رمان عاشقانهی «جویندگان صدف» منتشر شد
«جویندگان صدف» اثر رُزاموند پیچلر با ترجمهی زهره مهرنیا منتشر شد.
به گزارش ایلنا، رُزاموند پیلچر (۲۰۱۹-۱۹۲۴) نویسندهی بریتانیایی از سال ۱۹۴۹ تا زمان بازنشستگیاش در سال ۲۰۰۰، بیش از ۶۰ میلیون نسخه از رمانهایش در سراسر جهان به فروش رفت. تنها ۱۰ میلیون نسخه از «جویندگان صدف»؛ رمانی که در سال ۱۹۸۸ به مدت پنجاه هفتهی متوالی شمارهی نخستِ پرفروشهای نیویورکتایمز بود، به بیش از چهل زبان ترجمه شد و ترجمهی آلمانی آن به فهرست صد کتاب برتر خوانندگان آلمانی راه یافت؛ همچنین در فهرست پنجاه کتاب معاصر مهمی که هر زن باید بخواند، قرار گرفت. این کتاب در فهرست صد رمان برتر عاشقانه به انتخاب گودریدز، شمارهی پنجاهوشش را به خود اختصاص داد.
رُزاموند پیلچر در طول حیاتش آثار بسیاری خلق کرد که مهمترین آنها عبارت است از: سپتامبر، انقلاب زمستانی، آویشن کوهی وحشی، و بازگشت به خانه. از پیلچر بهعنوان نویسندهای پیشرو یاد میشود؛ او نخستین کسی بود که حماسههای خانوادگی را گسترش داد، دست به آفرینش خانههایی پررمز و راز و دروغهای خانوادگی زد و چهرهی داستانهای عاشقانه را تغییر داد؛ به گفتهی فلیسیتی برایان در گاردین، پیلچر ژانر عاشقانه را به جایگاه بالاتری در جهان رساند.
«جویندگان صدف» یک کلاسیکِ عاشقانه است که بیش از سهدهه میلیونها خواننده داشته است. این رمان در بریتانیا اتفاق میافتد؛ از سواحل زیبای کورنوال گرفته تا لندن شلوغ و فضای دنج کاتسولدز. «جویندگان صدف» تلفیقی از روایتِ یک خانواده و احساسات و دلشکستگیهایی است که آنها را سه نسل کنار هم نگه داشته است. رمان پر از شخصیتهایی است که درست مانند آدمهای دوروبر ما هستند: مادران و دختران و همسران. اتفاقات این خانواده بر محور یک زن فراموشنشدنی بهنام پنهلوپه میچرخد و این عشق و احساسات او است که مسیرِ زندگیِ دیگر شخصیتها را تعیین میکند، زمان را عقبوجلو میبرد و هر فصل بر یکی از بازیگران اصلی خانواده تمرکز دارد. نمادِ واحد در همهی فصلها یک نقاشیِ رنگروغن با عنوان «جویندگان صدف» است؛ نقاشییی که برای پنهلوپه نماد و سمبلِ پیوندِ نسلها است.
در بخشی از رمان میخوانیم:
تاکسیِ روور قدیمی، تهبوی سیگار میداد و با سرعت مطمئنه در جادهی خلوتِ خارج از شهر پیچید. اولین ساعاتِ بعدازظهرِ روزهای آخر فوریه بود؛ یک روز زمستانیِ خیلی خوب با سرمای شدید، یخبندان و آسمانی رنگورورفته و بدون ابر. خورشید میتابید و سایههای بلند را روی زمین میکشید؛ اما گرمای چندانی نداشت و مزارع شخمزدهشده مثل آهن سفت و منجمد بودند. از دودکش خانههای روستایی و کلبههای کوچک سنگی دود بلند میشد و مثل یک استوانه در هوای ساکن بالا میرفت. و گلههای گوسفندانِ سنگین از پشم و ماههای اولیهی بارداری، دورِ تغارهایی از یونجهی تازه جمع شده بودند.
پنهلوپه کیلینگ روی صندلی عقب تاکسی نشسته بود و از پنجرهی گردوخاکی ماشین به این منظرهها خیره شده بود و با خودش فکر میکرد که تاکنون این منطقهی آشنای روستایی را تا این حد زیبا ندیده بود.
جاده با شیب زیادی پیچید و تابلوی راهنمای چوبی روبهرو، یک مسیر خروجی را نشان میداد که به سمت معبد پادلی میرفت. راننده سرعتش را کم کرد، بهسختی دنده را عوض کرد، پیچید و در سرازیری بین پرچینهای بلندی افتاد که دیدِ او را محدود میکرد. چند دقیقه بعد وارد دهکده شدند؛ دهکدهیی با خانههای سنگی روی صخرههای کاتزولد، دکهی روزنامهفروشی، قصابی، چشمهی آبگرم سادلی آرمز و کلیسایی که از خیابان پشت قبرستان قدیمی و درختهای سُرخدار پُربرگ و کمنور دیده میشد. یکیدو نفر بیشتر آن دوروبر نبودند. همهی بچهها در مدرسه بودند و هوای سرد باعث شده بود همه در خانه بمانند. فقط پیرمردی با دستکش و شال گردن، سگ پیرش را برای پیادهروی بیرون آورده بود.
رانندهی تاکسی بدون اینکه سرش را برگرداند پرسید: «کدوم خونهست؟»
پنهلوپه به جلو خم شد و با هیجانی خندهدار و لحنی امیدوارانه گفت: «یهکم دیگه برو جلو. داخل دهکده. یه در بزرگ و سفید سمت راست، که بازه. اونجا! رسیدیم.»
راننده داخل پیچید و ماشین پشت درِ خانه ایستاد.
«جویندگان صدف» با تیراژ ۵۵۰ نسخه و ۶۶۸ صفحه و قیمت ۳۶۰ هزار تومان از سوی نشر نقش جهان منتشر شده است.