خبرگزاری کار ایران

کیارستمی: گرافیک تابع مشتری است

کیارستمی: گرافیک تابع مشتری است
کد خبر : ۸۳۳۹۳

گرافیک اساسا برپایه سفارش است و نادیده گرفتن سفارش امکان‌پذیر نیست زیرا کار گرافیک به نشر نیاز دارد و این نشر به توافق یک آدم دیگر یعنی سفارش‌دهنده محتاج است.

ایلنا: عباس کیارستمی معتقد است: گرافیک اساسا بر پایه سفارش است و نادیده گرفتن سفارش امکان‌پذیر نیست زیرا کار گرافیک به نشر نیاز دارد و این نشر به توافق یک آدم دیگر یعنی سفارش‌دهنده محتاج است.

به گزار خبرنگار ایلنا، عباس کیارستمی با اشاره به سابقه‌ی خود در گرافیک گفت: سال‌هایی که کار گرافیک را به‌طور پیوسته انجام می‌دادم، گرافیک را براساس سبک و سلیقه سفارش دهنده کار می‌کردم و با مجموعه کارهایی که انجام می‌دادم کسب درآمد می‌کردم.

وی ادامه داد: من آن زمان دانشجوی رشته نقاشی بودم که یک نمایشگاه گرافیک گذاشتم و این اولین حرکت برای کسب درآمدم بود. بعداز آن به آتلیه هفت و آتلیه علی اکبر صادقی رفتم که در این دو آتلیه ساعتی به من دستمزد می‌دادند. یادم می‌آید از صبح تا ده شب مسیر این آتلیه‌ها را می‌دویدم زیرا مسیرها طولانی بود ضمن اینکه در آن زمان تاکسی هم زیاد نبود.

کیارستمی با شاره به اساتید خود در گرافیک افزود: در اینجا باید یادآور شوم که استادان گرافیک مانند مرتضی ممیز و فرشید مثقالی را در خارج از محیط کار می‌دیدم. کار گرافیک تجربه خوبی بود زیرا در 21 سالگی با پدیده‌ای بنام حق با مشتری آشنا شدم. آن دوران آن چنان تاثیر خوبی روی من گذاشت تا آنجا که یک نوع وجه مشترک با فیلمسازی هم پیدا کردم و آن نکته این بود که باعث شد محدودیت را بپذیرم و مشتری را راضی نگه دارم و تا به امروز به عنوان فیلمساز هنوز با محدودیت‌های دوران گرافیکی‌ام کار تبلیغاتی انجام می‌دهم و موفقیت امروزم را مدیون آن محدودیت‌ها می‌دانم.

کیارستمی از ساخت آگهی برای چند شرکت تتجاری خبر داد و افزود: آقای ایروانی که در آن زمان صاحب پرده سایه روشن بود و داداش زاده که کارخانه شکلات داشت به من سفارش کار دادند و کارهای تبلیغاتی انجام می‌دادم و گاهی هم طرح‌های من رد می‌شد و احساس رضایت نمی‌کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم باید قبول کنم غیر از خودم ایده هم وجود دارد که می‌تواند کمک بزرگی باشد و با این مقوله در فیلمسازی هم مواجهه شدم.

کیارستمی با اشاره به حضور خود در فیلمسازی گفت: در کارهایم هیچگاه تهیه کننده نداشتم و به عنوان تهیه کننده – کارگردان وارد این عرصه شدم و باید بگویم به نوعی معصومانه وارد عرصه فیلمسازی شدم و همین امر باعث شد به خوبی کار کنم. در آن زمان من در کانون کار می‌کردم و کاملا آزاد بودم و محدودیت را خودمان برای خودمان ایجاد می کردیم ضمن اینکه مستقل کار می‌کردیم و با محدودیت فرهنگ و هنر آشنا نبودیم. در محیطی بسیار آزاد کار می‌کردیم اما می‌دانستیم با مخاطب چطور کار کنیم زیرا گاهی اوقات مخاطب ما کودکان و والدین آن‌ها بودند.

وی ادامه داد: بعداز انقلاب علیرضا زرین مدیرعامل کانون شد اما ما به هیچ وجه احساس نمی‌کردیم او مدیر ما است زیرا فضای کاری خوبی برای ما ایجاد کرده بود به همین دلیل ما در کانون با آزادی قبلی فعالیتمان را ادامه دادیم.

کیارستمی گفت: با اشاره به نقش تهیه کننده در فیلم آخرم مثل یک عاشق که آن را در ژاپن ساختم با یک تهیه کننده کار کردم و متوجه شدم تهیه کننده نقش اساسی در هنر دارد و به نوعی از حمایت تهیه کننده همراه و متوجه شدم کسی که سرمایه‌گذار است و نگران سرمایه‌اش است به نکات مهم و ریزی توجه دارد و من با کمی تامل متوجه شدم حق با اوست. محدودیت‌ها همیشه برای من کارساز بوده است زیرا بعد از مدت‌ها به این نکته رسیدم که محدودیت باید در کنار آزادی باشد و در کنار آن معنا پیدا می‌کند.

باید یادآور شوم از چهل سال به بعد من چیز جدید یاد نگرفتم زیرا معتقدم سن یادگیری مربوط به سال های جوانی است و باز هم تاکید می کنم بعد از سی سال چیز جدید فرا نگرفتم.

کیارستمی مشتری محور بودن را در بحث گرافیک یک اصل دانست و افزود: گرافیک اساسا بر پایه سفارش است و نادیده گرفتن سفارش امکان‌پذیر نیست زیرا کار گرافیک به نشر نیاز دارد و این نشر به توافق یک آدم دیگر یعنی سفارش‌دهنده محتاج است. کار گرافیک که روی دیوار است یعنی تفاهم دارد و به سرانجام رسیده است و کارهایی که در انبارها می‌خوابند مانند هزاران طرحی که من در پستوی خانه‌ام دارم و هیچ وقت منتشر نشده‌اند، یعنی گرافیست نتوانسته نظر سفارش‌دهنده را جلب کند

وی ادامه داد:.در دوران گذشته رشته گرافیک در دانشکده هنرهای زیبا گرافیک تدریس نمی‌شد به همین دلیل این رشته به نوعی خودآموزی بود ضمن اینکه اگر داداش زاده و ایروانی را دیده بودید تعجب می‌کردید که من با اطلاعات کم در این رشته چگونه با آنها کار می کردم.

کیارستمی افزود: زمانی من یک کار تبلیغاتی برای بانک عمران انجام دادم و مدیر بانک به من گفت این فیلم را باید طوری بسازم که روز پنجشنبه پخش شود و روز جمعه ما بانک را باز می‌کنیم و مردم باید جلوی در بانک صف بکشند و اگر این اتفاق نیلفتد هیچ پولی بهت نمی‌دهیم. در ابتدا برایم خیلی سخت بود و با خود گفتم چگونه باید این کار را انجام دهم اما زمانی که دیدم جلوی در بانک صف کشیده شد متوجه شدک که توانستم با تماشاگر ارتباط برقرار کنم.

کیارستمی با اشاره به اینکه وی نیز در دوره‌ای به معیشت فکر می‌کرده است، افزود: دوره‌ای بود که به هیچ وجه به هنر فکر نمی‌کردم و تنها به معیشت می‌اندیشیدم اما زمانی که اوضاع مالی‌ام خوب شد هنر برایم اعتبار بیشتری پیدا کرد. این راه سال‌ها طی شد و الان اگر فیلم‌هایم زیاد فروش نکند نگران نیستم زیرا می‌دانم برای طبقه خاصی فیلم می‌سازم به همین دلیل نباید انتظار فروش هم داشته باشم. مهمترین نکنه‌ای که یک فیلمساز باید بداند و به آن توجه داشته باشد این است که بداند چگونه مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.

کیارستمی با اشاره به نقش تجربه شخصی در کار هنری گفت: گفت: ریشه بعضی کارهای من در فیلمهایم مربوط به 20 سالگی من می‌شود که در آتلیه هفت کار می‌کردم در اتلیه فهت صادقی عاشق دختری بود که شبیه یک بازیگر خارجی بود به همین دلیل هر شب ما را به سینما و ساندویچ دعوت می‌کرد تا فیلم را می‌دید یاد آن دختر می‌افتاد و احساساتی می‌شد و گریه می‌کرد هر بار که فیلم را می‌دید این کار تکرار می‌شد به همین دلیل زمانی که به سر آن صحنه می‌رسد. من می‌گفتم که دورغ است و حواسش را پرت می‌کردم و او هم از فردایش می‌گفت دیگر تو کنار من نشین.

وی ادامه داد: من از همان ابتدا تلاش کردم این مقاومت را مقابل هر چیزی که من را احساساتی کند داشته باشم. قدیمی‌ترین ریشه‌ای که دارم این بود که نمی‌توانستم تحمل کنم که فیلمی کسی را تحت تاثیر قرار دهد و اشک او را درآورد. به همین دلیل سعی کردم این فاصله گذاری را رعایت کنم. ضمن اینکه ابین فاصله گذاری را حتی در تعزیه هم رعایت کردم. علی اکبر صادقی که در سینما می‌نشست و گریه می‌کرد. ما به واقعیت اشراف نداریم زیرا قابل دسترس نیست و آنچه می‌سازیم کاملا ساختگی است.

وی با بیان اینکه نقش گرافیک محدود است گفت: محدودیت را صاحب کالا و سفارش دهنده تعریف نمی کند. یادم می آید داشتم رانندگی می کردم در اتئوبانی در تهران که بیلبوردی که با خط نستعیق نوشته شده بود توجهم را جلب کرد اینقدر این خط نستعلیق بود که نمی شد آن را خواند و باعث شد من سرعتم را برای خواندن ان کم کنم تا آن جا که ماشین های پشت سرم با بوغ زدن من را متوجه کردند. بنابراین محدودیت ها صرف محدودیت نیست بلکه باید دید پیام را با با امکانات موجود طوری انتقال دهی که نیاز به زمان نداشته باشد.

کیارستمی با اشاره به کار گردانی اپرا گفت: یادم می آید روزی برای کارگردانی و طراحی اپرا دعوت شدم. در ابتدا گفتم من نمی توانم از عهده آن برآیم زیرا هیچ اطلاعاتی در مورد آن ندارم اما آن ها به من گفتند تو می توانی. موسیقی را به من دادند و من یک ماه آن را گوش می کردم تا ترجمه شد و من متوجه شدم شبیه به موسیقی نیست زیرا موسیقی بسیار لطیف تر از ان است.

وی ادامه داد: این اپرا در دنیا اهمیت زیادی داشت ضمن اینکه کار بسیار سخت اما لذت بخشی بود. شش ماه کار بود. 400 نفر کار می کردند و 80 میلیون دلار هزینه آن بود و زمانی که تمام شد متوجه شدم اپرا دنیای عجیبی است و تنها اپرابین ها به خوبی آن را می شناسند. با همه مشکلاتی که داشت کار موفق درآمد. در این کار از زن مراقبت می شد و تیزی این قضیه را گرفته بودم ضمن اینکه باید بگویم من نگاه ضد زن دارم. زمانیکه کار به پایان رسید مدیر در اخر گفت حالا دیدی گفتم می توانی و من در جواب به او گفتم از کجا می دانستی او به من گفت به این دلیل که تو فعالیت گرافیکی و عکاسی داشتی.

کیارستمی ادامه داد: در اپرا من به عنوان یک کارگردان نمی‌توانستم هیچ دخالتی داشته باشم و تمام کلمات و اجرا باید عینا انجام می‌شد و تنها در مورد میزانسن می‌توانستم نظر بدهم باید بگویم گرافیک در این کار به من بسیار کمک کرد زیرا گرافیک به ضمانت اجرایی هم توجه خاصی دارد. گرافیست‌ها به نوعی دستی بر همه کارها دارند زیرا در گرافیک درواقع یک صنعت را یاد می‌گیری که با مطالفت می‌توانی از آن استفاده کنی.

وی ادامه داد: من از طریق گرافیک به سینما آمدم تا آنجا که طراحی فیلم‌هایم را خودم انجام می‌دادم. من معتقدم بعد از معماری گرافیک رشته کاملی است که به واسطه آن می‌توانی دستی بر سایر کارها هم داشته باشی.

وی با اشاره به پوستر لباسی برای عروس گفت: تماشاگر وظیفه ندارد پوستر را ببیند بلکه باید ما پوستر را به تماشاگر تحمیل کنیم. زمانی که خواستم کار این پوستر را آغاز کنم در ابتدا به این موضوع فکر کردم که چه کار کنم تا توجه مخاطب را جلب کنم ضمن اینکه این پوستر پیرو این بود که گاهی ضداعتبار هم می‌تواند توجه را جلب کند. پوستر در ابتدا باید بگوید به من نگاه کن و بعد ایجاد کنجکاوی کند و در مرحله بعدی به ما اطلاعات بدهد.

وی ادامه داد: در این پوستر کت و شلوار کاملا معمولی بود و هیچ جمله‌ای اطراف آن نوشته نشده بود ضمن اینکه تبلغی هم ندارد و هیچ گونه اطلاعاتی هم نمی‌دهد و تنها یک مارک کوچکی کنار آن بود که نوشته شده لباسی برای عروسی با نام من.

کیارستمی در مورد ایرانی بودن آثارش گفت: ایران یک بخش ناگزیر من است. من ایرانی هستم پس اصراری ندارم کارم را ایرانیزه کنم بلکه به دنبال این هستم که این موضوع را در آثارم کم کنم زیرا برخی اوقات مانع این می شود که بتوانم با دیگران کار کنم. اصراری به نمایش ایرانی بودن خود ندارم ولی نمی توانم آن را نفی کنم.

کیارستمی در مورد فیلم آخر خود به رسم عاشقی که در ژاپن ساخته شده است، گفت: دوست داشتم این فیلم را دوبله کنم و در ایران به نمایش بگذارم ولی با خواسته من مخالفت شد هرچند این فیلم چیز خاصی نیز نداشت البته دوستان کپی‌کار ما دست به کار شدند و اکنون فیلم من با زیرنویس سر هر چهار راه به فروش می‌رسد.

ارسال نظر