ایلنا گزارش میدهد؛
هواداران مرتضی پاشایی؛ فریاد جوانانی که شنیده نمیشوند
صدای جوانان عملا در جامعه ما شنیده نمیشود؛ در نتیجه آنها از هر فرصتی برای بیان خود استفاده میکنند / شکاف میان فرهنگ رسمی و غیررسمی در این اتفاق به نمایش گذاشته شد اما این الزاما سیاسی و دهانکجی به احزاب نیست.
حضور گسترده جوانان در مراسم فوت مرتضی پاشایی؛ خواننده جوان پاپ کشور؛ با تحلیلهای متفاوتی از سوی کارشناسان روبرو بوده است، اما به نظر میآید که این حضور دور از انتظار، ممکن است بیش از هر چیز صدای درخواست نسل جوان برای دیده شدن نسلشان؛ ارزشها و علایقشان باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از گذشت حدود یک هفته از فوت مرتضی پاشایی، خواننده ۳۰ ساله موسیقی پاپ کشور، دیگر کمتر کسی است که نام او را نشنیده باشد. هر چند این خواننده جوان، طرفداران و مخاطبان زیادی داشت و پیش از مطرح شدن بیماری و خبر فوت او نیز بسیاری افراد او را میشناختند و ترانههایش را گوش میدادند، اما امروز همه جا در محافل خصوصی و عمومی، رسانههای داخلی و خارجی یا مجازی و مکتوب صحبت حضور گسترده و غیرقابل انتظار مردم در مراسم تشییع جنازه او و دیگر مراسمهای یادبود وی در سراسر کشور است.
حضور پررنگ جوانان در این مراسم با توجه به سهم کمی که در جامعه و در بخشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای آنها در نظر گرفته شده، شاید صدایی ازسوی این نسل برای دیده شدن به نظر بیاید یا آنکه به عنوان تفاوت علایق و قهرمانان این نسل از آنچه انتظار میرفت؛ تلقی شود.
آنچه طرفداران مرتضی پاشایی پس از فوت او رقم زدند، حضوری است که شاید کمتر در مراسم مشابه برای دیگر بزرگان فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی دیده شده بود، برهمین اساس نظر یک جامعهشناس، یک رفتارشناس و یک استاد ارتباطات اجتماعی را در مورد این پدیده جویا شدیم.
جوانان را نادیده گرفتهایم
سعید معیدفر، جامعهشناس و استاد دانشگاه در تحلیل خود از این پدیده پیش از هر چیز به حضور چشمگیر جوانان در مراسم تشییع جنازه پاشایی و نادیده گرفتن جوانان در جامعه اشاره میکند: «در واقع اتفاق تازهای رخ نداده است؛ این قشر همواره در جامعه حضور داشته و این ما بودهایم که نخواستیم آنها را ببینیم. صدای جوانان عملا در جامعه ما شنیده نمیشود؛ در نتیجه آنها از هر فرصتی برای بیان خود استفاده میکنند.»
این جامعهشناس ناتوانی جامعه در تعیین نقش اقتصادی و فرهنگی برای جوانان را یکی از عوامل تجمع آنها پس از درگذشت خواننده جوان یا هر حضور دیگر میداند و اظهار میکند: «اکثریت حاضران در خیابان را جوانان متولد دهه ۶۰ تشکیل میدادند که عملا در جامعه ما فراموش شده هستند؛ ما در اجتماع امروز نقشی برای جوانان تعریف نکردهایم، حتی آینده شغلی برای این گروه در نظر نگرفتهایم و شاهدیم که این نسل با وجود آنکه در مرحله تشکیل خانواده قرار دارد، اما به دلیل تورم و مشکلات اقتصادی کشور چگونه در این زمینه با مشکل روبرو شده است.
از سوی دیگر علاوه بر اقتصاد در عرصههای دیگر مانند سیاست و فرهنگ هم نقشی برای جوانان تعیین نکردهایم به همین دلیل این گروه که هم نسل مرتضی پاشایی است، اطراف این جوان ناکام ۳۰ ساله جمع میشود.»
از طرفی دیگر عضو سابق کمیسیون پژوهشی فرهنگی دانشگاه تهران بر احساس بیاعتمادی نسل جوان به نسل پیش از خود تاکید میکند: «این قشر بارها نسل قبل از خود را زیر سوال برده در حالیکه یک نسل معمولا «قشر نخبگان» خود را از یک نسل پیشتر انتخاب میکرد، اما این حضور نشان داد جوانان امروز به نسل قبل از خود اعتماد ندارد.
زمانی که جوانان فردی را برای خود انتخاب میکنند که الزاما از کاریزمای بزرگان هنر برخوردار نیست، نشان دهنده شکاف عمیق ارزشی ایجاد شده میان نسل جوان و نسل قبل است.»
معیدفر همچنین با اشاره به اینکه مقاومت دربرابر خواست جوانان امکانپذیر نیست، اظهار میکند: «این نسل نشان داده هر طور شده راه خود را باز میکند.»
به افراد مورد علاقه جوانان نیز احترام بگذاریم
مصطفی فروتن، رفتارشناس اجتماعی نیز با تاکید بر اینکه وقوع این پدیده قطعا چند عاملی است؛ به محبوبیت پاشایی به عنوان یک خواننده، تاثر شهروندان به دلیل فوت این جوان از بیماری سرطان، حضور دیگر خوانندگان و افراد مشهور در مراسم تشییع جنازه پاشایی به عنوان برخی دلایل حضور گسترده مردم در مراسم فوت مرتضی پاشایی اشاره میکند.
این رفتارشناس اما به برخی عوامل تاکید بیشتری دارد: «ممکن است که این واکنش حاوی این پیام از سوی جوانان باشد که به افراد مورد علاقه ما نیز احترام بگذارید.»
فروتن حضور گسترده مردم برای گرامیداشت هنرمندان را امری طبییعی میداند و اظهار میکند: «آنچه سوال برانگیز است استقبال کم جوانان از دیگر مراسمهای گرامیداشت بزرگان جامعه است.
ما در دورانی هستیم که نسل جوان ما نسبت به ارزشهای نسل پدران خود ناآگاهند. زمانی که برای فوت مرحوم مهدوی کنی ۲ روز عزای عمومی اعلام میشود، نسل گذشته میداند که برای شخصیتی مانند ایشان دو روز تالم جامعه امری بدیهی است؛ اما سیاستگذاران نتوانستهاند، این افراد را به نسل جوانان بشناسانند.
اگر سیاستگذاران بدون بزرگنمایی به شناساندن انسانهای ارزشمند جامعه به نسل جوان بپردازند و از طرفی دیگر به ارزشهای جوانان نیز احترام بگذارند، دیگر چنین اتفاقاتی، شبهه و تعجب در جامعه ایجاد نمیکند.»
فروتن همچنین نقش رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی همچون «لاین» و «وایبر» را نیز در ترغیب افراد به حضور در این مراسم پررنگ میخواند و در کنار آن نیز به نبود فضای مناسبی برای تخلیه روانی جوانان اشاره میکند: «ایجاد مدیریت صحیح و در زمینه ایجاد فضایی مناسب برای تخلیه روانی و هیجانی جوانان باید در دستور کار مسئولین قرار بگیرد.»
فضای اجتماعی معاصر تغییر کرده است
مسعود کوثری، استاد ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران نیز در تحلیل خود از این پدیده، تغییر مساله فضایاجتماعی معاصر را مطرح میکند: «چه در ایران و چه در کشورهای غربی نسبت به گذشته تغییراتی ایجاد شده به صورتی که تجمع مردم در این دوران بیش از اینکه بر پایه تعلقات سیاسی و پایگاههای اجتماعی و طبقاتی اتفاق بیفتد، بیشتر حول مسائلی است که از جنبههای سرگرمی(fun) برخوردار است.
البته باید این نکته را نیز درنظر گرفت که آنچه رخ داده است، آخرین نمونه این گونه مراسم نخواهد بود؛ هرچند که میتوان گفت جامعه ایران تقریبا نخستین تجربه خود در این زمینه را پشت سر گذاشته، بنابراین ابتدا باید اجازه داد تا نخبگان به تحلیل در این مورد بپردازند و سپس به واکنش در این زمینه بپردازیم.»
وی هنچنین اشاره میکند که شکاف میان فرهنگ رسمی و غیررسمی در این اتفاق به نمایش گذاشته شده است، اما تاکید میکند که این مورد را نباید الزاما سیاسی و دهانکجی به احزاب تعبیر کرد.»
گفتگوی ایلنا با دکتر تقی آزاد ارمکی