مهرداد خوشبخت مطرح کرد؛
«پالایشگاه» روایتی از وطنپرستی، تعهد و غیرت است/ اگر تخلفات اکران نبود، فیلمهای غیرکمدی هم میتوانستند عرض اندام کنند/ هیچ دخالتی در فیلمنامه صورت نگرفت
مهرداد خوشبخت با انتقاد از شرایط اکران در سینمای ایران گفت: اگر تخلفات در اکران صورت نمیگرفت و اگر حمایتهای قانونی و عرفی در اکران وجود داشت قطعاً تمام فیلمهای غیر کمدی میتوانستند عرض اندام کنند و مردم هم استقبال میکردند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «پالایشگاه» به کارگردانی مهرداد خوشبخت این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. این فیلم به روایت بخشی از اتفاقات حصر آبادان میپردازد و قصهاش را در پالایشگاه روایت میکند که تعدادی از مهندسین پالایشگاه نفت آبادان در تلاش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای آن است، پالایشگاههای دیگر را ترمیم کنند و در واقع سعی دارند کاری کنند که چراغ پالایشگاه روشن بماند.
در این فیلم بانیپال شومون، علیرضا داوری، الهام نامی، نادر سلیمانی و یاسین مسعودی ایفای نقش میکنند.
به بهانه اکران «پالایشگاه» با کارگردان آن گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
ایده و فیلمنامه فیلم «پالایشگاه» چگونه شکل گرفت؟
سال ۹۶ به کمک دوست عزیزم علیرضا اسلامی درگیر تحقیقات آبادان بابت یک کار مستند شدم و از دل آن تحقیقات چند موضوع ناگفته جنگ بیرون آمد که دوتا از این موضوعات به فیلمهای «آبادان یازده۶۰» و «پالایشگاه» تبدیل شد. البته در ادامه تحقیقات خانم تینا میرکریمی هم به کمکم آمدند.
دو فیلم اخیر شما با تمرکز بر یک موقعیت و مکان استراتژیک قصه مجاهدت افرادی را روایت میکند که برای حفظ آن مکان تلاش میکنند و میجنگند. اگر حفظ رادیو را به منزله حفظ صدای یک ملت برداشت کنیم، حفظ پالایشگاه چه مفهومی را منتقل میکند؟
تمرکز تم این فیلمها بر وطن پرستی و تعهد و غیرت است. در آن زمان بیش از ۳ میلیارد دلار که خواهش میکنم به این رقم دقت کنید؛ ۳ میلیارد دلار توسط عدهای از کارکنان پالایشگاه آبادان همان مردان مومن آبادانی نجات پیدا میکند و برای کشور حفظ میشود، آنهم به طور خودجوش و بدون اینکه کسی از بالا به آنها دستور داده باشد و اما حالا بعد از چهل و سه سال متاسفانه این روزها درباره حدود همان مبلغ خیلی حرف و حدیث وجود دارد که گمشده است. آن کجا و این کجا؛ میبینید چقدر تفاوت رفتار وجود دارد بین آدمهای آن زمان و این زمان؟
نکته دوم این است که آن شخصیتهایی که در فیلم می بینید و ما به ازای واقعی دارند، متخصصین شرکت نفتی متعهد هستند و بر اساس شایسته سالاری، اداره شهر آبادان به دست همان شرکتیها میافتد، یعنی فرماندار هم شرکتی است و سریع شهر را ساماندهی میکنند. یک نفر کمیته ارزاق راه میاندازد و یک نفر کمیته سوخت و... آنها در طول جنگ اجازه نمیدهند آب تصفیه شهر قطع شود و آب تصفیه جبهههای اطراف را هم تأمین میکنند. آن زمان در آشپزخانه پالایشگاه روزانه ۱۵ هزار غذا میپختند برای کل نیروهای رزمنده در شهر و جبهه ولی الان بعد از این همه سال مردم مظلوم آبادان و خرمشهر حتی آب تصفیه ندارند و باید آب آشامیدنی را با بشکه و گالن بخرند با وجود اینکه آبادان شبه جزیرهای است که سه طرفش سه رودخانه آب شیرین بهمنشیر و اروند و کارون است؛ اگر باورتان نمیشود بروید روی نقشه گوگل ببینید.
با وجود اینکه فیلمنامه «پالایشگاه» بر اساس یک قصه واقعی است، تعصبی که کارگران پالایشگاه به این مکان دارند شاید برای بسیاری از مخاطبان عجیب باشد. آیا این تعصب و دغدغه به همین شکلی که نمایش داده شده، واقعی است یا یک انتخاب استعاری است برای به تصویر کشیدن حس وطنپرستی؟
بله. در فیلم شاید نتوانستیم حق مطلب را ادا کنیم و ده درصد آن تعصب هم نشان داده نشده اما تعصبشان همراه با تعقل بود. عدهای آن زمان با تعصب از تهران دستور میدهند پالایشگاه را تخریب کنند اما این شرکتیها با تعصب و تخصص اجازه نمیدهند و برای نجات پالایشگاه راه فنی پیدا میکنند و اسکله میسازند.
نکته جالبتر این است که اگر پالایشگاه تخریب شده بود الان دیگر پالایشگاهی وجود نداشت که بازسازی شود، این نتیجه ایمان و تعصب و شایسته سالاری است. این افراد هم رزمندههایی مومن بودند و کارشان هیچ تفاوتی با دفاع در خط مقدم نداشت.
فیلم «پالایشگاه» به عنوان یکی از آثار بیگ پروداکشن جشنواره چهل و یکم معرفی شد اما هیچگاه از سوی بنیاد سینمایی فارابی درباره بودجه این اثر شفافیتی صورت نگرفت و به همین دلیل درباره بودجه این فیلم شنیدههای متناقضی وجود دارد. آیا «پالایشگاه» در شرایط یک اثر بیگ پروداکشن با امکانات چنین اثری تولید شد؟ چقدر برای ساخت این اثر هزینه شد؟
ماجراهای مالی را بهتر است از تهیه کننده بپرسید که البته من شاهد بودم آقای سعدی واقعاً متعهدانه و از جان و دل مایه گذاشتند تا این فیلم با همه سختیهایش به نتیجه برسد و از ایشان تشکر میکنم. من شاهد بودم که با مشکلات و کمبودهای مالی مواجه بودند و از اعتباراتشان مایه میگذاشتند تا پروژه پیش برود.
آیا تأمینکنندههای بودجه در فیلمنامه «پالایشگاه» و آنچه که به تصویر کشیده شده نقش و دخالتی داشتند؟
خدا رو شکر با حضور افراد فهیمی مثل آقایان فروزنده و قاسمی در روابط عمومی شرکت نفت و آقای احمدیان در فارابی و دیگر دوستان دخالتی در فیلمنامه صورت نگرفت و همه چیز با گفتگو و تعامل پیش رفت.
آیا از زمان و نحوه اکران و همچنین تبلیغات این فیلم رضایت دارید؟
متاسفانه مسئله اکران همیشه موضوع بحث بوده است و بحثش خیلی مفصل است که به یک جلسه طولانی نیاز دارد. اگر تخلفات در اکران صورت نمیگرفت و اگر حمایتهای قانونی و عرفی در اکران وجود داشت قطعاً تمام فیلمهای غیر کمدی میتوانستند عرض اندام کنند و مردم هم استقبال میکردند.
الان اکران «پالایشگاه» مثل این است که ما با تبلیغات (که دوستان شهر فرنگ واقعا با جان و دل برایش فعالیت میکنند علی الخصوص آقای طباطبایی و خانم راد و روابط عمومی فیلم خانم کریمیان و دیگر دوستان که اسامیشان را نمیدانم) مهمان به خانهمان دعوت کنیم و مهمانها که میآیند با در بسته مواجه میشوند، به این معنا که اگر ما بتوانیم مردم را برای آمدن به سالنهای سینما و دیدن فیلم «پالایشگاه» دعوت کنیم، سانس مناسب و منظمی وجود ندارد که بتوانند بلیتش را بخرند و فیلم را تماشا کنند.
نسخهای که الان اکران شده کاملا با نسخه جشنواره متفاوت است و این نسخه اکران شده بسیار دیدنی است؛ این را از قول مخاطبان جدید فیلم میگویم. اطمینان دارم مخاطبینی که برای دیدن پالایشگاه به سینما میروند راضی از سالن خارج میشوند.