در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
تصورات غلط باعث "فرزندپرپری" به جای "فرزندپروری" میشود/ جهل و توهمِ دانستنها ناشی از وجود فرهنگی بیمار در جامعه است
روانشناس و رفتارشناس اجتماعی معتقد است: برخی والدین با رویکرد فرزندپروری، فرزندپرپری میکنند که این رفتارهای اشتباه و تصورات غلط خانوادهها باعث میشود، خاک حاصلخیزی برای رشد بزهها و جرائم فراهم میشود.
«مصطفی فروتن» روانشناس و رفتارشناس اجتماعی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره قتل بابک خرمدین کارگردان سینما توسط پدر و مادرش، گفت: هیچ پدیدهای در عالم علوم رفتاری تک عاملی نیست و در هر رفتاری مسلم است، که اغلب بیش از یک عامل باعث واکنش یا پاسخ میشود. تجربه همیشه ثابت کرده است که در واکنش یا پاسخها از سوی افراد همیشه ابعاد پنهانی وجود دارد.
این رفتارشناس در پاسخ به این سوال که چه چیزی باعث شود که پدر و مادر اقدام به قتل برنامهریزی فرزند میکند، تصریح کرد: وقتی که صحبت از برنامهریزی میشود، یعنی از قبل درباره این ماجرا فکر شده است حالا این پرسش مطرح میشود که چرا باید از قبل روی یک قتل فکر شود آن هم توسط والدین؟ اساسا قتل در جرائم بزرگ نشان از فقدان هوش هیجانی در افراد دارد و مهارت حل مسئله را در آنها زیر سوال میبرد.در حقیقت کسی که درگیر جرمی مانند قتل میشود، نیاز به یک انگیزه قوی دارد. یعنی برای انجام چنین فعل بزرگ مجرمانهای فرد هم نیازمند یک انگیزه قوی است و هم فاقد هوش هیجانی و مهارت حل مسئله.
وی ادامه داد:حال این پرسش پیش میآید که کار به چه جایی رسیده است که فرد عزیزترین موجود زندگیاش را خودش با دستان خود و با مشارکت همسرش از بین میبرد. از نظر روانپزشکی برای اغلب افراد نرمال بچه تنها موجودی است که پدر و مادر حاضرند به خاطر آن از تمام ارزشهای خودشان بگذارند.اما اینکه میبینیم پدر و مادری فرزند خود را از بین میبرند باید بگویم که این یک اختلال روانپزشکی قطعی است به انضمام انگیزه قوی مجرمانه.حال اینکه این انگیزه قوی مجرمانه چیست از آنجا که اطلاعات کافی در خصوص این پرونده نداریم و مستندات در حد اقرارها و اعترافاتی است که ممکن است تغییر کند، حدسیات درباره انگیزهها درست نیست.
فرزندکشی باعث تشدید التهابات در جامعه میشود
فروتن درباره تبعات اجتماعی چنین حادثهای خاطرنشان کرد: جنبه عمومی جرم از منظر روانشناسی و جامعه شناسی به دلیل اینکه باعث تشویش اذهان عمومی میشود، دارای اهمیت است. این گونه اتفاقات باعث تولید ترس و ناامیدی در جامعه میشود، چنین قتلهایی در جوامع ملتهب که دارای زیرساختهای آسیب دیده و در حال گذار است، باعث تشدید التهابات میشود.
وی با بیان اینکه اساسا جرائم و به ویژه جرائمی که در این وسعت است، روح جامعه را آزار میدهد و باعث تبلور اتفاقات بد در جامعه میشود، ادامه داد: به طور مثال امروز پروندهای را داشتم که تحت تاثیر همین اتفاق افتاده بود، یک مادری به فرزندش در قالب طنز گفته بود که این فردی که کشته شده، تقریبا همسن و سال تو است و میبینی که من الان اعصاب ندارم. در حالت طنز هم چنین موضوعاتی گرفتاری برای روح و جسم جامعه ایجاد میکند.
این رفتارشناس تصریح کرد: در جوامع متمدن و جوامع مدنی هیچ رفتاری را شایسته سلب حیات نمیدانیم. هیچ کسی حق گرفتن جان کسی را ندارد، مگر براساس حکم قانون که در این بحث جایی ندارد. وقتی درباره رفتارهای نامتعارف فرزند صحبت میکنیم، یعنی درباره یک خانواده صحبت میکنیم. وقتی درباره والدین و فرزندان صحبت میکنیم در حقیقت صحبت از مجموعهای است که براساس میل عاطفی دور هم جمع شدهاند.
وی با اشاره به اینکه رفتارهای اشتباه و تصورات غلط خانوادهها باعث میشود خاک حاصلخیزی برای رشد بزه و جرائم فراهم شود، گفت: ما باید بدانیم متاسفانه فرزند پرپریها باعث تبلور چنین وقایع چرک و آسیبرسانی در جامعه میشود. از این واژه استفاده میکنم، چراکه خیلیها با رویکرد فرزندپروری، فرزندپرپری میکنند.
ساختار فرهنگی و فقدان دانش زندگی عامل قتلهای خانوادگی در کشور
وی همچنین درباره تحلیل قتلهای خانوادگی در کشور گفت: ساختار فرهنگی و فقدان دانش زندگی دو عامل کلیدی و مهم در بروز چنین وقایعی است. درباره اینکه چرا گفتم وقایع نه حوادث نیز باید بگویم که در علم حقوق ما حوادث و وقایع را از هم تمییز میدهیم. وقتی درباره وقایع صحبت میکنیم که اندیشه از قبل طراحی شده و یک اراده قبلی در خصوص آن وجود دارد. وقتی یک گروهی به هر دلیلی اقدام دستهجمعی برای حذف فیزیکی و ساقط کردن حیات از یکی از اعضای خانواده میکنند، نشان دهنده این است که متاسفانه یک فرهنگ بیمار در کشور وجود دارد و این افراد به درستی دانش زندگی را درک نکردهاند.
این رفتارشناس خاطرنشان کرد: بنابراین وقتی درباره چنین موقعیتی صحبت میکنیم، متاسفانه جهل و جاهلیت و توهم دانستنها که افراد دارند در مجموع باعث بروز چنین مشکلاتی در جامعه میشود.
وی با بیان اینکه وقتی بیماری حادث میشود زن و مرد ندارد، تصریح کرد: وقتی صحبت از مشارکت یا مباشرت مادر در قتل فرزند میکنیم که ممکن است براساس خواست فردی باشد یا مبتنی بر زور، اما به هر دلیلی که این مباشرت و مشارکت وجود داشته باشد حاکی از همان اختلال روانپزشکی مورد نظر است. حتی اگر این فرد اقرار کند که تحت عامل زور در این قتل مشارکت یا مباشرت داشته و از انجام این کار اکراه داشته، اما آنچه که محرز است، این است که مادر چون اسمش مادر شد، مصونیت ندارد. در حقیقت یک نوع پدر و مادر طبیعی داریم و یک نوع مادر و پدر معنوی. مادر و پدر طبیعی یعنی کسی که بنابر قاعده فیزیولوژیک مادر یا پدر شده است و این هیچ ربطی به ساختار روانپزشکی پدر شدن یا مادر شدن ندارد. چه بسا بسیاری از افراد هستند که صرفا از لحاظ فیزیکی و طبیعی پدر و مادر هستند، اما رفتار بسیار بدتری دارند و پروندههایی از این دست بسیار زیاد داشتهام.
چرایی عدم پشیمانی بعد از قتل و مثله کردن فرزند؟!
این رفتارشناس درباره اینکه پدر و مادر پس از قتل ابراز پشیمانی نداشتهاند، گفت: از نظر رفتارشناسی انگیزهها بسیار مهم هستند، حال درباره اینکه فردی از قتل فرزندش نادم نباشد باید بگویم که به صورت پیش فرض سه حالت وجود دارد، اول بیماری، دوم فقدان هوش هیجانی و مهارت حل مسئله، حالت سوم ترکیبدو موضوع اول است. در بسیاری از پروندهها به طور مثال پدری تحت تاثیر اعتیاد، فرزندش با وی درگیر شده و او را با چاقو مصدوم میکند، یا اینکه سرمسائل دیگری مانند ناموس و... به اشتباه اما فرزند خودش را از حیات ساقط کردهاست. گاهی این عدم پشیمانی پس از قتل ناشی از بیماری است یعنی فرد تحت تاثیر مواد مخدر یا بیماریهای روانپزشکی اقدام به قتل کرده و باورش بر این بوده که کار درستی کرده است، از این دست پروندهها بسیار است که فرد تحت تاثیر دارو یا مواد محرک مرتکب چنین قتلهایی شده است.
وی ادامه داد: در مواردی هم انگیزه باعث قتل فرزند شده است، دلیل اینکه از قتل پشیمان نیستند را نیز میتوان رضایت فرد از این دانست که یک عامل ناکام کننده یا یک عامل خجالت دهنده را از زندگی حذف کردهام به طور مثال در یک نمونه پدری به دلیل اینکه معتقد بوده، فرزندش آبروی او را برده است اقدام به قتل کرده است.
فروتن تصریح کرد: باید دانست مشخصا آن چیزی که در زندگی مهم است، این است که سلامت زندگی کنیم و اجازه دهیم که دیگران هم در سلامت زندگی کنند، چنین اتفاقاتی در جوامع بشری بوده و تا ابد هم خواهد بود و فقط میتوانیم با ارتقای سطح دانش و آگاهیها و آموزش و تنظیم یک سری از اصول که در روابط بین افراد حاکم است، از بروز چنین وقایعی جلوگیری کنیم.