هوشیار سلطانی فر/یادداشت/
انتقاداتی به قوانین مربوط به ایثارگران، راهیان نور و طرح دادن تابعیت به رزمندگان خارجی
هوشیار سلطانی فر،دبیر جمعیت بازماندگان جنگ به مناسبت روز پاسدار ،جانباز و فتح خرمشهر که یادگار دلاوری ایثارگران این مرز . بوم است ،یادداشتی را برای ایلنا نوشته است.متن کامل این یادداشت را در ادامه می خوانید.
گاهی حرفها از شدت تکرار لوث میشوند، بنابراین برای کمک به آن باید از تکرار خودداری کرد. از این رو با پرهیز از آنچه در گذشته در مورد مشکلات و مسائل رزمندگان دفاع مقدس گفته شده، قصد دارم که به چند مسالهای بپردازم که به مطالبات عمومی ایثارگران نیز کمک خواهد کرد.
امروز رزمندگان ما از دو زاویه دچار آسیب شده شدهاند، اول اینکه با وجود تدوین دریایی از قوانین حمایتی برای ایثارگران و جانبازان حتی یک لیوان آب از این دریا هم به دست این افراد داده نمیشود، زیرا که متاسفانه این قوانین از ضمانت اجرایی خوبی برخوردار نیستند و پس از آن نیز متولی درستی برای اجرای این قانون در نظر گرفته نشده است.
شاید بگویید که پس بنیاد شهید و امور ایثارگران چه نقشی دارد؟ پاسخ این است، نهادی که جانباز را از در به داخل راه نمیدهد و مطابق قانون پاسخگوی وی نیست، چگونه میتواند، متولی او باشد. این مساله درست مثل آن است که یک معلم را به آموزش و پرورش راه ندهند.
البته نباید فراموش کرد که در دولت کنونی نسبت به دولت پیشین تفاوت عملکرد بنیاد شهید و امور ایثارگران احساس میشود؛ در زمان دولت پیشین جانباز به بنیاد میرفت و دردش را میگفت که البته به درد او رسیدگی نمیکردند، اما در این دوره اصلا جانباز را به بنیاد راه نمیدهند که بخواهد دردش را بیان کند که این هم کمک بزرگی است؛ زیرا میگویند که یک نفر رفت از کسی پول قرض بگیرد، به او گفتند به تو پول قرض نمیدهیم، اما باید ممنون ما هم باشی، پرسید چرا؟ گفتند؛ برای آنکه سرکارت نمیگذاریم؛ به همین خاطر نیز از بنیاد شهید بسیار متشکریم.
و اما نکته دوم این است که محتوای قوانین حمایتی برای رزمندگان جنگ با نقصهای بسیاری همراه است؛ قانون از نظر ارائه خدمات و جنبههای حمایتی بین جانبازان و ایثارگران تفاوت بسیاری قائل شده است و حتی بین جانبازان با درصدهای مختلف جانبازی نیز این مساله به چشم میخورد. در واقع این نوع قانونگذاری سبب شده است که بسیاری از افراد که مستقیما در جنگ حضور داشتند، از پوشش چتر حمایتی بیرون بمانند.
در نظر بگیرید که تنها در یک شب از سال که چهارشنبه سوری است، چه میزان اعصاب مردم از سر و صدا آسیب میبیند، حال تصور کنید که یک فرد ماهها و حتی سالها در زیر استرس آتش و انفجار باشد و مدام با خون و جنازه همسنگرانش بر خورد کند و دوستانش در آغوش او جان بدهند، آیا او میتواند مانند یک انسان عادی دوباره به زندگی خود باز گردد؟ هرگز.
چه طور میتوانیم از کنار ایثارگران به راحتی بگذریم و از کنار کسانی که ماهها و حتی سالها در معرض انفجار و موج بودهاند، انتظار داشته باشیم مانند افراد عادی و بدون حمایت زندگی کنند؟ در همه جای دنیا هر کس که به طور مستقیم در جنگ مشارکت داشته باشد، پس از آن شرایط ویژهای برای او در نظر گرفته میشود، اما متاسفانه در کشور ما اینگونه نیست و اگر ایثارگری آسیب محسوس و قابل مشاهدهای ندیده باشد، جانباز محسوب نمیشود و شاید اگر بخواهیم، بهتر بگوییم «هیچ» انگاشته میشود.
بسیاری از ایثارگران ما به این شکل از غافله زندگی بازماندهاند و اگر خانواده قوی نداشتند که از آنها حمایت کنند، با مشکلات بسیاری روبرو شدهاند به طوری که ما در جمعیت بازماندگان جنگ حدود ۹۰ هزار نفر از این افراد را شناسایی کردهایم که البته به دلیل آنکه، نهاد متولی درستی در این زمینه وجود ندارد، حتی کسی برای آمارگیری جامع از این افراد نیز اقدام نمیکند.
باید توجه کنیم که متاسفانه حتی تعدادی از این افراد به عنوان ایثارگر هم محسوب نمیشوند. مثل خانم کبری اصغری که سالها در جبهه به شکل خودش خدمت کرد، لباسها و ظرفهای رزمندگان را شست و به پخت وپز برای آنها مشغول بود و در چند مقطع نیز شیمیایی شد و آسیبهای سنگین دید و بنیاد آخر هم او را جانباز به حساب نیاورد؛ در حالی که او بعد از جنگ زمین گیر بود و با دستگاه نفس کشید و آخر هم دو سال پیش فوت کرد.
بنابراین ما معتقدیم که هر کس مستقیم در جنگ شرکت داشته اعم از رزمنده، راننده، آشپز و... همه باید تحت پوشش باشند، چه آن فردی که در معرض موج بوده و چه آن فردی که دست و پایش را از دست داده است و فقط در قوانین حمایتی باید تفاوت هزینههای زندگی و درمان این افراد در نظر گرفته شود.
لازم است که اشاره کنم؛ جمعیت بازماندگان جنگ سنگینترین و بزرگترین نامهنگاری در طول تاریخ ایران را داشته است، ما ۴۶۰۰ نامه به همه مسئولان اعم از دولتیان و مجلسیان و... در مورد مشکلات این افراد فرستادیم، اما نتیجه آن، این شد که برخی گفتند به ما ربطی ندارد، برخی جلسه گذاشتند ساعتها حرف زدیم که بینتیجه ماند و بخش دیگر نامههای ما را به بنیاد و دستگاههای دیگر پاسکاری کردند.
به تک تک نمایندگان مجلس دست کم ۳ نامه دادیم، اما بیتفاوت بودند و این مساله به خاطر آن فاجعه آمیز است که ۱۲۰ نفر از نمایندگان مجلس خود مرتبط با موضوعند یعنی یا خودشان جانباز و ایثارگر هستند و یا از خانواده شهدا و جانبازان هستند.
اما موضوع دیگری که جای دارد به آن بپردازیم طرح مسالهای بسیار بزرگ به نام اعطای تابعیت به رزمندگان غیر ایرانی است که در حد یک طرح در مجلس مطرح شده است.
چند مساله در این زمینه پیش میآید آیا مشکلات رزمندگان ایرانی هنوز حل شده است؟ این رزمندگان غیر ایرانی دقیقا چه کسانی هستند؟ چرا از طریق پناهندگی موقت یا اقامت موقت، مشکل را حل نمیکنند؟باید در نظر گرفت این افراد زمانی که وارد ایران میشوند با وجود این همه کسادی بازار کار در ایران احتمالا نمیتوانند وارد بازار کار شود در نتیجه باید به آنها بعد از تابعیت حقوق پرداخت شود که با وجود مشکلات فعلی دور از ذهن به نظر میرسد.
و موضوع آخر بحث ستاد راهیان نور و همه مراکزی است که به صورت ذاتی مرتبط با رزمندگان، جانبازان و آزادگان هستند. اتفاق عجیبی که در این عرصه افتاده، آن است که میدان فعالیت را در این حوزهها از کسانی که در جنگ حضور داشتند گرفته و به دیگران دادهاند به طوری که حضور رزمندگان در آنها دیده نمیشود و به نوعی دست صاحبان آن را کوتاه کردند؛ تا وقتی یک رزمنده زنده است و به کار هم نیاز دارد و میتواند در ستاد راهیان نور مشغول شود و دفاع مقدسی را که خود درون آن بوده روایت کند چرا کس دیگری که در جنگ حضور نداشته، بهکار گرفته میشود؟ نه فقط در ستاد راهیان نور بلکه در بسیاری از بخشهای دیگر نیز همین وضع حاکم است.
هوشیار سلطانی فر
دبیر جمعیت بازماندگان جنگ