سالگرد شهادت آشپززادهای آزاده و اصلاحگر

دستور داد رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.
ایلنا: بیستم دی مصادف با شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر، ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین است که یک قرن و نیم پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در کمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش، خاموش شد.
آشپززادهای که به دلیل استعدادش مورد توجه قرار گرفت و توسط قائم مقام، والامقامی آگاه و وطن پرست شد. میرزا تقی خان فراهانی از نوادر تاریخ کشور است. به سبب دارا بودن روحیه اصلاح طلبانه و عشق عمیق وی به استقلال، آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت که میرفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعماری و استکباری جهانی بلعیده شود.
زمانی که دربار فاسد پادشاهی و رجال سیاسی سرسپرده، مزدورانه و مزورانه علناً سنگ بندگی طاغوتهای شرق و غرب را به سینه میزدند و بیشرمی و گستاخیشان به حدی رسیده بود که حتی کوششی در اختفای بندهای اسارت و یوغ بندگی و بردگی خویش نمیکردند.
در یک قرن و نیمی که از شهادت امیر به دست جیرهخواران و سر سپردگان طاغوت زمانهاش میگذرد، دوست و دشمن در ستایش از این روح آزاده و شخصیت مقتدر سخن گفتهاند. همه متفق القول معترفاند که مصلحی چنین تشنه اصلاح، سیاستمداری چنان شیفته استقلال و زمامداری چنین خیرخواه ملت، در تاریخ کم نظیر و کمیاب است.
اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ، تنظیم اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران، و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور که طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقیخان امیر کبیر انجام گرفت، همه شایسته تحسین است.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه وی ادامه یافت. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ماه(سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد.
همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی بهشمار میآید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.
میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان بود و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و «هل قلم» بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران، مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان، نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.
امیرکبیر یا میرزا محمدتقی خان امیرکبیر، پسر مشهدی قربان هزاوهیی فراهانی، نوه تهماسب بیک در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه اراک متولد شد(مشهدی قربان طباخ اشراف آن زمان که بعدها به طور اختصاصی طباخ آشپزخانه میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی شد).
نام مادر امیرکبیر نیز فاطمه، عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد. میرزا تقی خان امیرکبیر در خانوادهای از طبقات پایینی ملت ایران به دنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یکی از بهترین و اصیلترین خاندانهای آن روز ایران تربیت یافت و رشد کرد.
هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک و در مجاورت فراهان، زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. کربلایی محمد قربان در سلک نوکران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم، قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز کرد و در اواخر عمر قاپوچی قائم مقام شد.
حشر و نشر میرزا تقیخان با فرزندان خانواده قائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر او از سوی دیگر، از وی شخصیتی ساخت که نظیر آن در عصر قاجار کمتر دیده شد. راه یافتن امیر کبیر به کلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی که امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند و تعبیراتی که قائم مقام در خصوص او به کار میبرد، عظمت شخصیت امیرکبیر را در همان دوران طفولیت نشان میدهد.
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد؛ زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان. نام او را «جان جان خانوم» ذکر کرده اند. از او سه فرزند داشت: میرزا احمد خان مشهور به «امیرزاده» و دو دختر که یکی «تاج الملوک» و دیگری «همدم الملوک» نام داشتند و بعدها یکی زن عزیزخان آجودان باشی سردار کل و دوست قدیم امیر شد و دیگری به عقد میرزا رفیعخان مؤتمن درآمد.
زن امیر در ۱۲۸۵ با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت و ظاهرا یکی دو سال بعد در آذربایجان درگذشت. زن دوم امیر، «ملکزاده خانم» ملقب به «عزت الدوله» یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود.
به گفته دکتر پلاک، میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت الدوله روز جمعه ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ برابر ۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ه. ق با عزتالدوله خواهر ناصرالدینشاه ازدواج کرد. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان(پدر میرزا حسین خان سپهسالار) بعهده داشت.
عزت الدوله شانزده ساله بود. چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد(اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی) و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: «ز اول بر خود قبله عالم… معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم…»؛ فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است.
نخستین ماموریت سیاسی میرزا تقی خان این بود که پس از قتل گریبایدوف در ایران، از جانب دستگاه دولتی ماموریت یافت تا برای عذرخواهی به عنوان منشی همراه خسرو میرزا به نزد تزار روسیه برود. وی در این سفر(در سال ۱۲۴۴ هجری قمری) حدود ۲۲ سال داشت.
ماموریت دوم وی یک ماموریت تشریفاتی بود که در زمانی که وزیر نظام آذربایجان بود، به همراه ناصرالدین میرزای ولی عهد به ایروان رفت تا با تزار روس که به این شهر آمده بود دیدار داشته باشد. نخستین ماموریت سیاسی مهم امیر، ریاست هیات نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود. این ماموریت دو سال به طول انجامید.
محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضل الله نصیر الملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مامور به این کار شد.
میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی، همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقیخان برای حفظ شان شاه جوان، از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصرالدین میرزا از کودکی مانوس بودهاند و احترام مقام جدید وی را راعایت نخواهد کرد.
در این مدت مهدعلیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقاخان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت می دانست، در خانه حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید، بلافاصله میرزا تقیخان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد.
تأسیس مدرسه دارالفنون
مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادههای قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفتهای میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه
اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی(برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند، اجباری بود.
در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد. در برخی شمارهها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ میرسید.
در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ میرسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادثنیز بود.
رسیدگی به وضع مالیه
امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با پدیده رشوه خواری به مبارزه برخواست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و قطع مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند.
وی مواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود ار نیز قطع کرد. سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد، تیولدارانی هم که حق دیوان را نمیدادند، تیول آنها را ضبط کرد. در دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی وضعیت مالی دولت به هم ریخته و خزانه خالی بود.
پولهای نقد خزانه نصیب عدهای خاص از درباریان و روحانیون مستمری بگیر میشد و نصیب دیگران براتهای بی اعتبار بود؛ زمانیکه امیر به قدرت رسید، حجم این براتهای معوقه بسیار زیاد بود. امیرکبیر اطلاعات مالی و مالیاتی را به روز کرد(اکثر دفاتر مالیاتی، بر اساس اطلاعات زمان کریمخان زند نوشته شده بودند).
وی برخی از مستمری ها را قطع کرد و برخی را کاهش داد. براتهای معوقه را به قیمت پایین تر نقد کرد و دستور داد دیگر چنین براتهای بی اعتباری صادر نشود، حتی دریافتی ناصر الدین شاه را معین کرد.
رقم خالص در آمد کشور در آخرین سال صدارت امیر کبیر نزدیک به سه میلیون تومان بود و بیشترین عایدی مالیاتی نیز مالیات آذربایجان به مقدار ۶۲۰ هزار تومان بود. در همان سال مجموع مخارج دولت حدود دو میلیون و ششصد هزار تومان بود. او همچنین برای ماموران دولتی، حقوق ثابت تعیین کرد.
حذف القاب و عناوین
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران، به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
اصلاحات اجتماعی
امیرکبیر، دستور داد رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت. او حقوق زیاد درباری ها و شاهزاده ها را هم کم کرد.
ایجاد قراولخانه
امیرکبیر دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه(تهران) دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد.
اصلاح وضع چاپارخانه دولتی
امیرکبیر به اصلاح وضع چاپارخانه دولتی پرداخت به صورتیکه آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردد.
سر و سامان دادن به ارتش
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد.
رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی آنها شد. مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت، وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد، به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی دوخته شد.
اصلاحات مذهبی
امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
فرمان قتل محمد باب
سیّد علی محمّد شیرازی، از مدّعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان که بعدها مدّعی مهدویت و نبوّت هم شد. میرزا تقی خان مسامحه در کارِ سیدعلی محمّد باب را روا ندید و تصمیم گرفت او را در ملأعام به قتل رساند و از این راه، آتش شورشها را فرو نشاند و برای این کار، از برخی علما فتوا خواست.
برخی از علما که احتمال خبط دماغ درباره سیدعلی محمد را نمیدادند و او را مردی دروغگو و ریاست طلب میشمردند، به قتل وی فتوا دادند و سیّدعلی محمّد به همراه یکی از پیروانش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شد.
خاموش کردن شورش سالار
سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.
شروع آشوب خراسان را اینطور گفتهاند که آصفالدوله محمدخان سالار که حکومت خراسان را عهدهدار بود، به کمک اکراد قوچانی، سبزوار را گرفت و به قصد تصرف پایتخت، به طرف تهران حرکت کرد. امیرکبیر، حشمتالدوله را به حکومت خراسان گماشت.
حشمتالدوله در نزدیکی نیشابور سالار را شکست داد و مشهد را تصرف کرد؛ ولی چون با مردم بدرفتاری کرد، مردم دوباره خواستار سالار شدند و او هم به یاری ترکمنها حشمتالدوله را شکست داد و مشهد را به تصرف درآورد. امیرکبیر سلطان مرادمیرزا را به خراسان فرستاد و او با زیرکی توانست فتنهٔ سالار را سرکوب کند. در موقع محاصره مشهد برای دفع فتنه، سفرای روس و انگلیس برای برقراری صلح تلاش زیادی کردند ولی امیرکبیر نپذیرفت و با هوشیاری زیاد، فتنه ای را که نزدیک بود قسمتی از شرق ایران را تجزیه و دچار آشوب کند، سرکوب کرد.
آوردن سیدصالح عرب به ایران
سیدصالح در کربلا با فرستادگان امپراتوری عثمانی روبهرو شد. وی شش روز با عثمانی جنگید تا این که دستگیر شد و سلطان عثمانی به دستگیر کردن وی فرمان داد. امیرکبیر تلاش کرد تا سید را به تهران برگرداند.
عزل از صدارت
حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدینشاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهدعلیا(مادر شاه)، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ چنانکه تلاشهای این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود شد.
برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود میدیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد. تحریکهای مادر شاه و دیگر درباریان باعثترس شاه شد، از این رو، حکم عزل امیرکبیر در روز ۱۹ محرم سال ۱۲۶۷ هجری قمری به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از این، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد. ناصرالدین شاه هنگام برکناری امیرکبیر حدودا ۲۰ساله بود.
مخالفان امیرکبیر
مخالفان امیرکبیر را میتوان در سه دسته تقسیم بندی کرد: درباریان، روسیه – انگلیس و برخی علما دینی
گردآوری و تنظیم: علی جزایری
منابع:
پایگاه اطلاعرسانی تبیان
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
ویکی پدیا
ویکی فقه