خبرگزاری کار ایران

دل نوشته‌ای به بهانه روز جهانی کارگر

مدت‌هاست که اسم و رسمت به فراموشی سپرده شده است و نه نامی از قامت رنجیده‌ات است و نه رسمی از آن رخساره پریشانت.

کوچک که بودم دستانم با تاول‌های زندگی ساخته بود و زخمشان به راحتی التیام می‌یافت اما بزرگ‌تر که شدیم در محفل تاجران و در کوی به ظاهر حق اندیشان، زخم دستان‌مان را تحقیر کردند و به بلندای سن و کهولت دوران زخمه بر زخم پاشیدند و دیگر هیچ .

تنها در سرزمین من است که کار سن و سال نمی‌شناسد و دستان زیبا و شفاف فرشتگان کوچک نیز به تیشه زمان مکدر می‌شود.

افسوس که چه به آسانی صداقت دستان‌مان را از عزت و کرامت به گدائی تعبیر کردند و خمی قامتمان را رکوع بر عبود خواندند.

اما همین را بس که قامت خمیده‌ات سر انسانیت را بالا می‌گیرد و دستتان پینه بسته‌ات درزهای انسانیت را پر می‌کند.

روز‌ی حلالت، شعفی است بر چشمان بدر منتظر خانه‌ای، که می‌خواهد جسم و روحت را نوازش کند و چشمان کودکانه‌ای را از انتظار برهاند.

بر نام و مقامت فخر کن زیرا به جای آنانکه نان را خشت می‌کنند خونت را عرق می‌کنی و خشت را به نانی.

کد خبر : ۳۶۶۱۸۶