مرد جوان گفت: بعد از خوردن غذا حالم بد شد و همسرم با دیدن حال جسمی من شروع به سر و صدا کرد. تنها چیزی که به خاطر دارم چهرههای هراسان همسرم و همسایهها بود و بعد از آن بیهوش شدم. ۱۰ روز بعد که به هوش آمدم، روی تخت بیمارستان بودم و از همسرم خبری نبود.