مطهرنیا در گفتوگو با ایلنا:
آمریکا ۳ هدف را پس از ۱۱ سپتامبر در خاورمیانه دنبال کرد/ شاهد یک ضدواقعه در سال ۲۰۰۱ بودیم
کارشناس مسائل آمریکا گفت: اگر ۱۱ سپتامبر رخ نمیداد، آمریکا نمیتوانست به غرب آسیا و مابقی نقاط برای قبض و بسط قدرت خود تحت نظم نوین جهانی با یک توجیه مشخص حملهور شود.
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به بیست و سومین سالگرد ۱۱ سپتامبر در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: از سالهای نخست پس از ۱۱ سپتامبر، بر این موضوع تأکید کردم که این واقعه را، نوعی ضد واقعه باید ارزیابی کرد و از جهاتی همین معنا به مرور زمان آشکار شد؛ چراکه ایالات متحده از ابعاد آن بیخبر بود اما از احتمال وقوع آن خبر داشت. به عبارت دیگر آمادگی سیستم امنیتی و نظامی آمریکا ایجاب میکرد که این احتمال را بدهند اما ارزیابی از ابعاد آن وجود نداشت. از ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت بعید است که این احتمالات را ندیده باشد اما باید توجه کرد که وقوع این حادثه یک نوع موضوع مهم برای زایش تحولات جدید در جهان به حساب میآید. بالطبع اگر این ضد واقعه رخ نمیداد، ایالات متحده نمیتوانست به غرب آسیا و مابقی نقاط برای قبض و بسط قدرت خود تحت نظم نوین جهانی با یک توجیه مشخص حملهور شود.
وی ادامه داد: بعد از ۱۱ سپتامبر بود که آمریکا وارد آسیا و به خصوص افغانستان یعنی در کنار ایران شد. در آن زمان اگرچه طالبان به عنوان یک تهدید به نوعی در پیرامون مرزهای شرقی ایران وجود داشت و سپس بعث عراق از بین رفت اما در دراز مدت با گسترده شدن حضور آمریکا در پیرامون تهران، به نوعی میتوان گفت که تهران همسایهای به نام ایالات متحده پیدا کرد. بر همین اساس اراده ایالات متحده برای دیکته کردن راهبردهای خود از این نقطه تاریخی نمایان میشود و پس از آن نظریههای متعدد به وجود آمد که جایابی ارزشهای آمریکایی را در منطقه علنیتر کرد. این روند به جایی رسید که ملتهای عرب مانند گذشته دیگر آمریکا را دشمن خود نمیدانند و حتی بحث زیستن در خاک ایالات متحده از سوی این طیف، شیب صعودی به خود گرفته است.
رئیس اندیشکده آیندهاندیشی سیمرغ تصریح کرد: به همین جهت آنچه پس از دهه ۹۰ تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد، به نوعی در جهت گسیل کردن قدرت و هژمونی ایالات متحده بود تا خود را به عنوان نجات بخش جهان از تروریسم به افکار عمومی جامعه ملل نشان دهد. به همین دلیل است که ۱۱ سپتامبر هر ساله به یک متن تحلیلی تبدیل میشود تا ایالات متحده رویکردهای امنیتی و نظامی خود را در جهان توجیه پذیر جلوه دهد. این ضد واقعه به ایالات متحده کمک کرد تا نفوذ خود را از نیمکره غربی به نیمکره شرقی منتقل کند و از جهت دیگر سعی میکند که گسترش سطح نفوذ خود را در دستور کار قرار دهد. آمریکاییها بعد از ۱۱ سپتامبر در سطح استراتژیک اولاً صدور ناامنی به منطقه را در دستور کار گذاشتند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: باید متوجه بود که ایالات متحده از القاعده و به وجود آمدن این سازمان سود بُرد و یکی از زوایای مثلث دکترین امنیتی ایالات متحده را بعد از آن تشکیل داد. آنها بر این اساس بودند که رقبای کوچک را باید به حدی بزرگ جلوه دهند که افکار عمومی توجیه شود و به همین علت واشنگتن از فعالیت القاعده استفاده کرد و سپس داعش خلق شد. این در حالی بود که بحث افزایش قیمت نفت در همان اواخر دهه ۹۰ میلادی در حال آشکار شدن بود و آمریکا هم باید برای این موضوع چارهای اتخاذ میکرد و با صدور بحران در منطقه توانست توازن را در این موضوع ایجاد کند. دوم اینکه آمریکا توانست توازن میان قطبهای موجود منطقهای را ایجاد کند و سوم هم این بود که مدیریت امنیتی منطقه را به دست بگیرد تا در نهایت قدرتهایی مانند ایران و اسرائیل را روبهروی یکدیگر قرار دهد. به همین جهت خروجی ۱۱ سپتامبر را هنوز هم در حال مشاهده کردن به عنوان یک تصویر بزرگ هستیم.