محمد امیر یاراحمدی:
اگر جایی دولت نخواست صدای نقد هنرمند را بشنود، بدانید فسادی در مدیریتش هست/ گرد چاههای نفت «ملت» ساخته نمیشود
محمد امیریاراحمدی درباره نسبت تئاتر و توسعه میگوید نقش تئاتر گزارش خلاء و آسیبهای فرهنگی و نامتوازنی به توسعه است؛ تئاتر قرار است به مردمی که توسعه را جلو میبرند و آرمانی مشترک را محقق میکنند هشدار دهد که «میدانید اگر در گوشهای، اشکالی وجود داشته باشد، همه رویاهایمان خراب میشود؟ و همه نگاه مدیران متوجه مسالهای میماند که اصل توسعه را دچار آسیب میکند؟» گزارشی که تئاتر میدهد، بر تاریکیها و بحرانهای توسعه پرتو میافکند و روشنش میکند.
محمد امیریاراحمدی درباره نسبت توسعه و تئاتر، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، ابتدا به تعریف توسعه و ویژگیهای آن پرداخت و گفت: توسعه آرمان مشترک یک ملت است و به ما میگوید اکنون در چه نقطهای هستیم، به کدام سمت میرویم و چرا و با چه هدفی؟ غایت توسعه شکوفایی انسان در تمام ابعاد و قرار گرفتنش در شرایط مطلوب است. و در این راستا باید شاخصهای امنیتی، اقتصادی و فرهنگی فراهم باشد تا یک جامعه ایدهآل ساخته شود.
تئاتر وظیفه دارد، بحرانهای توسعه را نقد و گزارش کند
این نمایشنامهنویس با اشاره به اینکه ایران اکنون در مسیر توسعه است، گفت: اگر فرض را بر این بگیریم که توسعهای وجود دارد، هدفمند است و چشمانداز مشخصی دارد باید بدانیم مجموعهای از برنامههایی است که آزموده نشده، بنابراین باید جلو بروید و مشکلات را مرحله به مرحله حل کنید. ضمن اینکه هیچ توسعهای نیست که با بحران همراه نبوده و اساسا متوازن باشد.
یاراحمدی با تاکید بر ضرورت عادلانه بودن توسعه، گفت: میتوانید توسعهای را پیش ببرید و هدفتان رشد اقتصادی باشد و هیچ توجه نکنید که در این مسیر مردم بیمه هستند یا نه، مساله زنان و کودکان حل شده یا خیر و موارد بسیار دیگر؛ یک برنامه توسعه میگذارید که در آن پولدارها پولدارتر شوند و فقرا فقیر بمانند؛ چنین برنامهای شاید در نهایت به رشد اقتصادی برسد اما جامعه در آن سهمی ندارد و عقب مانده است. چون نه آموزش مناسبی دیده و نه نقشی در توسعه داشته است. درحالیکه در توسعه عادلانه تمام جامعه برنامه را پیش میبرند و سهم خودشان را از پیشرفت آن برمیدارند و همه به غایت میرسند.
او با بیان اینکه چنین مسیری نیاز به نقد و گزارش دارد، گفت: جریان و پدیدهای مانند تئاتر باید خطاب به مردم و مجریان توسعه بگوید شمایی که مدیر توسعهاید، جامعهای که سرباز توسعهاید، یک جایی را درست ندیدهاید، جایی اشکالی وجود دارد که اگر رفع نشود چرخ توسعه میلنگد. اگر این اشکال رفع نشود توسعه جلو نمیرود و ضد خودش میشود.
گزارشی که تئاتر میدهد، بر تاریکیها و بحرانهای توسعه پرتو میافکند
نمایشنامهنویس «طپانچه خانوم» با ذکر مثالی ادامه داد: اگر در توسعهای که اهدافش عادلانهست آموزش مهم اما مساله زنان در اولویت نباشد، نتیجهاش توسعهای نامتوازن خواهد بود؛ برای رسیدن به توازن باید قوانین به نفع زن تغییر کند تا به رسمیت شناخته شود و بتواند بدون مرد کاملا به حیاتش ادامه دهد. یادمان باشد چنین انسانی که خودش سربار توسعه باشد نه بخشی از آن، اگر مادر شود فرزندی ضد توسعه تربیت میکند که اهل ارتشاء و دزدی از کارش و تن دادن به اموری غیرقانونی است که ترسها و اضطرابهای مادر را به ارث برده است.
یاراحمدی نقش تئاتر را در این میان، گزارش همین خلاء و آسیبهای فرهنگی و نامتوازنی به توسعه دانست و گفت: تئاتر قرار است به مردمی که توسعه را جلو میبرند و آرمانی مشترک را محقق میکنند هشدار دهد که «میدانید اگر در گوشهای، اشکالی وجود داشته باشد، همه رویاهایمان خراب میشود؟ و همه نگاه مدیران متوجه مسالهای میماند که اصل توسعه را دچار آسیب میکند؟» گزارشی که تئاتر میدهد، بر تاریکیها و بحرانهای توسعه پرتو میافکند و روشنش میکند و میگوید نگاه کنید، این بحران وجود دارد؛ تئاتر وظیفه ندارد راهحل نشان دهد. تنها گزارش میدهد تا مشکل نمایان شود و وظیفه متخصصان است که آن را بررسی کنند و ببینند اشکال توسعه از کجاست. از اینجا به بعد، اگر توسعه هدفمند و عادلانه باشد، رفعش میکنند.
اگر جایی دولت نخواهد صدای نقد هنرمند را بشنود، بدانید فسادی در مدیریتش هست
او با اشاره به اینکه «مشکل ما این است که توسعه دست دولت است و هم اوست که خرابش کرده و هنرمند ناچار به نقد اوست» گفت: اگر اجرای آن دست بخش خصوصی بود، وقتی هنرمند، مشکل توسعه را گزارش میداد، دولت تنها بهعنوان ناظر، بر حسن اجرای آن دخالت میکرد. اما امروز چون خودش مسئول توسعه است وقتی از ایرادهایش میگوییم گوش نمیدهد یا به آن اتهام کار سیاسی میبندد. در نتیجه وقتی نمایشنامهنویس میخواهد بنویسد، باید بداند در چه توسعهای است؟ و از خود بپرسد بحران پیش آمده ناشی از عدم برنامهریزی توسعه است یا سوءمدیریت؟ باید توسعه را نقد کنم یا مدیریت آن را؟
نویسنده «بیوههای غمگین سالار جنگ» با تاکید بر اینکه «جاذبه هنرمند در نقد توسعه است» تصریح کرد: وقتی مدیریت توسعه بفهمد برای اصلاح خودش نیازمند نقد است، هزینه نقد را هم میپردازد و حمایت میکند تا نقد شود، چراکه کمک میکند کارش را درست انجام بدهد. دولتی که توسعهاش هدفمند است حالا چه در مقام ناظر و چه مجری، هزینه نقد خودش را میپردازد. میگوید مردم باید به تماشای تئاتر بروند و هنرمندان گزارش دهند که چه خبر است. اما اگر دیدید جایی دولت نمیخواهد این صدا را بشنود، بدانید یک فسادی در مدیریتش هست و چیزی را پنهان میکند یا کاری را نمیخواهد انجام دهد؛ اینجاست که ما با دولت به مشکل میخوریم؛ هنرمند میگوید کشاورز حالش خوب نیست، کارگر حالش خوب نیست و مشکلی وجود دارد، اما این حرف باعث تضعیف مدیریت او میشود.
گرد چاههای نفت، «ملت» ساخته نمیشود
یاراحمدی ریشه عدم توجه هنرمندان به توسعه را از آنجایی دانست که شاید هیچوقت یک توسعه هدفمند و ملموس را در کشور تجربه نکردهایم و گفت: بخش زیادی از مردم ما امروز مجری توسعه نیستند و فقط نشستهاند تا پول نفت برسد و با آن دلالی کنند و در نتیجه دیگر حساسیتی بر اجرای درست توسعه ندارند. درحالیکه توسعه «ملت» درست میکند؛ اما گرد چاههای نفت، ملت ساخته نمیشود. در یک توسعه است که اشتراک مساعی میشود و ملت ساخته میشود. توسعه، کارگر، پزشک، کشاورز، قصاب، نانوا و... میخواهد که همه امورش پیش برود و همه بدانند نقششان در توسعه چیست.
او ادامه داد: وقتی منِ مخاطب ببینم در تئاتر سرنوشت یک انسان گزارش داده میشود که اوضاعش خوب نیست، چون در یک توسعه هستیم و سرنوشتش به سرنوشت من مربوط است، نگرانش میشوم. در یک کشور تولیدی، که اقتصادش پیوسته است و همه در آن مشارکت دارند، همه انسانها ارزشمندند و وقتی یک ارزش لطمه میبیند تمام ارزشها دچار آسیب میشوند و دیگر چیزی جلو نمیرود. اگر در یک توسعه پویا، یک کشاورز بحران آموزش داشته و یاد نگرفته همراه توسعه شود، من هم باید نگران شوم چون او میتواند حلقه بزهکاری را شکل دهد.
نویسنده «تیغ کهنه» نمایشنامه مطرح «مرگ فروشنده» آرتور میلر را هم نمونهای از گزارش تئاتر به توسعه کشورش دانست که از آغاز رشد اقتصادی در امریکا میگوید و یادآور شد: این نمایشنامه میگوید شمایی که کمپانیها و برجهای عظیم را میسازید و دیگر نوری بر باغچه ما نمیتابد، وقتی شما نبودید، این دستفروشیها اقتصاد جامعه را میگرداند، حالا که شما آمدهاید و اقتصاد جهان را میگردانید، اگر فکری به حال این دستفروشها نکنید، بچههایشان بزهکار میشوند و یقه شما را میگیرند و توسعه شما را هم خراب میکنند. کسی که حاضر میشود برای بقای خانواده خودش را بکشد و تا این حد سقوط کند، به هر کار دیگری هم ممکن است دست بزند. میلر با این نمایشنامه، در واقع به توسعه امریکا گزارش میدهد.
مدیران باید وحدت ملی ایجاد کنند تا به توسعه پایدار و عادلانه برسیم
یاراحمدی با اظهار تاسف از اینکه این دغدغه در بین نویسندههای ما جدی نیست، خاطرنشان کرد: وقتی به نمایشنامهنویسان میگوییم به توسعه فکر کن و متنی بنویس، به این معنی نیست که به جنبههای فنی و آماری آن فکر کند، کافی است بداند توسعه و ملت یعنی چه؟ و باید چه چیزی را به چه کسی گزارش دهد. وقتی مترجمی متنی را از کشوری توسعه یافته به فارسی ترجمه میکند آیا به این دقت دارد که به چه درد مخاطب قرار است بخورد؟ یعنی چقدر با توسعه منطقهایمان نسبت دارد؟ چه بسا نمایشنامههایی از همان کشورها میآید که مشکلات جامعه ایرانی را هم بازتاب میدهد.
او در پایان با تاکید بر اینکه «متاسفانه در ایران به جای توسعه پویا، پولِ نفت داریم و در چنین جامعهای «ملت» را شکل ندادهایم، بنابراین معلوم نیست در تئاتر قرار است گزارش چه چیزی را بگیریم؟» تصریح کرد: در یک جامعه بهم پیوسته اقتصادی است که من نگران هموطن و همتوسعهای خودم هستم چون اوضاع او بر شرایط زندگی من هم اثر میگذارد. گرد یک توسعه هدفمند «ملت» شکل میگیرد و مدیران باید وحدت ملی ایجاد کنند تا به توسعه پایدار و عادلانه برسیم.