رییس جدید سازمان میراث فرهنگی، چگونه سازمانی را تحویل میگیرد؟
سیدمحمد بهشتی شیرازی، سیدمهدی حجت و مرتضی بانک ازجمله کسانی هستند که گمانههایی درباره ریاست آنها بر این سازمان مطرح شده است. شاید نیز، مسعود سلطانیفر نتواند از مجلس رأی اعتماد بگیرد و بر مسند ریاست سازمان میراث فرهنگی باقی بماند.
با معرفی مسعود سلطانیفر به مجلس شورای اسلامی برای تصدی وزارت ورزش و جوانان، گمانهزنیها درباره جانشین او در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آغاز شده است. سیدمحمد بهشتی شیرازی، سیدمهدی حجت و مرتضی بانک ازجمله کسانی هستند که گمانههایی درباره ریاست آنها بر این سازمان مطرح شده است. شاید گزینه نهایی شخصی غیر از اینها باشد؛ شاید نیز، مسعود سلطانیفر نتواند از مجلس رأی اعتماد بگیرد و بر مسند ریاست سازمان میراث فرهنگی باقی بماند. هرچه باشد، فرصتی پیش آمده تا به بهانه تغییرات احتمالی، کارنامه سه ساله دولت یازدهم در این بخش مورد واکاوی قرار گیرد. این گفتار محدود به بررسی وضعیت سازمان در بخش میراث فرهنگی است.
اوضاع سازمان میراث فرهنگی در دولت گذشته، چندان فاجعهبار بود که پس از انتخاب دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری، خانواده میراث فرهنگی برای معرفی رییس جدید سازمان، لحظهشماری میکردند. دست بر قضا آنکه به ریاست رسید، فردی با سوابق اجرایی قابل اعتنا و تجربیاتی وسیع در حوزه فرهنگ، اقتصاد و برنامهریزی بود: محمدعلی نجفی. در آغاز گمان میرفت که با انتخاب او، دوره محنت میراث فرهنگی به پایان میرسد و دوره شکوفایی آن در افقی نه چندان دور از راه خواهد رسید؛ خصوصا که نجفی با مردی نامدار به سازمان میراث فرهنگی آمد: مهدی حجت؛ یکی از پایهگذاران و نخستین رییس سازمان میراث فرهنگی کشور.
جایگاه حجت بدان پایه بود که احساس میشد مقام معاونت میراث فرهنگی برایش کافی نیست؛ بدین سبب عنوان قائم مقامی نیز به او داده شد تا مشخص شود که معاون میراث فرهنگی، نفر دوم سازمان و بالاتر از سایر معاونان است. با این حال، خیلی زود مشخص شد که بزرگی نام حجت، برای رییس سازمان خالی از پیامدهای ناخواسته نیست. رفتار او همه چیز را تحتالشعاع قرار داد و دعاوی مکررش مبنی بر "پدر سازمان میراث فرهنگی بودن" حواشی مختلفی را ایجاد کرد. از این گذشته، اعتماد به نفس بالا، ثبات عقیده و شیوه مدیریت سختگیرانه و اطاعتطلبانه حجت موجب شد که بخشی از مدیران سازمان در دوره دولت اصلاحات – که امید میرفت دوباره به کار بازگردند - قید همکاری با او را بزنند.
حجت همچنین، با گروهی از مدیرانی که همراه با نجفی به سازمان آمده بودند، دچار مشکل شد. این گروه، از حیث دانش، تجربه و اشراف به مسایل میراث فرهنگی، فاصلهای ژرف با حجت داشتند و به هیچروی همسنگ او نبودند اما با حضور در کمیته انتصابات سازمان، این امکان را پیدا کردند که بعضا مانع از انتصاب گزینههای حجت در ستاد مرکزی سازمان و ادارات کل استانی بشوند و عملا در قامت اهرم کنترل او عمل کنند.
دیری نگذشت که مشخص شد سازمان در مواجهه حجت و سایر اعضای تیم نجفی دچار گرهی کور شده که باز شدنش جز با رفتن یکی از این دو نفر ممکن نخواهد بود. بدینسان نجفی که خود مسبب این اوضاع بود، به دلیل آنچه "بیماری و توصیه پزشکان برای دوری از کارهای پراسترس" خوانده میشد سازمان را پس از حدود شش ماه ترک کرد.
انتخاب جانشین او – مسعود سلطانیفر – بهقدری غیرمترقبه بود که شوک بزرگی را بر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری وارد ساخت و موجب شد که مهدی حجت منتظر معارفه رییس جدید نمانَد و به حالت قهر سازمان را ترک گوید. حالا مهمترین مسأله رییس جدید، انتخاب جانشین او بود. گویا به سلطانیفر گفته شده بود که در حوزه میراث فرهنگی، مهدی حجت و سیدمحمد بهشتی همچون دو لنگه در مسجد هستند که نه میتوان از جا کند و نه میشود سوزاند و بایدبا یکیشان کنار آمد. نهایتا سیدمحمد بهشتی به ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری انتخاب شد که نهادی خارج از تشکیلات اصلی سازمان اما وابسته به آن است و محمدحسن طالبیان نیز در رأس معاونت میراث فرهنگی قرار گرفت. بعدها شایع شد که بهشتی پست خود را با "گرفتن" تضمینهای لازم و طالبیان پست خود را با "دادن" تضمینهای لازم تحویل گرفته است.
طالبیان دارای چند ویژگی کلیدی برای تصدی معاونت میراث فرهنگی بود: او از نیروهای قدیمی و خودساخته سازمان است که از سطوح کارشناسی تا مدیریت ستادی بالا آمده و به مسایل میراث فرهنگی ایران اشراف دارد؛ دارای تحصیلات عالیه در حوزه میراث فرهنگی است؛ از ارتباطات بینالمللی در این حوزه برکنار نیست و در تعامل با نهادهای جهانی صاحب تجربیات قابل اعتناست. اما او دو خصلت تعیینکننده دیگر هم دارد: محافظهکاری و اطاعتپذیری. کارنامه کاری طالبیان نشان میدهد که او در قامت یک مدیر عملگرا میتواند با سیستمهای مدیریتی متفاوت کنار بیاید؛ چندانکه در دوره حذف و خانهنشینی مدیران دولت اصلاحات، جزء معدود کسانی بود که جایگاه خود در سازمان را حفظ کرد. (برخی ناظران معتقد بودند که حضور افرادی مانند او برای جلوگیری از فروپاشی کامل سازمان یا دستکم اطلاع از آنچه روی میدهد، ضروری است)
به هر روی، در دو سال و نیم گذشته چند اتفاق مهم در معاونت میراث فرهنگی رخ داده است: این معاونت به نفع معاونتهای گردشگری و توسعه مدیریت به معاونتی درجه دوم یا سوم تنزل یافته؛ نقش آن در تعیین راهبردهای کلان سازمان کمرنگ شده؛ تأثیرش بر انتخاب مدیران کل استانی و نظارت بر عملکرد آنها رو به کاستی رفته؛ و وجهه کارشناسی و کارآمدی آن ازسوی رسانهها و محافل تخصصی به پرسش گرفته شده است. از این گذشته، چسبندگی معاون میراث فرهنگی به پروژه ثبت جهانی آثار تاریخی، موجب مغفول و معطل ماندن بسیاری از وظایف این معاونت شده است.
در پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری اما، حضور سیدمحمد بهشتی به احیای نهادی تقریبا نابود شده انجامید و در شرایطی که معاونت میراث فرهنگی رو به تضعیف میرفت، وزنه تعادلی را در برابر تمایلات غیرمیراثی رییس سازمان بوجود آورد.
اگرچه گفته میشد که اختلاف عمیق دیدگاههای بهشتی و حجت (از منظر رویکرد حفاظتی یا اجتماعی به میراث فرهنگی) موجب دو دستگی در خانواده میراث فرهنگی شده است اما اقدام مشترک بهشتی و طالبیان در عدم تغییر شمار زیادی از مدیران منصوب حجت نشان داد که مخزن مدیریتی و کارشناسی این دو طیف اشتراکات زیادی دارد و در عین حال، هستند مدیرانی که مایلاند خدمات خود را در اختیار هر دو طیف قرار دهند.
در این بین، حلقه مفقوده، جمع زیادی از کارشناسان و مدیران دوره اصلاحات یا جوانان خودساخته سالهای محنت میراث فرهنگی بودند که به دلیل عدم اطاعتپذیری کامل به هیچکدام از این دو طیف جذب نشدند. آنها یا پیشنهادهای موجود را رد کردند یا اساسا پیشنهادی دریافت نکردند. بدینسان، بخش میراث فرهنگی سازمان (متشکل از معاونت میراث فرهنگی و پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری) کمابیش از افراد بیاعتقاد به سیستم "مرید و مرادی" تهی شد. اکنون معدودی از مشاوران و حواشی مدیریت میراث فرهنگی، هر کدام در بیش از 10 شورای فنی و راهبردی حضور دارند و در تمام حوزههای معماری و شهرسازی، مرمت بناهای تاریخی، باستانشناسی، مردم شناسی، موزهداری و... جزء تصمیمسازان اصلی محسوب میشوند. آنها با استفاده از صفوف متراکم کارمندان سازمان حتا نهادهای غیردولتی در این حوزه را تحت کنترل گرفتهاند و موجب معطل ماندن بخش قابل توجهی از ظرفیتهای مدیریتی و کارشناسی موجود شدهاند.
کوچک کردن خانواده میراث فرهنگی و از دست دادن سرمایههای اجتماعی این بخش در شرایطی صورت گرفت که بخش میراث فرهنگی به شدت از سوی مسعود سلطانیفر تحت فشار بود. درباره تمایلات غیرمیراثی و نگاه ابزاری او به آثار تاریخی روایات متواتر و حیرتانگیزی وجود دارد که در شرایط فعلی قابل نفی و اثبات نیستند اما برای مثال، یک پژوهش موردی در سال 1393 نشان داد که محتوای نیمی از برنامهها و سخنان سلطانیفر در 5 ماهه نخست ریاست او متوجه مسأله گردشگری بوده و آنجا که به میراث فرهنگی یا صنایع دستی توجه نشان داده، این دو را به عنوان ابزار توسعه گردشگری و بنگاههای اقتصادی مطرح ساخته است. او نهایتا موفق شد میراث فرهنگی را چندان به محاق ببرد که رییس جمهور در مراسم روز جهانی گردشگری در سال 1395 بگوید: بهتر بود در نام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، واژه گردشگری را مقدم بر میراث فرهنگی قرار میدادند. در همین دوران، موقعیت حاشیهای معاونت صنایع دستی تداوم پیدا کرد و گردشگری نیز جز در سخنان رییس سازمان و اتباع او شاهد پیشرفت چندانی نبود. در واقع، آنها عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور و تأثیر آن بر افت ایرانهراسی و افزایش شمار گردشگران خارجی را به حساب خود گذاردند.
در این شرایط رفتن سلطانیفر از سازمان میراث فرهنگی؛ صنایع دستی و گردشگری با استقبال پیدا و پنهان میراثیها روبرو شده است. اما رییس جدید هر که باشد، با مشکل تفرّق سه حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و نیز اختلاف بیهوده و زیانبار بین میراث فرهنگی و گردشگری روبروست؛ چنین مینماید که این اختلاف تصنّعی، بزرگترین میراث به جای مانده از مسعود سلطانیفر است.
از این گذشته، پریشانی و چند دستگی در حوزه میراث فرهنگی، معضل بزرگی است که رییس جدید سازمان را به چالش میکشد. البته واهمه از انتصاب رییسی همچون سلطانیفر موجب میشود که میراثیها از انتصاب سیدمحمد بهشتی یا مهدی حجت به ریاست سازمان حمایت کنند و بیش و کم به اجماع برسند اما قابل پیشبینی است که به محض انتصاب یکی از این دو، اختلافات پیش گفته احیا خواهد شد. ضمن آنکه مشخص نیست این دو چهره بزرگ میراث فرهنگی کشور، نخستین تجربه مدیریت فرابخشی و کلان خود را چگونه رقم خواهند زد و با بخش گردشگری سازمان چه رفتاری خواهند داشت؟
نهایتا اینکه انتصاب حجت یا بهشتی به ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یا انتصاب شخص سومی که یکی از این دو یا وابستگانشان را به عنوان معاون خود برگزیند، به منزله تحول بنیادین در وضعیت مدیریت میراث فرهنگی کشور نخواهد بود و مشکل تقلیل سرمایه اجتماعی و معطل ماندن ظرفیتهای کارشناسی و مدیریت این بخش به قوت خود باقی خواهد ماند.
یادداشت: حمیدرضا حسینی، پژوهشگر تاریخ و روزنامهنگار