خبرگزاری کار ایران

با امضای طوماری

۹ هزار معلم در کردستان: برای تامین نیازهای اولیه در مضیقه‌ایم

بیش از ۹ هزار معلم در استان کردستان با امضای طوماری خطاب به رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، گفته‌اند که برای تامین نیازهای اولیه خود و خانواده‌هایشان در مضیقه قرار دارند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در این طومار که یک نسخه از آن به نهاد ریاست جمهوری تحویل داده شده است، آمده که معلمان جزء اقشار ضعیف و فقیر جامعه هستند و هر آنچه به عنوان حقوق دریافت می‌کنند، تنها کفاف اجاره خانه، قسط بانک و فروشگاه مصرف [فروشگاه عرضه کننده مواد غذایی به فرهنگیان با درصدی تخفیف] را می‌دهد.

امضاء‌کنندگان این طومار در ادامه با مقایسه حقوق معلمان و سایر کارمندان دولت، گفته‌اند تمام آنچه معلمان دریافت می‌کنند، بخشی از مزایایی است که به کارمندان دولت پرداخت می‌شود و حقوق کارمندان دولت به مراتب بیش از این‌هاست.

معلمان در بخش دیگری از این طومار خواستار «اجرای کامل نظام رتبه بندی معلمان بدون حذف و اعمال تغییرات اساسی در اصل طرح»، «تاسیس یک بانک یا موسسه مالی و اعتباری و نیز یک شرکت بیمه که هر دو وابسته به آموزش و پرورش بوده و خدمات و منافع آن‌ها مختص به فرهنگیان باشد» و «تعیین وضعیت و تغییر در ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان و حسابرسی از گردش‌های مالی سنوات گذشته» شده‌اند.

 این طومار به امضای بیش از ۹ هزار معلم در شهرهای سنندج، سقز، مریوان، دهگلان، قروه و سروآباد رسیده است.

متن کامل این طومار به همراه تصاویر آن در ادامه می‌آید:

بسمه تعالی

جناب آقای روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران/ نمایندگان معزز مجلس شورای اسلامی

با عرض سلام و ادب فراوان

 به عنوان یک معلم ابتدا می‌خواستم در مورد موقعیت آموزش و پرورش و نقش و جایگاه آن در توسعه و پیشرفت همه جانبه و مستمر کشور برایتان بنویسم، لیکن دیدم حضرات نسبت به این موضوع استحضار و اشراف کامل دارید فلذا نیازی به مقدمه چینیهای مرسوم نمی‌بینم و به اصل موضوع می‌پردازم.

 شاید کسانی باشند که کار آموزش و پرورش را تنها در تدریس و انتقال مجموعه‌ای از مفاهیم ذهنی ببینند، ولی من هر روز با بخشنامه‌های متعددی مواجه می‌شوم که از آموزش روزانه قرآن، ترویج فرهنگ نماز، تقویت باورهای دینی واخلاقی، امر به معروف و نهی از منکر و نیز سبک زندگی گرفته تا برگزاری مانور زلزله، مبارزه با ایدز، پیشگیری از اعتیاد، آسیب‌های اجتماعی، مساله بی‌حجابی، فرهنگ رانندگی، مهارتهای زندگی، بهره وری، کارآفرینی، خلاقیت، تقویت و پرورش ذوق هنری و استعدادهای دانش آموزان و هزاران موضوع دیگر را، شامل می‌شود.

 فرقی ندارد رشته‌ام چیست و چه درسی را تدریس می‌کنم. تفاوتی نمی‌کند آموزگارم، دبیرم، مدیرم، معاونم، مشاورم و یا مربی پرورشی. من علاوه بر به روز بودن و توانایی در رشته تخصصی و زمینه کاری‌ام و نیز دانستن فنون تدریس و نحوه مدیریت کلاسهای ۳۰ نفره، باید به اهداف و محتوای این بخشنامه‌ها هم بپردازم، مفاهیم آن را انتقال دهم و برایشان فرهنگ سازی کنم. چون آموزش و پرورش وظیفه فرهنگ سازی را هم به عهده دارد و من خودم را در برابر خدا و آینده این مملکت مسئول می‌دانم و سخت بر این باورم که هیچ مانع و مشکلی نمی‌تواند و نباید دلیل و توجیهی برای غفلت و کوتاهی از این مسئولیت بشود.

 درمناسبتهای مختلف و عرصه‌های مهم سیاسی و اجتماعی مثل راهپیمایی‌ها و انتخابات من همیشه صف اول هستم چون جمعیت خانواده من بیش از یک میلیون نفر و آمار دانش آموزانم بیش از ۱۲ میلیون نفر است. این یعنی اینکه به چشم می‌آییم و همیشه با مشارکت موثر و حضور فعالمان وحدت و انسجام ایرانی‌ها را پررنگ‌تر کرده‌ایم.

من معلمم

 - روزی که سیل جان دانش آموزانم را تهدید کرد، جان خود را فدای نجات جان او کردم.

 - وقتی کلاسم آتش گرفت جان خودم را به خطر انداختم تا دانش آموزانم را نجات دهم.

 - وقتی دیدم دانش آموزم از شدت فقر قصد ترک تحصیل دارد از مخارج زندگیم گرفتم و تامینش کردم که آینده‌اش تباه نشود.

 - وقتی دو پایم شکست و نتوانستم به کلاسم برسم کلاس را در خانه‌ام تشکیل دادم تا دانش آموزانم از درسشان عقب نمانند.

 - وقتی دانش آموزم بر اثر بیماری مو‌هایش را از دست داد، مو‌هایم را تراشیدم تا مورد تمسخر قرار نگیرد و منزوی نشود.

 - وقتی کشورم به خطر افتاد لباس رزم پوشیدم و به جای گچ و قلم اسلحه به دست شدم و درس ایثار و دفاع از ناموس را به دانش آموزانم آموختم.

 - وقتی کشور با کمبود گاز مواجه شد من کلاس درسم را تعطیل کردم و روزهای آینده را بیشتر کار کردم و آن یک روز را جبران کردم تا گاز به خانه‌های هموطنانم برسد و بماند که برای این روز تعطیلی چقدر شرافت و جایگاه شغلی‌ام را زیر سوال می‌برند.

 اما....

 - وقتی برای کم بودن حقوقم اعتراض کردم زمزمه حرام بودن حقوق تابستانم را ورد زبان‌ها کردند.

 - وقتی برای تدریس به دورافتاده‌ترین روستا‌ها رفتم و ماه‌ها از خانوادهام دور ماندم و سال بعد تقاضای انتقالی دادم گفتند می‌توانی استعفا بدهی!

 - وقتی تعطیلات نوروز به مسافرت رفتم و به ستاد اسکان فرهنگیان مراجعه نمودم برای شب اول گفتند جا نیست، شب دوم گفتند می‌توانی داخل حیاط چادر بزنی و شب سوم برای خوابیدن بین میز و صندلی‌های کلاس ۳۰ هزار تومان پول گرفتند!!!

 - از تمام جشن‌ها و مناسبتهای طول سال که اکثر ادارات و شرکت‌ها به کارمندانشان هدیه می‌دهند چشم پوشی کردم ولی روز معلم که مختص معلمین بود انتظار داشتم به نحو آبرومندانه‌ای از جایگاه شغلی‌ام تقدیر شود اما با واریز ۳ هزار تومان برای هر معلم به حساب مدرسه، غرورم را شکستند.

 - وقتی بعد از ۳۰ سال خدمت به امید گرفتن حق بازنشستگی‌ام (که یک سوم حق سایر کارمندان هم نمی‌شد) به فرزندانم هزار وعده و وعید دادم، آنقدر امروز و فردا کردند و ریز ریز حقم را دادند که در لابه لای تورم و گرانی‌ها نفهمیدم کی آمد و کی رفت.

 - وقتی از مدرسه بر می‌گردم به جای مطالعه و استراحت، به ناچار برای تامین معاش و پرداخت اقساطم‌گاه مسافرکش می‌شوم،‌گاه شاگرد بقال،‌گاه منشی هتل و یا مطب پزشک، و گاهی هم کارگر روزمزد.

واقعیت اینست که غرور و عزت فرهنگیان و خانوادههای آن‌ها کمکم دارد جایش را به شرم می‌دهد. اگر نگاهی به واقعیتهای بازار و آمارهای بانک مرکزی بیندازید متوجه خواهید شد که اکثریت معلمان جزء اقشار ضعیف و فقیر جامعه هستند و این فقر و استضعاف به دلیل کم کاری و ندانم کاری آن‌ها نبوده است چون اکثریت معلمان از افراد با استعداد و حتی نخبگان جامعه بوده‌اند که از روی علاقه و دلسوزی و با بهترین مدارج و مدارک علمی و دانشگاهی وارد آموزش و پرورش شده‌اند. ما برای تامین نیازهای اولیه خود و خانواده به مضیقه افتاد‌ه‌ایم و خیلی به دنبال مقایسه خود با دیگران نیستیم چه اگر این کار را بکنیم حسابمان حتی با شاگردان خودمان که چند صباحیست ترک تحصیل کرده‌اند نمی‌خواند. ولی اگر معلمان را با سایر کارمندان دولت مقایسه کردید آمار و ارقام احکام کارگزینی را مبنا قرار ندهید (کاری که در دولت قبلی صورت می‌گرفت). چون تمام آنچه که معلمان دریافت می‌کنند‌‌ همان مبلغی است که در احکام آن‌ها درج شده است البته نه به طور کامل، بلکه مبلغ قابل توجهی به عنوان حق بیمه درمانی، صندوق بازنشستگی، مالیات، بیمه تکمیلی، صندوق وام ضروری، صندوقهای خیریه‌ای و صندوق ذخیره فرهنگیان از آن کسر می‌شود و آنچه که می‌ماند تنها کفاف اجاره خانه، قسط بانک و فروشگاه مصرف را می‌دهد. بعضی از همکاران مبلغ کسوراتشان برابر دریافتی‌شان است بعضی‌ها ممکن است تا دهم یا پانزدهم ماه دوام بیاورند و معدود افرادی هم هستند که لنگ لنگان خودشان را به آخر ماه می‌رسانند لذا نه تنها توان پس انداز (جهت معالجه، خرید یا تعمیر وسیله نقلیه، تحصیل وازدواج فرزندان و...) را ندارند بلکه برای تامین نیازهای اساسی باید وام بگیرند یا دنبال شغل دوم بگردند. چون در آموزش و پرورش مثل سایر ادارت از کارانه ماهیانه، اضافه کار، حق مسکن، حق ماموریت، حق ایاب و ذهاب، حق شیفت، حق اشعه، کمکهای غیر نقدی، بن خرید کالا، پاداش آخر سال، هدایای جشن تولد و سالگرد ازدواج، هدایای نقدی و غیر نقدی به مناسبتهای ملی و مذهبی هیچ خبری نیست.

 همچنین از وامهای چند ده میلیونی کارمندان محترم بانک (که معمولا کم بهره، بدون بهره و گا‌ها بلاعوض می‌باشد) یا از موسسات مالی و اعتباری وابسته به سایر ادارات که وام‌های گوناگون با درصدهای پایین در اختیار پرسنل خود قرار می‌دهند خبری نیست. همین بانک ملی که سالهاست میلیارد میلیارد حقوق معلمان به حسابش واریز می‌شود اگر معلمی برای گرفتن وام مراجعه کند خواهند گفت که حساب شما قرضالحسنه است ونمی توانید وام بگیرید.

 اکثر معلمان با میل و رغبت درونی شغلشان را انتخاب کرده‌اند و معلمی را دوست دارند ولی آیا با این اوصاف توان و یا آرامشی برای آموزش، تبلیغ و فرهنگ سازی خواهد ماند؟ در شرایطی که مرخصی تحصیلی لغو شده است و در خیلی موارد حتی انتقالی هم نمی‌دهند کسی می‌تواند ادامه تحصیل بدهد؟ به فرض اینکه شرایطش فراهم باشد کسی انگیزه ادامه تحصیل دارد؟ به استحضارتان برسانم که اکثر و یا تمام افرادی هم که برای تحصیلات تکمیلی تلاش می‌کنند انگیزه اصلیشان این است که روزی از آموزش و پرورش بروند و دلیلش هم واضح است. آیا وضعیت یک معلم با مدرک کار‌شناسی ارشد یا دکتری (از لحاظ حقوق، ساعات کار، منزلت اجتماعی و...) با همپایه خودش در دانشگاه قابل مقایسه است؟

آقای رئیس جمهور/ نمایندگان محترم؛

 مطالبات و درد دلهای چندین ساله فرهنگیان آنقدر زیاد است و روی هم تلنبار شده که پرداختن به همه آن‌ها در این طومار مقدور نیست ولی ما بار دیگر اظهار می‌کنیم و با تمام وجودمان بر این باوریم که منشا و مبدا پیشرفت و تحول در هر مملکتی از آموزش و پرورش ریشه می‌گیرد و پر واضح است که در هر نظام آموزشی و تربیتی معلم پایه و اساس کار است نه «اضافی» و «مصرف کننده». قطعا رضایت شغلی معلمان و تلاش و پویایی آن‌ها ارتباط مستقیمی با سعادت و پیشرفت این مرز و بوم دارد و ما این را در بیانات رهبر معظم انقلاب به وضوح می‌بینیم که فرمودند: «معلم با آموختن به یک انسان کلید بهره‌برداری از گنجین‌های تمام نشدنی را به او می‌دهد».

 لذا با عنایت موارد مطروحه و با نظر به اهتمام و عنایتی که به آموزش و پرورش و رفع مشکلات آن از حضرات سراغ داریم خواسته‌های خود را به صورت زیر مطرح می‌نماییم و امید داریم که با تصمیمات و اقدامات شایسته و هماهنگ دولت و مجلس، آموزش و پروش از بن بست، روزمرگی و بی‌انگیزگی نجات خواهد یافت.

۱- اجرای کامل نظام رتبه بندی معلمان (بدون حذف و اعمال تغییرات اساسی در اصل طرح).

۲- تاسیس یک بانک (یا موسسه مالی و اعتباری) و نیز یک شرکت بیمه که هر دو وابسته به آموزش و پرورش بوده و خدمات و منافع آن‌ها مختص به فرهنگیان باشد.

۳- تعیین وضعیت و تغییر در ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان و حسابرسی از گردش‌های مالی سنوات گذشته.

۴- بازگرداندن مدیریت خانه معلم به آموزش و پرورش و توسعه و تجهیز آن جهت استفاده فرهنگیان.

با تشکر و سپاس فراوان

کد خبر : ۲۷۳۳۳۵