یادداشتی از حمیدرضا حسینی
نشانههای افول در کلیدیترین معاونت سازمان میراث فرهنگی
معاونت میراث فرهنگی با افول قابل توجهی روبرو شده است؛ چنانکه از همین حالا پیامدهای ناگوار این افول، گریبان آثار تاریخی و میراث ملی ایران را گرفته است.
در هفتههای اخیر، خبری مبنی بر تخریب یکی از تپههای اقماری تپه باستانی چغامیش در رسانههای مختلف منتشر شد. بلافاصله، روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی یادداشت عاری از نزاکتی را منتشر ساخت و ضمن تکذیب ماجرا و دروغگو خواندن خبرنگاران، وعده داد که دروغگویان به زودی رسوا خواهند شد. این پیشبینی چند روز بعد به وقوع پیوست و رسوایی بزرگی رقم خورد: معاون امور مجلس، حقوقی و استانهای سازمان میراث فرهنگی با تأیید تخریب محوطههای باستانی، صریحا اعلام کرد که چند نفر از کارکنان اداره میراث فرهنگی دزفول در این ماجرا مقصر بودهاند و با دریافت رشوه، مجوز تخریب تپه مذکور را صادر کردهاند. همزمان، مدیر اداره میراث فرهنگی دزفول از کار برکنار شد.
از آن روز تاکنون بیشتر بحثهای رسانهای حول محور رفتار غیرحرفهای و دور از ادب روابط عمومی سازمان شکل گرفته و این درحالی است که اصل ماجرا بیش از آنکه به مرکز روابط عمومی مربوط شود، به عملکرد معاونت میراث فرهنگی باز میگردد.
شاید اگر تسطیح یک تپه تاریخی در جای دیگری غیر از استان خوزستان و شهرستان دزفول رخمیداد، میشد توجیهاتی را برای آن در نظر گرفت، اما چنان که میدانیم، معاون میراث فرهنگی سازمان، خود از اهالی شهر دزفول است و سالها مدیر پایگاه جهانی زیگورات چغازنبیل در استان خوزستان بوده است. بنابراین انتظار میرفت که ایشان دستکم بر این محدوده خاص اشراف کامل داشته باشد و مسایل و مشکلات آن را از نزدیک رصد کند. وجود فساد در اداره میراث فرهنگی دزفول، موضوعی است که شایعه آن از چند سال پیش در سطح استان و حتی بین مردم کوچه و بازار به شدت داغ بود. آیا میتوان باور کرد که معاون میراث فرهنگی با توصیفات پیشگفته از این شایعات بیخبر بوده است؟ و اگر خبردار بوده، آیا درباره این موضوع اقدامات مؤثری را به عمل آورده؛ یا دستکم رییس سازمان و اداره حراست را از وخامت اوضاع دزفول مطلع ساخته است؟
پاسخ را نمیدانیم، فرض عدم اطلاع آنقدر نگران کننده و دور از نظر است که بهتر است، از کنار آن بگذریم، اما به فرض اطلاع ایشان و دادن هشدار و اخطار لازم، شک نیست که تا پیش از تخریب محوطه اقماری تپه چغامیش و افشاگری رسانهها، نتیجهای به دست نیامده بود. در این صورت، پرسش مهمتری مطرح میشود که قدرت عمل و دایره نفوذ معاونت میراث فرهنگی در چه حدی است که حتی نمیتواند از اقدامات خلاف قانون در زیرمجموعههای کوچک و البته مهم سازمان جلوگیری کند؟
در شرایط فعلی که سازمان میراث فرهنگی همچنان درگیر با مشکلات ناشی از عملکرد مدیران دولت گذشته است و از سوی دیگر، گزینههای حائز صلاحیت برای این معاونت پرشمار نیست، همگان آرزومندند که معاونت میراث فرهنگی در پیشبرد امور محوله به منتها درجه موفقیت دست یابد، از اینرو، دستکم در سطح رسانهای، فعالان حوزه میراث فرهنگی کوشیدهاند تا با درک شرایط موجود، در حد امکان از موضع همدلی و با دیدگاهی سازنده، عملکرد معاونت مزبور را داوری کنند اما با گذشت زمان، میزان قصورها و سطح انفعال به جایی رسیده که چشم پوشی از آن به سادگی ممکن نیست. شرایط موجود، بیش از آنکه تداوم حضور افراد برخوردار از دانش و تجربه در معاونت میراث فرهنگی را تضمین کند، بالعکس، زمینه لازم را برای سررشتهداری افراد کممایه فراهم میکند و اعتبار مدیران و کارشناسان کهنهکار حوزه میراث فرهنگی را خدشهدار میسازد.
در این شرایط، کمترین انتظار این است که اگر فجایعی نظیر رشوهگیری در اداره میراث فرهنگی دزفول و تخریب تپههای باستانی، ناشی از قصور و تقصیر این معاونت بوده است، به عذرخواهی زبانی اکتفا نکرده و سریعا در مقام پاسخگویی و جبران مافات برآیند و در رویههای مدیریتی خود جدا بازنگری کنند. اما اگر تخلفات صورت گرفته خارج از حیطه مسوولیت معاونت میراث فرهنگی رخ داده است، صریحا محدوده اختیار و عمل خود را روشن سازند تا افکار عمومی بتواند مطالبات قانونی خویش در موضوع تخریب میراث ملی را از مقامات مسوول پیگیری کند.
همین خواسته را میتوان با رییس سازمان میراث فرهنگی نیز در میان گذاشت. اگر ایشان اختیارات لازم برای جلوگیری از این حادثه و حوادث مشابه را به معاونت میراث فرهنگی واگذار کرده است، این معاونت را به عنوان مسؤول مستقیم تخریب آثار تاریخی مورد بازخواست قرار دهند؛ و اگر اختیارات این معاونت در سطح محدوتری تعریف شده است، توضیح دهند که چرا بزرگترین و کلیدیترین معاونت سازمان میراث فرهنگی از اختیاراتی متناسب با تکالیف قانونی خود برخوردار نیست؟
در هر حال و با پذیرش هر کدام از فرضیههای موجود، روشن است که در حال حاضر معاونت میراث فرهنگی با افول قابل توجهی روبرو شده است؛ چنانکه از همین حالا پیامدهای ناگوار این افول، گریبان آثار تاریخی و میراث ملی ایران را گرفته است.
حمیدرضا حسینی؛ روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ