقر عضوی از بدن خود را بفروش بگذارد.
علی حیدری (عضو و نائب رئیس هیــأت مدیره سازمان تأمین اجتماعی)